تو کوچه پس کوچه های شهر یا توی فضاهای عمومی مثل خیابونا یا تو روستاها و اماکن دیگه ممکنه چشممون به یه در راه مانده ،یا سوال کننده و کسی که کمک و راهنمایی میخواد بخوره آخرین بار کی و در چه موردی غریبه ها رو در فضای بیرون کمک کردی؟
من همین چند روز پیش بود که یه نفر ناآشنا آدرس میخواست تا به آژانس بگه و بیاد دنبالش. من هم آدرس دادم ولی خیلی مبهم بود ناخواسته این اتفاق افتاد!
دیروز عصر. خانواده ی سوار بر ماشینی ادرس یه پارک رو میخواست، ماشین بهم نزدیک شد و یه لحظه فکر کردم هدف مزاحمته، داشتم راهم رو کج میکردم. که ادرس پرسیدن و بهشون گفتم.
پیش از دیروز، گشتم تو خاطرات ذهنیم و مورد قبلی فکر میکنم برمیگرده به حدود ۳-۴ هفته پیشتر. باز هم ادرس پرسیدن بود، برای جایی برای شارژ کارت اتوبوس بود. یعنی تعداد بارها خیلی معدوده، هر چند صفر نیست!
خُب من نقشم در خدمت فعلاً دژبانیه. در واقع از قسمت خشنش که بگذریم، مابقی کار به راهنمایی و برقراری ارتباط با غریبه ها میگذره. در واقع وظیفه ام تابلوی اطلاعات رو به عهده دارم تقریباً دو روزم در هفته، از صبح تا بعد از ظهر ساعتای 5، در حال راهنمایی کردن افراد مختلفم. خیلیاشون به علت تکرار مراجعه با رویه ای که دارم آشنا شدن و سعی میکنن استفاده مناسب بکنن.
تجربهی سختی که از راهنمایی کردن دارم اینه که وقتی به افراد قلق رو نشون میدی، زیاد تحویل نمیگیرن و بیشتر فکر میکنن داری از سر واشون میکنی، که حس خوبی به آدم نمیده و از یه جایی به بعد دلسرد میشم.
به عنوان مثال مراجعه کننده هایی هستن که نمیدونن کار اداریشون رو چطوری شروع کنن و به قسمت ما رجوع میکنن. و تقریباً همشون به دنبال انجام امورشون خارج از عرف اداری-نظامی هستن، وقتی بهشون آدرس درست رو میدم، چندان توجهی نشون نمیدن. تا وقتی که همون جوابی که من بهشون دادم رو از روش رسمیتری میگیرن.
سه روز پیش داخل ابزار فروشی ، فروشنده پرسید چه کمکی از دستش بر میاد که ازش آدرس پرسیدم و جوابمو داد. آخرین بار نبوده ولی فکر کنم نوع جواب میتونه روی دیدگاه ها تاثیر گذار باشه.