همونطور که میدونید, آزادی بیان جزئی از حقوق بشر محسوب میشه. روشنه که هر چقدر افراد یک جامعه از حداعلای این ویژگی (حق) بهرهمند باشن, اون جامعه از سلامت و شفافیت بیشتری برخورداره.
این رو هم میدونیم که این حق, با مفاهیمی مثل تهمت زدن, افترا, تحریک یا ترسوندن افکار عمومی و مواردی مثل اینها در تضاد قرار میگیره.
ایران در فهرست ردهبندی آزادی بیان وضعیت تاسفبرانگیزی داره. اگر کسی نگاهی به این فهرست بندازه و همچنین تجارب شخصی و شواهد قبلی رو در ذهنش مرور کنه, شاید این حس در او به وجود بیاد که احتمالا هزینه و ریسک ابراز عقاید در ایران, زیاده.
نوع نگاه هم میتونه متفاوت باشه.
مثلا اگر صرفا دولت و اعضای کابینهش رو سیبلِ انتقاد قرار بدیم, وضعیت آ.ب در ایران, حوالی کشورهایی مثل سوئد یا هلند قرار میگیره.
خب یکسری امور واضح وجود داره که کمتر کسی روش بحث داره و دیگه لازم نیست ما هم دربارهشون بحث کنیم. استدلال قویای ندارم اما برای شروع بحث میگم تصور میکنم آزادی بیانی که منجر به خشونت میشه باید محدود بشه مثل شارلی ابدو. خوشحال میشم اگر کسی استدلالی علیهش داره بیان کنه.
قبل ترها که به اقتضای سن توجه بیشتری به سیاست داشتم، حس می کردم تنها فاکتوری که اگه داشته باشیم دیگه باقی مسائل خود به خود حال خواهد شد همین “آزادی” هست. البته که فاکتور مهمی هست و نشون به اون نشون که می خواستم یه ویدئوی شش دقیقه ای از “هما ناطق” با شما به اشتراک بذارم که توصیه می کنم ابتدا فیلتر شکن خود را روشن نموده سپس در قسمت ویدئوهای گوگل سرچ بنمایید . توصیه می کنم این ویدئو در مورد تصور آزادی نزد ایرانیان رو حتما ببینید از نسلی که فکر کرد داره آزادی واقعی رو به ارمغان میاره.
این روزا برام صحبت های پربار و کلام های پخته و نه چندان تهدید کننده آقایون بیشتر برام جذابیت داره. صحبت هایی از جنس صحبت های “دکتر محسن رنانی”، “محمد فاضلی” یا “خانمی که کسب و کاری راه انداخته یا جمعیتی رو به کار مفیدی مشغول کرده که خیر جمعی داره”
و هر آنچه ما ایرانیا رو وادار کنه تا هم دیگر رو بهتر بشنویم.
من حس می کنم آزادی بیان تو بعضی حوزه ها راحت تر شده و آزادی بیان بیشتری داریم نسبت به حتی ده سال پیش مثل: صحبت در مورد حجاب، ورزش زنان، اقلیت های جنسی، بهایی ها و حقوقشون هرچند ممکنه مسائل پا برجا باشه.
ودر یه سری حوزه ها وضع بهتر نشده. میشه حساسیت ها رو متوجه شد.
نظر من اینه که تحولات پر سرعت چندین ساله ایران و نسل پرسشگر و ریسک پذیر امروزی و تحولات فرهنگی تدریجی داره کار خودش رو خیلی بی سر صدا می کنه. من تصوری که قبلا داشتم تعدیل شده فکر می کنم اگر بخوایم روزی مثال مناسبی از آزادی بیان در جهان باشیم باید: سیر تاریخی چند ده یا چند صد ساله و تحول عمیق فرهنگی و فکری رو، نسل های مختلف ایرانیان باید از سر بگذرونن.
درست نیست ایران با یه کشور جهان اول مقایسه بشه و وظیفه یه قشر خاصی از روشنفکرها و آدمای فعال این هست که کمک کنن تا آزادی بیان فراموش نشه و دست کسانی رو بوسید که هزینه های سنگینی از گذروندن عمرشون تو زندان یا حتی جانشون رو برای این مسیر آگاهانه(آگاهانه رو با تاکید بخونید) خرج کردن.
لزوما همیشه لازم نیست جوری رفتار و عمل کنیم که کسی تهدیدی حس کنه. خیلی روان تر هم میشه حرکت کرد. پیگیری صحبت های چند سال اخیر دکتر محسن رنانی توصیه می شود(البته اگر دوست می دارید ).