اگر آزادی داشته باشید که تا الان فکر میکردید نداشتید و فضای بسته مانع خیلی از کار ها شده،چه کاری رو انجام میدادید؟
چه کاری باعث شده که شما فکر کنید اگر آزاد بودید انجامش میداید ولی چون اون موقعیت نیست رفتید سراغ هر چیزی غیر اون خواسته خودتون؟
منظرتون هستم در پاسخگویی دلبران پادپرسی
این سوال خیلی می تونه برای خانوم ها معنی داشته باشه ، چون خیلی محدودیت دارند.
من خودم شخصا از چندین نظر آزادیم محدود شده یا اصلا نیست.
مثلا ازدواج تو ایران خیلی سخته ، شما فرض کن من از دختر x خوشم بیاد ، اگر بخوام با این شخص زندگی کنم باید از کلی سنت و قوانین رد بشم تازه یک خانواده هم پشت سر این دختر خانوم هست یعنی دختر اونقدری استقلال نداره که تصمیم بگیره تازه جامعه هم اونقدری بهش استقلال نمیده.
آخه دو نفر بالغ وقتی همدیگه رو می خوان این همه تشکیلات و سنت های عجیب و غریب چیه؟
مهریه چیه؟ جهاز چیه ؟ پدر خانوم و خواهر زن چیه ؟ کلی شبکه پیچیده
آزادی بعدی و شرایط اقتصادی از آدم میگیره ، مثلا من همیشه تو کف یکسری جنس هم هستم مثل لب تاب که اصلا ایران نمیاد تازه اگر هم بیاد قیمت خیلی خیلی زیادی داره.
اینجا مجبور میشم از لب تاب خیلی پایین تر استفاده کنم که جدیدا هم دیگه نمیشه چیزی خرید.
آزادی بعدی رو قانون از پسر ها میگیره ، منظورم سربازی هست ، پسری که سربازی نرفته شهروند درجه چندم حساب میشه و مثل یک زندانی حق خروج از کشور و نداره.
آزادی بعدی رو خانواده از شخص می گیره ، یعنی خانواده های ایرانی خیلی می چسبند به آدم و اصلا استقلال کافی و به بچه ها نمیدن ، این اتفاق از دوران کودکی شروع میشه ، یعنی وقتی بچه رو به زور می فرستن بره به این و اون بوس بده تا وقتی بزرگ میشه و مجبورش می کنند به فلانی زنگ بزنه یا بزور جایی باشه که دلش نمی خواد
اول اینکه هر چی @Naser_Eslami گفت حرف منم هست در تکمیلش میگم زمین مسکونی هم کاش آزاد بود و هر آدم حق تصرف صد دویست متر زمین مسکونی داشت . دیگر اینکه تحصیلات و ضوابط و شرایط آن آزاد بود و دانشگاه ها یه این صورت نبود و بصورت استاد و شاگرد و دیالیکتیکی بود . مثلا هر استاد با چند تا از شاگرداش تو طبیعت و خونه و… به گفتگو میپرداختن .
من چون خودم تو یه خانواده افراطی مذهبی بزرگ شدم، حتی نمیذارن تو دوران دانشگاه با دوستای پسر، بیرون برمو بچرخم یا اینکه کلا منو اجبار میکنن که حتما باید باهاشون برم هییت و اگر نرم منو از ماشین سوار شدن تا دم دانشگاه محرومم میکنن.کلا تنها جایی که با ماشین میرمم همین دانشگاهه.
اگر این اتفاق ها نبود و آزادی بیشتری داشتم. من میتونستم مستقل تر بشم، دوستان بیشتری داشته باشم. از بچگانه رفتار کردن در بیام.استقلال مالی داشته باشم
ولی همیشه محدود بودم