فرض کنید در آینده دستگاهی اختراع شده که بشه باهاش به صورت گسترده ذهن انسانها رو برنامه ریزی کرد. تو این شرایط شما چکار میکنید؟ خوشحال میشید؟ ناراحت میشید؟ براتون مهمه که کدوم فکر برا خودتونه کدومش برنامه ریزی شده؟ اگه مهمه چجوری سعی میکنید بفهمید؟ آیا اصلا اینکه چنین چیزی وجود داره یا نه رو میشه متوجه شد؟
من فکر میکنم همین الان در همین حالت هستیم ولی اسم اینکار کمی برای آدمها ترسناکه.
برای شروع بحث، بهتره نگاهی به یک آمار از جستجوهای آدمها در گوگل بندازیم:
مقایسه بین کلمات How و Why. اولی دقیقا به این معنی که یه نفر یا یک ماشین به فردی بگه که باید چکار کنه، دومی معنای این رو داره که فرد میخواد بفهمه و عمیق بشه تا احتمالا خودش انتخاب بهتری داشته باشه (البته چیزهای دیگهای هم مثل فیلم و سریال قاطی شده ولی برای هر دو میشه این فرض رو در نظر گرفت و پیش رفت).
مقایسه نشون میده که افراد بسیار بیشتر در جستجو این هستن که بهشون گفته بشه که چکار کنن و نه اینکه مواد لازم برای تصمیمگیری رو به دست بیارن. این از نظر روانشناسی یک مسئله شناخته شدهست که ذهن تحلیلی بسیار کم به کار گرفته میشه و در مباحث اقتصاد رفتاری مورد بررسی زیادی قرار گرفته.
در واقع امروز اکثر افراد، در اکثر موارد، خودخواسته به دنبال چیزی هستن که ذهنشون رو برنامهریزی کنه: از اخبار تا کتاب، از آموزشهای عملی تا خلاصه مطالب بدون مفهوم عمیق، … . اتفاقا حس مثبت از انجام دادن برنامهریزی شده بیشتر از حس مثبت از وجود یک چالش، در جامعه انسانی جریان داره.
من خیلی حس خاصی نخواهم داشت، بخصوص اگر فقط محدود به جنبههای عملی زندگی باشه. ولی اگر عمیقا همهچیز رو بخواد دستکاری کنه، آزار میبینم.
آیا متوجه این مطلب خواهیم شد؟ بستگی داره به روش اعمالی. همانطوری که گفتم همین الان هم این اتفاق به شکل وسیعی داره میوفته ولی کسی متوجه داستان نیست. بر همین اساس میتونم بگم که احتمالا اگر مجریان کمی باهوش باشن، کسی متوجه قضیه نخواهد شد. ولی میشه به طور کلی از سطح عقلانی بودن تصمیمات فهمید که سطح دخالت ماشین چقدره: هرچقدر تصمیمات با حساب و کتاب بیشتر باشه، هم شانس و هم سطح دخالت ماشین بالاتر خواهد بود.
مسئله کنترل انسان است؟ همین الان هم این اتفاق افتاده. انسان تحت کنترل مخلوقات خودش قرار گرفته. مثل پول. امروزه ما تابع پول هستیم و نه برعکس. کل زندگی ما و جهت آن را نه خودمان که پول تعیین میکند. به همین دلیل اکثریت قریب به اتفاق انسانها کاری میکنند که دوست ندارند و کاری که دوست دارند را انجام نمیدهند چرا که پول به ما اجازه نمیده تحت اختیار خودمان باشیم. به قول برخی فلاسفه «از خودبیگانگی» ، یا «تراژدی فرهنگ» ، یا «قفس آهنین» ، یا … .
آیا میتوان دستگاهی اختراع کرد که بتوان با کمک آن انسانها را کنترل کرد؟
آیا انسانها میتوانند چیزی را خلق کرده و به مرور خودشان بنده و برده آن شوند؟
آیا هوش مصنوعی میتواند انسان را تحت سلطه بگیرد؟
بله ؛ امکانپذیر است. همان طور که امروزه انسانها در حوزهها و موقعیتهای مختلف تابع و بنده مخلوقات خویش شدند و گویی قدرت نافرمانی هم ندارند.
پس نه صرفا کنترل انسانها توسط سایر انسانها ممکنه بلکه این هم ممکنه که انسانها مفهوم یا چیزی را خلق کنند و سپس خودشان تحت کنترل آن قرار گیرند ؛ مخلوق بر خالق مسلط شود.
من با نظرات دوستان @yousef و @Amirali موافقم. همین الان هم این اتفاق به نوعی داره رخ میده. این بستگی به خود ما داره که از تکنولوژی به کدام سو استفاده کنیم. و یک سوال مهم و اساسی : انسانها برای خوب زیستن باید مدیریت بشوند یا آزاد بمانند؟ اگه بخواد کنترلی صورت بگیره یا نگیره به پاسخ به این سوال برمیگیره. خوب زیستن برای گروههای مختلف تعابیر متعددی میتونه داشته باشه ولی اساس سوال اینکه انسانها رو باید مدیریت کنیم و این برای همه بهتره یا آزاد بودن همه انسانها میتونه زندگی خوبی بسازه؟! گاهی وقایعی رخ میده که آدم به این نتیجه میرسه که کنترل انسانها راهکار بهتری است. و گاهی برعکس بدون یک ذهن آزاد برخی اتفاقات موثر رقم نمیخوره. نهایتا باید ببینیم دنیا کفه کدام سوی این ترازو را سنگینتر و مهمتر میبینه.