کانالهای مختلف خبری روزانه هزاران خبر رو به خورد مخاطبان خودشون میدن. تمام این کانالها سرمایهگزار مشخصی دارن و طبیعی هست خبرهایی که اون کانال مخابره میکنه در جهت منافع کارفرما باشه تا مخاطب یا حداقل ضرری برای کارفرما نداشته باشه. (اینکه خیلی وقتها مردم انتظار صداقت از رسانهها دارن هم برای خود من سوال هست.) چقدر با این موافق هستید؟
ولی آیا با بوجود اومدن ابزارهایی مثل توییتر و سایر شبکههای اجتماعی، امکان داره در آینده مکانیزمهای جدیدی برای مخابرهی خبرهای موثقتر و بخصوص تحلیلهای مستقلتر و غیرجانبدارانهتر بوجود بیاد؟ در واقع این تحلیلهای رسانهها است که فکر مردم رو جهتدهی میکنه!
برای مثال الان مردم بسیاری برای کانالهای خبری ویدیو ارسال میکنن ولی در نهایت تحلیل رو خود اون کانال با سیاستهای کاری خودش به مردم برمیگردونه! آیا ممکنه رفته رفته این مردم بتونن مستقل از کانالهای خبری به هم اطلاع رسانی کنن و مکانیزمی برای موثق بودن خبرها هم داشته باشن؟
این نکته کاملا درستیه. اساسا هنر روابط عمومی که در کانالهای خبری هم به کار میره، به طور حرفهای با واقعیتها کار میکنه و از مطالب غیرواقعی پرهیز میکنه. این بازی با واقعیتها، تغییر اندازه نسبی اتفاقات، تمرکز بر یک بخش به جای دیدگاه کلی نسبت به واقعیت، همه به تدریج برای تخریب حریفها و تقویت موافقها گسترش پیدا کرده. تمام این قدرت بر دو خاصیت مهم پایهگذاری شده:
- تعداد بسیار زیاد مخاطبان که اجازه میده که تفکر عمومی رو کنترل کنن.
- عمومی بودن مخاطبان که باعث میشه کمکم خود این کانالها تبدیل به مرجع بشن و دیگه واقعیتسنجی به شکل مستقل انجام نشه.
جذب مخاطب عمومی با روشهایی که حسهای عمومی رو هدف میگیرن، انجام میشه و بعد روی کنترل ذهن و جهتدهی کار میشه. مثلا خیلی وقتها حتی انتخاب مجریان صرفا براساس حرفهای بودن نیست و معیارهای جذب عمومی هم در نظر گرفته میشه!
به نظرم خیر. اگر که به دو تا نکته بالا نگاه کنین، باید ببینیم که مخاطب به واقعیت جذب میشه یا اول به طریقی جذب میشه و بعد تحت تاثیر قرار میگیره. در شبکههای اجتماعی این نکته درسته که همه تریبون دارن ولی همه در جذب مخاطب موفق نیستن. مخاطب از طریق چهرههای مشهور جذب میشه و بعد تحت تاثیر قرار میگیره. البته الان به نظر میرسه که روشهای قدرتمند و انحصاری هنوز برای این ابزار تشکیل نشده ولی به نظرم در آینده حتی وضع از این هم بدتر خواهد شد.
بسیار بعیده که این اتفاق بیوفته به این دلیل که هر فرآیندی برای اینکار در نهایت باعث به وجود اومدن چیزی شبیه به کانالهای خبری میشه. در واقع دشمنی با این سیستم تنها وقتی ممکنه که شبیه به خود اونها بشین!!
البته همیشه میشه بیرون از جعبه فکر کرد و دید که آیا میشه با روشی بسیار نامعمول به این هدف رسید یا نه.
یک نکته که در مورد توییتر افراد مشهور بخصوص سیاستمدارها هست، اینه که تا چند سال قبل بر فرض مخاطب فارسی زبان نیاز داشت ترجمهی فارسی خبر رو از یک کانال خبری بگیره ولی بعدها مثلا توی مسایل سیاسی بین ایران و امریکا ظریف ویدیویی به زبان انگلیسی منتشر میکنه و یا ترامپ به زبان فارسی توییت میذاره و فکر میکنم این یک قدم به سمت جلوگیری از تحریف خبر و تغییر کلمات خاص با بار معنایی خاص هست که قبلا رسانهها زیاد انجام میدادن.
به نظرم در این مورد خبرگزاری ها و شبکه های خبری بزرگ دنیا خیلی هوشمندانه رفتار کردن و خیلی زود رقیب خوشون(شبکه های اجتماعی) رو شناختن و از این رقیب به عنوان وزنه استفاده کردن. حتی به نظرم این شبکه های اجتماعی در نهایت دارن به نفع این خبرگزاری ها استفاده میشه.
فکر میکنم موضوعی به اسم غیرجانبدارانه خیلی جای بحث داره.
بدون حمایت مالی، جذابیت رسانهای در کار نخواهد بود و در صورت حمایت مالی استقلال رسانهها قربانی میشود.
به هر حال انسان برای امرار معاش به پول نیاز دارد (به ویژه در دنیای غرب) و بعید میدانم کار رسانهای را بتوان یک کار پاره-وقت در نظر گرفت. از این رو بعید میدانم که رسانههای مجازی بتوانند با رسانههای بزرگ رقابت کنند.
با توجه به بحثی که شد، یک نمونه رو قبلاً دیدم که تا حدی این موارد رو رفع کرده. ویکی خبر. که توسط کاربران عادی نوشته میشه و یک سری سیاستهای اثباتپذیری رو باید دنبال کنه تا اخبار توش منتشر بشن. جذب سرمایهاش از طریق دونیت انجام میشه.
ولی باز هم نکته جالب از دید کاملاً شخصی، ویکیها هم بیطرف نیستن و تابع گروهبندیها و جوهای داخلی و هستن.
ولی شاید یک روزنهای به چیزی که میگید باشه.
این بیخوابی ادبیاتم رو حسابی تحت تاثیر قرار داده.
این حرف تا حدی درسته ولی تغییری اساسی به اون شکل ایجاد نکرده. در واقع روشهای دسترسی زیاد شده ولی این لزوما تحپلی مثبت نیست. الان همه تا حدی حس خوبی به این داستان داریم ولی در کنار اون حس سردرگم بودن و آشفتگی هم وجود داره. چرا این حس مثبت وجود داره؟
چیزی که امروز میبینم یه دوره کوتاه از آنارشیسم خبری هست که در حوزههای جدید معمولا به وجود میاد: قدرت مسلطی بر محیط وجود نداره، رشد و درگیریهای زیادی اتفاق میوفته، سردرگرمی در کنار آزادی عمل وجود داره ولی در نهایت، به سبک سنتی در جامعه، انسانها تصمیم میگیرن که به سراغ سلطه به شکلی متناسب برن. چرا؟ مهمترین خطر در آنارشیسم اینه که اگر گروهی همگن (باندهای خبرپراکنی) به شکل هماهنگ به محیط حمله کنن، میتونن به سادگی همهچیز رو بهم بریزن و قدرت خبری رو در دست بگیرن. اگر دقت کنین در توییتر یا بقیه جاها این اتفاق به شدت در حال رخ دادن هست و فشارها برای محدودیت در حال افزایشه.