کرونا، رکود، دلار، تحریم، انتخاب مجدد ترامپ، رشد پایه پولی، قفل شدن اقتصاد، تخریب جامعه کارگر و غیره.
ولی به هر حال پولی در کشور هست. البته پولی که از نفت به دست میومده دیگه نیست.
الان اقتصاد ما صبحش شده. از خواب ۳۰۰ساله بیدار شده. بدن خواب. مرض کرونا هم به این صنعت تازه از خواب بیدار شده دامن زده.
فرض کنیم کمی شرایط رو ایدهآل فرض کنیم. اما بدون در نظر گرفتن مذاکرات با امریکا. من این رو خیلی نامحتمل و خیلی در آینده دور میبینم. شاید هیچ وقت نبینم.
اما چطور ممکنه چرخه این اقتصاد برقرار بشه؟ دست کم اقتصاد در داخل بچرخه.
آیا اصلاً ممکنه این اقتصاد از رکود در بیاد؟
همه چیز به مدیریت بستگی داره ولی احتمالش با این روند بسیار کمه. از طرفی احتمال تغییر در نگاه مدیریتی هم کم نیست، بنابراین آینده ممکن بهتر از اون چیزی باشه که فکر میکنیم. البته هنوز ممکنه به مرحلهای بسیار سخت وارد بشه و بعد تغییری مثبت ایجاد بشه. بزرگترین نکته اینه: آیا ما و دولتیها میخوایم بپذیریم که در ایران میخوایم زندگی کنیم، به عنوان یک ملت در این دنیا تنها هستیم و خودمون باید کاری انجام بدیم یا نه. من فکر میکنم در مرحله بحرانیی این سئوال قرار داریم.
واقعیت اینه: برخلاف تصور عمومی، در این وضعیت عمومی رابطه با غرب برای «شرایط کنونی» ایران بسیار خطرناکه، اقتصاد ضعیف داخلی باعث میشه که در این ارتباط تبدیل به آشغالدانی غرب بشه و عملا اتفاقی غیر از فروش مواد خام و در عوض خرید محصولات بیکیفیت نخواهد افتاد. من فکر میکنم حداقل ۴-۵ سال تا ۱۰ سال بعد از شروع تغییر نیازی به رابطه موثر با غرب نخواهد داشت. دیپلماسی ایران باید بعد از اون هم به فکر «بازار و نفع متقابل» باشه و نه تفکر ارتباط حتمی با غرب. درسته که فشار آمریکا رابطه با هر کشوری رو سخت کرده ولی متضاد «عدم رابطه» الزاما «رفیق فاب» شدن نیست.
یادمون باشه که در مورد شانسها حرف میزنیم و در شرایط بحرانی، کوچکترین اتفاقها میتونن نتایج مثبت و منفی بزرگی داشته باشن.
من هیچ وقت به دولت امیدی نداشتم. گاهی میبینم کارهای درستی هم انجام میشه. ولی خیلی به دولت بدبینم. فکر میکنم لازمه دولتی درون این دولت تشکیل بشه. دولت جدیدی بدون کاغذبازی.
با مدیریت موافق نیستم. جدا از اینکه بحث مدیریت رو پاک کردن صورت مسأله میبینم، مدیریت از آسمون که نمیاد. یک دولت پوسیده، هر روز داره مدیران پیرتر بر سر کار میاره.
یا مدیرانی که توسط همین سیستم معیوب پرورش میده! به همین دلیل به دنبال جواب مدیریت نیستم.
اما سیستمی که از درون رشد کنه. چیزی که باعث چرخش اقتصاد بشه. چیزی که طبقه فقیر رو واقعاً از داشتن دارایی ریالی بینیاز کنه. شاید چیزی که از جنس تولید و گردش مالی باشه و نه صرفاً پول.
دقیقاً نکته خوبی رو گفتید. هرچند تا الان چیزی جز این نبوده. کافیه فهرست واردات و صادرات کشور رو نگاهی کنیم. یا سرمایهگذاری میلیون دلاری خارجی در ایران که به نام صنعت!!! داره معادن رو استخراج میکنه.
مشکل بزرگ ما اینه که اقتصاد درون کشور نمیچرخه. فقط دلار میاد تو و میره بیرون.
حالا چه کار میشه کرد که این اقتصاد از درون گردش کنه؟ شاید در کشور نیاز به چند قطب داریم. نمیدونم. این رو همین الان به ذهنم رسید، ولی یک واقعیت هست.
دولت الان شبیه یک عالمه مس و رسانا هست که روی یک مدار الکتریکی ریخته و داره اتصال کوتاهش میکنه
نمیذاره مدار تشکیل بشه
باید مدار تشکیل بشه.
جواب به شکل بنیادی سادهست: باز هم برخلاف تصور، قطب اقتصادی برای ایران بسیار نامناسبه. به دلیل ساختار محیطی و جغرافیایی، تمرکز اقتصادی بسیار خطرناکه و همین امروز هم شاهد بعضی از جنبههای مزمن اون در غالب حاشیهنشینی هستیم. شکلی که میتونه برای ایران کار کنه، البته با تغییرات مناسب، شکل اقتصادی ترکیهست. ترکیبی متنوع از انواع رفع نیازهای داخلی و خارجی، از توریسم تا کارگاههای کوچک و متوسط، این یعنی ترکیبی از گستردگی اشتغال و البته توان چرخش موثر در درون.
بدون مدیریت نمیتونین نگاهی امیدوارکننده به آینده داشت. اتفاقا این مدیران نیازی نیست در درون همین سیستم پرورش پیدا کرده باشن. یادمون باشه که برای سالها، لیگِ اقتصاد ایران، در سطحی نیست که نیازمند به مدیران فوقالعاده داشته باشه. برای تغییر موثر، الفبای مدیریت در مرحله رشد کافیه و به راحتی میتونه هم کارها رو پیش ببره و هم اجازه بده سیستم از درون رشد کنه. این نکته مهم: توان رشد همین الان هم تا حد خوبی وجود داره، ولی مهمترین مانع همون دولت پوسیده و انحصارطلبه! الفبای مدیریت و رعایت بیطرفی در حد مناسب، مهمترین خصوصیات لازم برای دولت در هر کشوریه. در اغلب دنیا، مدیران دولتی معمولا کیفیت متوسطی دارن.
یادمون هم باشه:
-
برای اقتصاد زیرساخت موثر لازمه. این زیرساخت باید از چرخش مالیات و مدیریت موثر دولتی ایجاد بشه. خبر بد برای ایران این نیست که تورم وجود داره. خبر بد اینه که حداقل یک دهه گذشته، عملا بودجه عمرانی دولت یا صفر بوده یا به انحراف رفته!! نتایج این در جاهای مختلف خودش رو نشون میده، از پرهزینه شدن حمل و نقل تا تخریب ناگهانی زیرساختهای شهری و جادهای.
-
برای توسعه بازار از داخل به خارج، به دیپلماسی نیاز هست. دولتها با دیپلماسی موثر از بیزنسها در خارج حمایت میکنن وگرنه رشد با دوام ممکن نیست.
-
برای اعتمادِ حداقلی، نیاز به اجرای منصفانه قوانین اقتصادیه. امروز به سادگی میبینین که مدیریت جانبدار (برخلاف مدیریت بیطرفی که باید وجود داشته باشه)، به سادگی خیلی از بیزنسهای خصوصی رو به چالشهای قانونی و حقوقی میکشن یا با ایجاد رقابت غیرمنصفانه اونها رو از بازار خارج میکنن.
یکی از نکات تاریخی اقتصاد ایران در قالب دو کنفرانس معروف در قبل از انقلاب اتفاق افتاد که درسهایی بسیار بزرگ برای ما میتونه داشته باشه. توصیه میکنم که در مورد این کنفرانسها بخونین، احتمالا پیشبینیهای اون شما رو شگفتزده میکنه!!
این الفبای مدیریت چی هست؟
منظورم مدیریت پایه برای سیستم مشخصه. برای مثال الفبای مدیریت استراتژیک که به مدیر اجازه میده به درستی هدف، بودجه و تاکتیکها رو بررسی کنه و بدونه به شکل معقول چقدر میتونه پیشرفت داشته باشه.
الان این مسیر کاملا منحرف شده: بودجه شرکت بین «حداقلی برای حفظ ظاهری اشتغال» و «حداکثری برای غارت توسط مدیران» صرف میشه، هدفها به جای «اقتصادی بودن»، جوری تنظیم میشن که «توجیه کننده» باشن و تلاش برای اقناع بالادستی و مردم نسبت به دلایل شکسته و نه ارزیابی درست برای انتخاب مسیر مناسب آینده.
معمولا به همین دلیله که کشورهایی که از سیستم فاسد مدیریتی شبهسوسیالیسم آزاد شدن و حداقلِ عقلانیت در مدیریت وارد شده، پیشرفتهای اولیه بسیار بالایی رو ثبت میکنن. بعد از این مرحله، البته بازی به تدریج سخت میشه و چالشها عوض میشن.