شما چقدر با این حذف موافقین؟ به نظرتون مفهوم ساده انتگرال در دبیرستان الزامی هست؟ مهمتر از همه: آیا صرفا معیار لازم بودن برای زندگی روزمره، شرط درستی برای مباحث درسی هست؟ مثلا نگاه به پایههای درسی لازم برای دانشگاه هم باید در درسها باشه یا نه؟
اگر معیار لازم بودن باشد، باید بیشتر ریاضیات را حذف کرد چون بیشتر مفاهیم انتزاعی هستند و در زندگی روزمره کاربردی ندارد. همینطور باید شیمی و فیزیک را هم حذف کرد چون اکثریت جامعه از آنها استفادهای نمیکنند. مثلا به ما یاد دادند چگونه از پرگار استفاده کنیم اما از آن روز به بعد هرگز از پرگار و نقاله و سایر ابزارها استفاده نکردهام.
البته فکر میکنم در این موارد باید تجربه کشورهای اروپایی (که روی آموزش حساس هستند) را هم در نظر گرفت. به علاوه، باید نیاز جامعه را هم در نظر گرفت. مثلا این که چند درصد دانشآموزان از دیپلم فراتر میروند و اگر هم بروند چند درصدشان در رشتهها علوم پایه و فنی تحصیل میکنند؟
البته نظر شخصی من این است که این موضوعات نباید حذف شوند بلکه میتوانند اختیاری شوند. به شخصه همین ریاضی و فیزیک دبیرستان بود که کمک میکرد آن دوران سیاه را تحمل کنم. به ویژه حساب دیفرانسل و انتگرال و البته هندسه تحلیلی.
یادمه قبلا هر کسی میخواست سیستم های آموزشی پیشرو در جهان مثال بزنه از کشورهای سوئد و فنلاند و … نام میبرد که اینکه بچه ها در اون مدارس تا زمان کالج بیشتر دروس تخصصی رو تا حد نیاز به زندگی میاموزند و دروس تخصصی تر تازه از کالج و بعد دانشگاه شروع میشن!
حالا که در ایران خودمون یک گام مثبت داره برداشت میشه این همه سرصدا بلند شده …
تصور کن که من یک مکانیک خودرو یا یک نجار هستم یا حتی کار هنری میکنم. انتگرال به چه کار من میآید؟
البته من موافق حذف انتگرال نیستم و به نظرم کسانی که به دانشگاه راه پیدا میکنند حتما باید آن را بدانند. اما مگر چند درصد دیپلمهها به دانشگاه راه پیدا میکنند؟ در آلمان تنها حدود ۳۰ درصد دانشآموزان به دانشگاه میروند و سایر دانشآموزها مهارتهای فنی یا هنری میآموزند (که معمولا یک دوره دو ساله است).
به نظرم دانشآموز باید توانایی انتخاب بین تعدادی دروس را داشته باشد. به نظرم بهتر است که هر معلم هدف و ایده اصلی درس را در یکی دو جلسه تشریح کند و بعد دانشآموزان بر اساس آن هدف و ایده تصمیم بگیرند آیا تمایلی دارند تا جزییاتی که ممکن است خستهکننده باشند را نیز یاد بگیرند. مثلا اول ایده و هدف حسابان توضیح داده شود.
حسابان یک استراتژی حل مساله است. یکی از راههای حل مسائل سخت و پیچیده شکاندن آن به اجزا کوچکتر و سادهتر و حل آنها و به دست آوردن پاسخ مساله اصلی با ترکیب پاسخ آنهاست. ایده حسابان این است که این کار را بینهایت بار انجام دهیم تا یک مساله را تبدیل به بینهایت مساله بینهایت کوچک کنیم، پاسخ آنها را بیابیم و با ترکیب آنها پاسخ مساله اصلی را بیابیم. انتگرال یکی از ابزارهای اصلی اجرای گام آخر این استراتژی است. به این دلیل است که فکر میکنم حذف انتگرال از حسابان نشاندهنده این است که طراحان کتب درسی ایده و هدف و دلیل پیدایش حسابان را درک نکردهاند. آنها دیفرانسیل و مشتق و انتگرال را صرفا عملیاتهای ریاضی جدا از یکدیگر میبینند و تصویری کلی از آنها ندارند.
به نظرم بهتر است ابتدا اینها را به دانشآموز توضیح دهیم و چند مثال از مسائلی که با این استراتژی قابل حل است و چند مثال از آنهایی که قابل حل نیست بزنیم و بعد بگوییم اگر میخواهید جزییات را یاد بگیرید درس حسابان را انتخاب کنید. به نظرم درستتر این است که حسابان یکی از گزینههای دروس انتخابی باشد و انتگرال از حسابان جدا نشود. گزینههای دیگر میتوانند برای مثال هندسه بیشتر یا منطق باشند.
پینوشت 1: مکانیک خودرو و نجار و نقاش اگر دیپلم ریاضی و فیزیک را انتخاب کنند باید شالوده کلی دروس آن را بپذیرند. آنها میتوانند به جای دیپلم ریاضی و فیزیک یکی از رشتههای فنی و مهارتی را دنبال کنند.
پینوشت ۲: چند درس اختیاری در دبیرستان وجود دارد. یادم هست که مشاور دبیرستان به ما گفت در قانون اومده که میتوانید از بین این دروس انتخاب کنید ولی در عمل مدرسه برای همه شما انتخاب یکسانی میکند اگر دوست ندارید به مدرسهای دیگر بروید که البته آنجا هم همین است. چون سمپاد بود خیلیها تصمیمات مدرسه را قبول کردند حتی وقتی رشته علوم تجربی رو ارائه نکردن و گفتند فقط ریاضی و فیزیک با این که حدود یک چهارم یا یک سوم کلاس به علوم تجربی علاقه داشتند.