آیا آمریکا (ناسا) واقعن حدود 50 سال پیش فضاپیمای سرنشیندار فرستاده روی ماه و واقعن دوازده آمریکایی روی ماه راه رفتن؟ با توجه به اینکه هیچ کشور دیگهای (و حتا خود آمریکا) از اون زمان به بعد ادعا نکرده کسی رو به ماه فرستاده و با توجه به پروژهی فعلی اسپیس-ایکس و بقیهی پروژههای سرنشیندار ناسا که به اوربیت زمین ختم میشن آیا میشه به این ادعای آمریکا اعتماد کرد؟
سال 1959 شوروی برای اولین بار در تاریخ فضاپیمای لونا 2 رو روی ماه فرود میاره. این فضاپیما بدون سرنشین بود. بین سالهای 1969 تا 1972 آمریکا شش فضاپیمای سرنشیندار به ماه میفرسته و در مجموع دوازده فضانورد ِ آمریکایی روی ماه رفتن. شاید براتون سوال پیش بیاد که واقعن چه خبر بوده که این همه سفر فضایی اتفاق میفتاده؟ بعد از جنگ جهانی دوم و رقابتهای تسلیحاتی -خصوصن موشکی- و شروع جنگ سرد، رقابتهای فضایی بین طرفین جنگ سرد (آمریکا و شوروی) شکل میگیره. اگه دقت کنید به نظر میرسه الان روسیهی فعلی از این بازیا کنارهگیری کرده ولی چین با قدرت وارد رقابت فضایی با آمریکا شده؛ سال 2019 چین برای اولین بار در تاریخ روی سطح تاریک ماه فرود میاد. نظر من [تئوری توطئه؟] اینه که چون شوروی موفق شده قبل از آمریکا روی ماه فرود بیاد، آمریکا برای اینکه کم نیاره تصمیم میگیره تو یچیزی اولین باشه!: )) پس ادعا میکنه اولین انسانها رو به ماه فرستادیم و روش راه رفتن. اصلیترین عاملی که باعث میشه اینطوری فکر کنم عدم توقف رقابت فضایی بین دولتها، اما توقف ادعای آدم فرستادن به ماهه (فقط هم آمریکا این ادعا رو کرده تا الان). دلایل دیگهای که بیشتر شک ایجاد میکنه رو در ادامه میگم. البته آمریکا همیشه به همهی این سوالا جواب داده و کسایی که شک کردن رو متوهم و دارای توهم توطئه خطاب کرده (آشنا نیست؟) و اونارو با کسایی که به زمین صاف اعتقاد دارن مقایسه میکنه.
شاید اولین سوالی که براتون پیش بیاد این باشه که اگه دروغ بوده چرا کسی از توی سیستم اعتراف نکرده؟
جدای از اینکه لزومی نداره همهی کارکنای یه مجموعه در جریان جزئیات چنین مسئلهای قرار بگیرن، آمریکا تو اون زمان درگیر جنگ بوده و همه روحیهی ملیگرا داشتن، و مثالهای مشابهش از کشور خودمون (مثل اون میمونی که فرستادیم فضا و برگشت) وجود داره که اینجام کسی از داخل سیستم اعترافی نکرد، دوتا اعتراف برای این مسئله وجود داره.
اول این تئوریه که کوبریک فیلم روی ماه رفتن انسان رو کارگردانی کرده. کوبریک رو به عنوان یه کارگردان وسواسی و دقیق میشناسن. یک سال قبل از پخش فیلم روی ماه راه رفتن آمریکاییها کوبریک فیلم “ادیسهی فضایی” رو پخش میکنه که توانایی این کارگردان برای ساخت یه فیلم فضایی رو نشون میده. سال 1980 کوبریک فیلم “درخشش” رو منتشر میکنه که از اون بعنوان “اعتراف کوبریک در سینما” اسم میبرن. توی فیلم درخشش صحنهای هست که شخصیت اصلی (پسر بچه/دنی) در حالی که روی بافتنیش نوشته “آپولو 11” (فضاپیمایی که انسان رو به ماه برد) از روی زمین بلند میشه و به اتاق 237 (فاصلهی زمین تا ماه) میره. این فیلم بر اساس یه کتاب ساخته شده، و بارها در فیلم کوبریک نشون میده جاهایی به دلایلی داستان رو تغییر داده، یکیش هم شمارهی اتاق که در کتاب 217 هست. جزئیات دیگهای از فیلم هست که این فرض رو محکمتر میکنه که میتونید توی ویدیوهایی که ازش ساختن و توی یوتیوب هست ببینید. مسئله اینه که کوبریک الان فوت شده و ما شاید هیچوقت واقعن متوجه نشیم انگیزهش برای استفاده از این نمادها واقعن چی بوده.
مسئلهی دوم در زمینهی اعتراف نکتههایی که کسایی که تو ناسا کار میکنن و فضانورداش دربارهی پروژههای آیندهی ناسا میگن هست. مثل اینکه اگه بتونیم در برابر فلان اشعهها مقاومت ایجاد کنیم (که دستگاههای الکتریکیمون از بین نرن) میتونیم از اوربیت زمین خارج بشیم و امیدواریم بشه و اینا (که اگه تا الان نشده چطور فقط 9 بار با سرنشین رفتیم روی ماه؟). خیلی جاها خودشون گفتن که بیشترین مسافتی که میتونیم الان بریم اوربیت زمینه که باز در همین باره بگردید میتونید ویدیوهاش رو توی یوتیوب ببینید. اعتراف آخر به مصاحبهی اخیر باز آلدرین، فضانوردی که ادعا میشد رفته ماه برمیگرده که علنن میگه “چرا بعد این همه وقت ما دیگه نرفتیم ماه؟ چون از اول هم نرفتیم!” که میتونید مصاحبه کاملش رو توی این ویدیو ببینید. بازم یه عده اینو توجیه میکنن که پیره و مریضه و حواسش نیست چی میگه یا منظورش به معنی واقعی کلمه چیزی نبود که گفت و …
یسری سوال جواب داده نشدهی دیگه هم در این مسئله وجود داره (مثل اینکه چطوری بدون سکوی پرتاب -که توی فیلم هم معلومه ندارن- از ماه برگشتن زمین؟) ولی من الان خسته شدم از نوشتن () و در ادامهی گفت و گوهامون حتمن میارمشون. خیلی دوس دارم کسی که مطالعات هوا و فضای جدی داشته (مثلن رشتهی تحصیلیش بوده) و ارادت خاصی به ناسا یا آمریکا نداره هم بیاد توی این بحث و نظر بده.
من نمیدونم که ناسا واقعن انسن رو به ماه برده یا نه، ولی ایالات متحده همیشه سعی داره دست پیش رو بگیره که پس نیوفته و خیلی وقت ها گرفتن دست پیش براش سودمند بوده مثل پروژه بمب اتم که دو بار روی یک ملت استفاده کرد و از اون به بعد دیگه استفاده نکرد و من فکر نمیکنم دلیلش اخلاقی نبودن این کار باشه و دلیل اصلیش اینه که هنوز احتیاج نداشتن بعلاوه به دنیا نشون داد حقوق بشر براش اهمیتی نداره.
این رو نمیشه دلیل دونست چون در این صورت تمام فرود ها بر رو ی کره ماه و مریخ دروغ بوده، بعلاوه شوروی همزمان فضانورد به نزدیک ماه فرستاد، همینطور سنگ هایی که از ماه آوردن و…
حالا اینکه این میتونه دروغ باشه یا نه من علم دقیق به مسائل ندارم ولی با دلایل منطقی باید راستی آزمایی کرد.
آره خب…
ولی قضیه سنگی که آوردن از ماه هم بهش شبهه وارد کردن دیگه…
که نوشته بود دانشمندای زمین شناسی علی رغم اینکه قبول دارن که این سنگ خیلی قدیمیه، اما گفتن میتونه طی یکی از این برخوردهای شهاب سنگی بدست اومده باشه…
یه چیز دیگه هم بود که خیلی برام جالب بود و تئوری های توطئه رو خیلی فعال می کرد…
اونم اینکه طی مأموریت های آپولو (11 تا 17)، شوروی تکنولوژی ردیابی فضاپیماهارو نداشته و درست زمانی که در اواخر 1972 این قابلیت رو پیدا میکنه، سه مأموریت آینده آپولو که احتمالا (18،19،20) بوده رو کنسل میکنن…
خوب باید بحث رو از چند جهت پی بگیریم. اول از همه اشکالی که تمامی تئوری های توطئه دارند چیست؟ من با خودم فکر کردم که به شخصه چرا معتقدم که سفر به ماه واقعا در آن زمان انجام شده است؟ آیا امریکایی ها را دوست دارم؟ یا حیله گری آنها را دست کم می گیرم؟ یا اینکه خودم در این کار شریک بوده ام؟ نه هیچ کدام از اینها نیست. دلیل اینکه من سفر به ماه را واقعی می دانم آن است که به جامعۀ علمی بین المللی اعتماد دارم. به مجله ها و مراکز علمی نجومی بین المللی به ویژه غربی اعتماد دارم. و فکر می کنم که نمی توان گفت که همۀ اخترفیزیکدانان و دانشمندان درگیر توطئه هستند.
بنابر این دلیل شخصی من این است.
دیدم که اصلا اشکال اساسی که یک استاد فضانوردی گفته شبیه همین است. او گفته: هر چقدر که تعداد افراد درگیر در یک پروژۀ مخفیانه بیشتر باشد، مخفی نگه داشتند آن سخت تر است.
۴۰۰۰۰۰ نفری که نزدیک به ۱۰ سال در ناسا کار کردهاند، ۱۲ نفری که پای در ماه گذاشتهاند، ۶نفر دیگر که به عنوان کارکنان [سفینه فرماندهی و خدمات آپولو] با آنها پرواز کردهاند و۶ فضانورد دیگر که به دور ماه چرخیدند را شامل میشود. صدها هزار نفر شامل فضانوردان، دانشمندان، مهندسان، تکنسینها و کارگران ماهر باید ساکت نگه داشته میشدند. لانگوسکی بر این باور است که خیلی راحتتر بود یک فرود واقعی صورت گیرد تا انجام این کارها برای اجرای فرود تقلبی.
این دقیقاً چیزی است که باعث می شود من از هر گونه تئوری توطئه ای فراری باشم. شاید نوعی خوش باوری و عقلانیت باوری در این کار من باشد. و جوون تر های نسل جدید به خاطر نفرتشان از نسل های قدیم تر همیشه به نوعی آنارشیسم و آوانگاردیسم علاقه دارند چون به معنای نفی ارزشهای نسل های قبل است. جوون تر ها معمولا بیشتر جذب تئوری های توطئه می شوند.
ولی این حرف هم به نظرم خیلی درست نمی آید. چون می بینم که اتفاقا نسل قبل ما یعنی پدر و مادرهای ما که در انقلاب شرکت داشتند خیلی بیشتر درگیر تئوری های توطئۀ عجیبی هستند که نسل جدید هم آنها را نامعقول می دانند.
اگر بخواهیم بگوییم که این زمین شناسان هم خریده شده بودند یعنی داریم دامنۀ این توطئه را همین طور باز و بازتر می کنیم. به این ترتیب می توانیم حتی به اینجا برسیم که کل کرۀ زمین را یک بار امریکایی ها با بمب اتم نابود کرده اند. ول فقط تعدادی نجات پیدا کردند و آنها را سوار سفینه ای کردند که محیطی شبیه زمین درون آن درست شده است و همه ما فکر می کنیم که هنوز روی زمین هستیم در حالی که چنین نیست!!
می توان هزاران تئوری توطئه ساخت. من پیشنهاد می کنم با دقت این صفحۀ ویکیپدیای موضوع نظریه توطئهی فرود بر ماه را بخوانیم و هر کدام از پاسخ ها را که متوجه نشدید از من بپرسید. اگر من هم نتوانم پاسخ دهم برایتان می گردم و از دوستان متخصصم می پرسم.
بسیاری از این اشکالاتی که به تصاویر روی ما گرفته شده است آنقدر بچه گانه است که به راحتی می توان به انها پاسخ داد.
مثلا همین را در نظر بگیرید که چرا در تصاویر از سطح ماه در آسمان ستاره ای نیست. خوب هر کسی که در شب عکاسی کرده باشد می داند که نور ستارگان انقدر کم است که برای اینکه در عکس بیفتند لازم به نور دهی است. یعنی شما دوربین را رو به آسمان می گیرید و چند ثانیه یا دقیقه دریچۀ دوربین را باز نگه می دارید. در این صورت نور ستارگان فرصت پیدا می کند که روی فیلم اثر بگذارد. در غیر این صورت اصلا ستارگان روی فیلم نمی افتند.
ديويد گريمز فيزيكدان دانشگاه آكسفورد ميگويد نتايج نشان ميدهند هر توطئهاي كه بيش از صدنفر در آن دست دارند،محكوم به فروپاشي و افشا شدن است و برهمين اساس توطئههاي علمي بزرگ نميتوانند پايدار باقي بمانند.
اگرچه مطالعات گريمز معمولا بر سرطان متمركز است، وي گاه و بيگاه براي رسانهها داستانهاي علمي مينويسد و پس از دريافت ايميلهاي فراوان از سوي افرادي كه به نظريههاي توطئه مشهور باور داشتند،تصميم به انجام اين پژوهش گرفت. به گفته وي رد كردن نظريههاي توطئه و موافقان آنها امري رايج است،اما من اينبار رويكردي متفاوت را درپيش گرفتم تا ببينم چطور اين نظريهها ميتوانند امكانپذير باشند. براي انجام اينكار به كليديترين الزام براي يك توطئه پايدار، محرمانهبودن،توجه كردم.
وي معادلات خود را براي چهار نظريه توطئه مشهور بهكار برد: نظريه ابتلا به اوتيسم به تزريق واكسن، نظريه حقيقي نبودن تغييرات اقليمي، نظريه تقلبي بودن فرود آمريكا روي ماه و نظريه وجود درمان كامل سرطان و پنهان شدن آن توسط شركتهاي بزرگ داروسازي.
با درنظر گرفتن تعداد افرادي كه براي ايجاد هريك از اين چهار توطئه به آنها نياز است، و مدتزماني كه اين افراد درگير ماجراي توطئه هستند وي به اين نتايج دستيافت:
درصورتي كه فرود آمريكا روي ماه حقيقي نبود، بيش از 411 هزار كارمند ناسا از اين توطئه آگاه بودند و واقعيت آن در كمتر از 3.7 سال آشكار ميشد.
پنهان كردن ارتباط ميان واكسنها و ابتلا به اوتيسم بايد 3.2 تا 34.8 سال پس از آغاز اين نظريه افشا ميشد. حقيقت تقلب در زمينه تغييرات اقليمي بايد در طول 3.7 تا 26.8 سال آشكار ميشد.
پنهان كردن درمان سرطان بايد درعرض 3.2 سال توسط يكي از دستاندكاران شركتهاي داروسازي افشا ميشد.
اين محاسبات براساس بالاترين تواناييهاي دستاندكاران توطئه انجام شدهاست،به بياني ديگر گريمز در معادلاتش اينطور تصور كردهاست كه دستاندركاران توطئه در حفظ اسرار بهترينها هستند،در شرايطي كه هيچ بازجويي و تجسسي نيز از آنها صورت نگرفتهاست.
گريمز براي ايجاد معادلات ابتدا بايد احتمال افشا شدن يك راز را درگذر زمان مورد بررسي قرار ميداد و براي انجام اينكار وي سه موضوع محرمانه متعلق به آژانس امنيت ملي آمريكا را كه پس از گذشت 6 سال توسط ادوارد اسنودن افشا شدند، درنظر گرفت. وي همچنين پنهانكاري مشهور آزمايش تاسكيگي سفليس كه در آن درمان سفليس،پنيسيلين،براي مدتي از مبتلايان به اين بيماري پنهان باقي ماند را نيز مورد بررسي قرار داد. در اين توطئه 6700 نفر دست داشتند و به تدريج و پس از 25 سال توسط يكي از پزشكاني كه درگير ماجرا بود افشا شد.
گريمز با بررسي اين توطئهها و پنهانكاريها به اين نتيجه رسيد كه پنهانكاريها و دروغهاي بزرگ همواره رخ ميدهند،اما براي مدت طولاني پنهان باقي نميمانند.
گريمز ميگويد تمامي افرادي كه به نظريههاي توطئه اعتقاد دارند غيرمنطقي و بيفكر نيستند. اميدوارم با نشان دادن اينكه پنهان ماندن واقعيت تعدادي از اين نظريههاي توطئه تا چهاندازه غيرممكن است، برخي از افراد درباره اعتقادات ضدعلمي خود تجديدنظر كنند؛ زيرا شايد اعتقاد به دروغين بودن فرود روي ماه براي كسي ضرري نداشتهباشد، اما اطلاعات نادرست درباره واكسنها ميتواند فاجعه به بار آورد.
اما من احساس میکنم همون دلیلی که خودتون پیش تر گفتین برای شکل گیری نظریه های توطئه، دقیق تر از نظریه فعلی تونه(نفرت از نسل گذشته یا آنارشیسم😐)
اونم این بود که به قول خودتون «توطئه» ذاتا مغوله ی جذابیه و نسل جوون هم دنبال همین چیزان…
اما من یه احتمال دیگه هم میدم و اون اینکه دسترسی ساده تر نسل های مدرن تر به رسانه و اطلاعات، باعث شده تا خیلی از اتفاقات و داستان هایی که تا چند دهه ی پیش محل بحث و جدل بوده افشا بشه و مشاهده ی این حجم از تقلب و عوام فریبی در مقیاس جهانی و در زمینه های مختلف، ایجاد بدبینی و بی اعتمادی در هر موضوعی کرده باشه…
که البته هدایت گری بعضی از دوستان مثل استاد رائفی پور و… هم در این مورد، تا حد دادن احتمال توطئه در رنگ (احتمالا سفید) ماست، بی تاثیر نبوده…
مسئله دیگه اینکه در مورد رد ریاضی توطئه، شبهه ای که هفته پیش وارد کردیم لحاظ نشده…
و اونم اینکه اصلا نیازی به در جریان بودن هر ۴۰۰ هزار عضو ناسا از جزئیات پروژه ای با این عظمت نبوده و میشه به هزار و یک دلیل که مهمترین اون میتونه شرایط جنگ سرد و جلوگیری از احتمال خرابکاری شوروی در پروژه عنوان شده باشه، تنها افراد اصلی رو در جریان گذاشت که شامل تیم علمی و فنی کار و سرپرست پروژه بوده باشه…
که میشه تعداد این افراد رو حتی تا زیر ۱۰ نفر تقلیل داد…
با این موافق نیستم که لزوما این فرضیه (با تئوری مشکل دارم چون معمولا برای چیزی به کار میبریم که اثبات شده) توطئهست. این یک فرضیهست، ممکنه بعضی وقتها این فرضیات آزارمون بده چون نشون میده راهی وجود داشته که در نظر نگرفتیم. خود همین نشون دادن راههایی که ممکنه وجود داشته باشه و از دید پنهون بمونه، باعث میشه به ساختار بهتر و شفافتری فکر کنیم.
در این مورد میشه چند چیز رو در نظر گرفت:
به عنوان یک فیزیکدان، وقتی امروز میبینم ربات روی ماه راه میره، با خودم میگم که چی؟ مگه با اینهمه تکنولوژی، این چیز عجیبیه؟ ولی در سالهای ۱۹۷۰، این بسیار عجیب بود. یادمون باشه که اون سالها تکنولوژی در برابر امروز بیشتر شبیه به طنز بوده.
نکته دوم، اینکه این دهه یک دهه تاریک در اطلاعات و سیاست آمریکا به حساب میاد. دلیلش هم ترس شدید از کمونیسم و شوروی بوده. خیلی از اتفاقهای اون موقع هنوز ابهام داره، مثالهای زیادی در مورد افرادی مشهوری که ناپدید شدن و هنوز پروندههای مبهمی دارن شنیدم (تونستم ارجاع میارم).
همانطوری که @Amir_Gamini اشاره کرد، در فضای معمول، با احتمال بالایی این داستان میتونست افشا بشه ولی دلیلی مثل فضای امتیتی و خیلی مسائل دیگه میتونه روی این اثر زیادی بزاره.
اگر کارآگاه-طور بخوایم به داستان نگاه کنیم ، این فرضیه با وجود پیچیدگی که نیاز داره برای اجرا (البته من هنوز فکر میکنم بسیار سادهتر از اجرای واقعی داستان هست)، انگیزه کافی رو داشته و به روحیه تبلیغاتپسند آمریکایی هم کاملا میخوره!!