اینجا عکس یک کلاس ۳ روزه ی دوره ی دکترا رو گذاشتم که در هتلی در یکی از شهرهای هلند برگزار شد. ایده سازمانی که این درس ها رو برگزار میکنه این هست که هر دانشجوی دکترایی تو سراسر هلند (البته فعلا بین ۱۱ تا دانشگاهه) که خواست بتونه از آموزش هم سطح برخوردار بشه. این کلاس ها هر بار در یک شهری در هلند در هتلی برگزار میشه و دانشجوهای دکترا از شهرهای مختلف میان. اینطوری همه دسترسی به منابع خوب و یکسان رو دارن و استاد خوب مختص یک دانشگاه نیست درضمن با کلی دانشجوی دکترای دیگه که ممکنه پروژه های مشابهت رو انجام میدن و کلا با پروژه های دیگه و نقطه نظرهای دیگه آشنا میشی! بدون برچسبی که تو از فلان دانشگاه اومدی خیلی خفنی!
واقعا این ایده ی همسان سازی رو دوست داشتم! اینکه اینجا چیزی به نام دانشگاه شریف یا مدرسه ای بنام تیزهوشان ندیدم فکر میکنم خیلی به پیشرفت کشورشون کمک کرده!
فکر میکنم ایده ی نخبه پروی به روشی که تو ایران انجام میشه هم برای کسی که نخبه می نامند هم برای کشور خیلی مخربه!
دوست دارم نظر پادپرسی های عزیز رو در این زمینه بدونم.
پی نوشت: البته اینها هیچکدوم منبع علمی یا آماری نداره و صرفا مشاهداتم رو ثبت کردم!
اینکه این موضوع به چه روش و رویه ای اتفاق بیوفته توی نتیجه اش خیلی تاثیر گذار خواهد بود.
طبق تجربه ی شخصیم و مشاهداتم اینکار در حال حاضر به روش بسیار مخرب و بدی در کشور در حال انجامه و البته دلیلش هم پول هست. نمیدونم چرا در کشور ما هرچیزی یه اتصالی با پول داره.
هلند کشور فوق العاده ای هست و واقعا این سطح از بینش و نگرش در مدیریت منابع انسانی تحسین برانگیزه.
هیچ وقت نمیشه گفت نخبه پروری کار بدیست. مهم روش انجام این کاره که ماهیت خوب یا بد بودن رو به این کار میده و نتیجه خوب یا بد به دست میاد.
چقدر حس فضا و کلاس ها خوبه! از لحاظ خلوتی فضا منظورمه. و چه خوب که عکس گذاشتین .
تجربه ی شرکت در بعضی کنفرانس های داخلی رو داشتم. هدف کنفرانس های داخلی هم تقریبا چنین چیزی بود که ارتباط و تعامل سازنده ایجاد کنه. ولی در عمل اتفاقی که میفتاد این بود که جمع بچه های شریف با هم بودن، جمع بچه های علوم پایه با هم، و … . سر میز غذا، تو سالن کنفرانس، تو سرویس، تو گپ های وقت استراحت و … .
یه مقدار فکر میکنم چنین اتفاقی، یعنی دسته دسته شدن افراد به تعداد نفرات شرکت کننده و ارتباط پیشین اونها با هم بستگی داره و نه لزوما به نخبه پروری.
این جمعیت در سیستم نخبه پرور کشورمون رشد کردن که این اخلاقیات وجود داره و اتفاق میوفته. نخبه پروری از سنین کم به صورت ریشه ای باید شروع بشه تا شخصیت فرد حرفه ای و فهمیده بار بیاد
بستگی داره به روش استفاده از هر کدوم از این روشها، جامعه و … . روشی که توی ایران برگزار میشه در جایی مثل آمریکا هم معموله، اصطلاحا روش رقابتیه. یعنی هر دانشگاه برندی داره و این برند ارزشی، به همین خاطر شما رقابت میکنید تا به اون برند برسید. صرف بودن رقابت قطعا برای جامعه مفید نیست، مهم اینه که از این رقابت چه استفادهای میشه. در جامعه ما به دلیل دولتی بودن دانشگاهها، این رقابت برای رانت بیشتر استفاده میشه نه برای سود اجتماعی بالاتر. ولی در جایی مثل آمریکا چون این رقابت بین دانشگاههای خصوصیه، تبدیل به ارزش مالی و پیشرفت بیشتری میشه. از این لحاظ، مشکل وجود خود رقابت نیست، مشکل ناسازگاری این روش با ساختار دانشگاهی و اجتماعی ماست.
در کنار خوبیهایی که این روش رقابتی داره، بدیهایی هم داره. همین جدایی بیش از حد بین گروههای مختلف و تبدیل اون به یک حربه مضر اجتماعیه. ولی در بلندمدت نبودن حس رقابتی (همون چیزی که در اروپا بیشتر دیده میشه) هم باعث میشه که سرعت رشد بسیار پایین بیاد و انگیزه افراد برای پیشرفت افت کنه. البته در هر دوی این سیستمها، قطعا استراتژیهای تعدیل کنندهای برای جلوگیری از این معضلات وجود داره.
اینکه در ایران از چه روشی باید استفاده بشه، جای بحث داره. به نظرم چون دانشگاه ارزش ملموس اجتماعی تولید نمیکنه و با فضای بیرون از دانشگاه ارتباطی نداره، هیچکدوم از این روشها نتیجه خاصی در بر نخواهد داشت! اگر این وضعیت عوض بشه، اون موقع روش رقابتی به شکل مفیدتری برقرار میشه، یعنی نخبه یا جای نخبهپرور با عملکردش سنجیده میشه نه با ادا و اطوارش!
کمی بیربط به بحث: نکته خوبی که در قدیم در دانشگاه علوم پایه زنجان میدیدم (و حس میکنم الان دیگه نیست) این بود که دانشجوی عموما متوسط وارد میشد و خروجی خوب بیرون میاومد، یعنی دانشگاه اثر کلی مثبت داشت روی ورودی. بر همین اساس بخوام نگاه کنم، فکر کنم اثر خالص جایی مثل شریف در حد فاجعهبار باشه، میانگین دانشجوهای عالی وارد میشن و میانگین خوب از اونجا بیرون میاد! من برای ایران امروز عملکرد اول رو بسیار مفیدتر میبینم تا عملکرد دوم.
به نظر من ایران با سیستم فرهنگی که داره شما هر کاری که بکنید دچار این سیستم مزحک و عقب افتاده میشید.
تجربه شخصی:
من راهنمایی و دبیرستان رو توی مدرسه ی تیزهوشان خوندم و دقیقن مثل چیزی که @yousef گفتن دانش آموز خیلی خوب (عالی) وارد شدم و متوسط از نظر همون سیستم و خوب از نظر میانگین آموزشی کشور فارق التحصیل شدم.
نتیجه این بود که چون دانشگاهی که قبول شده بودم دور بود و مسایلی که در اون زمان داشتم برای تحصیل به دانشگاه آزاد رفتم.
الان هم توی یکی از دانشگاه های سراسری به نسبت اسم رسم دار در حال تموم کردن دوره ارشد هستم.
پس همه جور برچسبی رو دیدم از بابا باهوش خفن تا دانشگاه آزاده دیگه آبکیه.
توی دانشگاه آزاد چیزی رو تجربه کردم که توی سمپاد نبود: عدم حس تعلق و نداشتن تمایل به پیشرفت در زمینه علمی. سمپاد و شریف هر دوی این ها رو دارن ولی دانشگاهی که الان درس می خونم هیچ حس تعلق نداره ولی حس پیشرفت توی بچه ها موج میزنه.
نتیجه تجربیات من این بوده من به شدت می تونم مغرور باشم و اعتماد به نفسی داشته باشم که اگه گِل داشته باشه خدایی میکنه اما یاد گرفتم صبور باشم، سکوت کنم و بذارم بقیه نشون بدن خودشون رو نشون بدن تا ببینم کجا می تونم مفید باشم اما توی دلم یه قرص بودن خاصی رو حس می کنم یه چیزی که بهم میگه من می تونم. این رو مدیون سمپادم.
پس سمپاد برای من مفید بوده که اعتماد به نفس داشته باشم و از خودم درون خودم همیشه مطمئن باشم ولی از معمولی بودن و تحصیل کردن در یه جامعه ی معمولی یاد گرفتم هر کسی در یه جایی می تونه قوی باشه پس به اون فرد هم مطمئن باشم و مغرور نباشم.
راه حل
باید یاد بگیریم که اینقدر برند باز نباشیم.
باید الگو برداری کنیم و بر اساس این الگو ترقی ایجاد کنیم مثلن اگر کسی به من بگه که قصد دارم مدرسه تاسیس کنه بهش میگم که باید حیاط بزرگ داشته باشه، حداقل 3 تا آزمایشگاه به نسبت مجهز داشته باشه، کتابخونه ای داشته باشه که یه آدم به شدت باحال و علاقه مند به دانش مدیریتش کنه، فضای ورزشی خوب داشته باشه و… نه اینکه با هدف ایجاد برابری اجتماعی سارمان سمپاد رو منحل کنیم و یه مشت مدرسه معمولی بدون روح ایجاد کنیم.
جامعه رو کنجکاو کنیم که روح ترقی توشون ایجاد بشه. اینجوری همه اعتماد به نفس پیدا میکنن(یه آمار که شاید براتون مفید باشه دانشگاهی که الان درس می خونم 70 درصد دانشجو ها مهاجرت می کنن )
این همیشه باعث برای من ایجاد یک حس حسادت نسبت به بچه های قدیم علوم پایه میکنه دمشون گرم و دمتون گرم.