گاهی برای اتفاق ناگواری که افتاده دنبال دلیل میگردیم. بعضی وقتها این دلایل به اینجا ختم میشن که گروهی مخفیانه و عامدانه این اتفاق ناگوار رو رقم زده درحالیکه برای این ادعامون مدرکی نداریم. اینجا ما یه تئوری توطئه مطرح کردیم.
تئوریهای توطئه جایی مخرب میشن که توضیحات دیگهای برای اون اتفاق ناگوار وجود داشته باشه و مدارک نشون بدن توضیحات دیگه قابل قبول هستن. اما مثلن وقتی کشوری در جنگه به نفعشه که تصمیمگیرندگان بدترین حالات ممکن رو در نظر بگیرن! (شایدم نه؟)
آخرین باری که یه تئوری توطئه مطرح کردین کی بود؟ مثلن قویترین تئوری توطئهی من در حال حاضر اینه که آمریکا هیچوقت نتونسته فضانورد بفرسته ماه و این ادعاش نتیجهی بازی سیاسیش با روسیه تو جنگ سرد بوده. به نظرتون ما ایرانیها برای مشکلات مختلف به جای توجه به شواهد بیشتر به تعریف تئوریهای توطئه میپردازیم؟
اصولا در سراسر جهان تئوریهای توطئه طرفدار دارد. به نوعی این داستانپردازیها جای افسانهسراییهای نسل پیشین را گرفته. در گذشته انسانها خود را با افسانه گنجها ، هیولاها ، اژدها و … سرگرم میکردند الان همین مسائلی که میشویم و هست.
به عنوان مثال در خود کشور فرانسه در ساعات اولیه آتش سوزی کلیسای روتردام یکی از مباحث داغ فضای مجازی فرانسویها این بود که به کلیسای روتردام حمله شده و عدهای از تکرار 11 سپتامبر سخن میگفتند و اینکه برای بار دوم به یکی از نمادهای مهم غرب حمله شده! بلافاصله افراد راستگرای افراطی شمشیر را به سمت مهاجرین برده و آنان را مسئول حمله میدانستند!!
یا مثلا عامل حمله به مساجد در نیوزیلند تحت تاثیر یک نویسنده فرانسوی بود که در کتابی به عنوان جایگزینی بزرگ به تئوری توطئهای پرداخته بود که گروهی میخواهند با حاکم کردن مسلمین در کشورهای غربی و نسل کشی غربیها (!!) ممالک آنان را تصرف کنند!!
یا تئوریهایی مثل تخت بودن زمین و اینکه ناسا دروغ میگوید (که در غرب طرفدارانی دارد و حتی آکادمیسینهایی مشغول آزمایش علمی برای ثابت کردن تخت بودن زمین هستند!) تا تئوریهای ارتباط انسان با موجودات فضایی که منجر به شکل گیری فرقه جدیدی به نام رائلیان شده و…
برای من فعلا جذابترین تئوری توطئه همین بحث تخت بودن زمین و دروغگویی ناسا است!!
دروغگویی ناسا در مورد گرد بودن زمین یا به ماه رفتن انسان؟: ی
آخه صاف بودن زمین دیگه خیلی مسخرهست، تفاوت زمان طلوع آفتاب رو چطوری با زمین مسطح میخان توجیه کنن؟: ))
ولی روی ماه راه نرفتن انسان از طرف آمریکا (ناسا) جای سوال داره که میتونیم یه بحث جدا از اینجا براش باز کنیم.
سوال من بیشتر این بود که ایرانیا از متوسط بقیهی جاها بیشتر تئوری توطئه مطرح میکنن به نظرتون؟ اصلن میشه اندازه گرفت اینو؟ اگه نه مثلن به این بپردازیم که چرا تئوریهای توطئه مطرح میشن؟ یا چطوری میشه کاهششون داد؟ (یا شاید نباید کاهششون داد!)
صرفا به عنوان داده ی آماری!، من آخرین باری که یک تئوری توطئه گفتم و شنیدم همین چند وقت پیش بود که با ژاک، استاد فرانسویم مشغول گپ و گفتگوی دوستانه بودیم. بعد از اینکه ایشون کلی سوال درباره ایران و سیاست های حاکم بر ایران و… پرسیدن، من هم فرصت رو مناسب دیدم مسیر صحبتمون رو کج کنم به سمت فرانسه و گفتم اوضاع فرانسه این روزها چه طوریه، به نظر علیه مکرون اعتراضاتی جریان داره… ایشون خیلی غمگینانه بعد از کلی مکث جواب دادن که بله، بخش زیادیش دست رسانه هاست. گفتم چه طور؟ گفتن منکر این نیستم که عده ای الان ناراحت هستن ولی علت ناراحتی چیزی نیست که مربوط به دوره اخیر باشه و شاید این سیاست ها از حدود 30-40 سال گذشته وجود داشته. اینکه الان این قدر پررنگ شده، کار رسانه ها و تبلیغاته.
تئوری توطئه ای که من پیشتر به ایشون گفتم هم مربوط به اوضاع اقتصادی بود که شاید به عمد و با هدف تامین منافع کوتاه مدت در ایران اتفاق افتاده باشن.
به نظرم نمی رسه تئوری توطئه دادن مختص ایرانی ها باشه. ولی شاید بشه گفت در ایران تئوری های توطئه ی غیر عمیق زیاد می شنویم…
نه از قضا بحثشون اینکه خود زمین صاف و تخت هست و سالهاست که ناسا دروغ گرفته! جالب اینجاست که بین این قشر افراد تحصیل کرده هم هستند که با دانستههای فیزیک و نجوم و … تلاش میکنند تا ثابت کنند زمین صافِ صاف است!
قبلا جسته و گریخته مطالبی خواندم که گویا چنین تحقیقاتی انجام شده و با طرح چند تئوری توطئه از یک نمونه آماری خواستند که پاسخ بدهند به نظرشون کدوم یکی احتمالا درست و واقعی است و تقریبا نیمی از شرکت کنندگان به تئوری توطئه باور داشتند. مسئله اینکه این باورپذیری همگانی است و درصد کمی هم نیستند.
در کشور ما هم چنین باورهایی وجود داره و تقریبا هیچ حوزهای نیست که در خصوص اون چنین تئوریهایی نباشه و اینکه هر روز یکی بیاد بیخ گوش ما بگه میدونی فلان ماجرا ب خاطر فلان چیزه!! میدونی فلان اتفاق به خاطر فلان مسئله است و … ! پس در کشور ما هم مخاطبان زیادی داره.
اما مشخصه که بیشتر این تئوریها پیرامون مسائل غیرشفاف شکل میگیره. مثل فرود روی ماه که فقط از قاب تلوزیون قابل دیدن هست و هرچیزی که بشه یک نقطه مبهم درش پیدا کرد و به نظرم 80% اتفاقات و تصمیمات و رویدادها این نقطه مبهم رو دارن پس میشه تئوری توطئهای ساخت.
امروزه هم کاملا مشخصه که از اهداف کلان سیاسی ، جاسوسی و تجاری گرفته تا افرادی که میخوان دیده بشن و … ، دنبال ساخت همین تئوریها و داستانها هستند و تئوری توطئه یک فرآیند کاربردی است و چنین فرآیندهایی رو نمیشه حذف کرد (به نظرم)
دارم به این نتیجه میرسم که سوال بیجوابه چون به نظر میاد روشی برای سنجش میزان تئوریهای توطئهای که یه جامعه تولید میکنه پیدا نشده. من گشتم چیزی پیدا نکردم، اگه پیدا کردین بگین. اما انگار میشه میزان باور کردن تئوریهای توطئه تو یه جامعه رو اندازه گرفت. مثلن یه گزارش تو گاردین هست که میگه 60 درصد مردم در انگلستان حداقل یکی از تئوریهای توطئه رو باور دارن. ده تا تئوری توطئه رو لیست کردن پرسیدن. اینطوری آمار دادن مناسب این هست که بتونیم نتیجه بگیریم یجای کار تو این جامعه میلنگه؟ مثلن بیاعتمادی وجود داره؟ شاید باید سوال رو تغییر بدیم به چرا تئوریهای توطئه به وجود میان؟
این جالبه! منظور از غیرعمیق چیه؟ چه تئوری توطئهای عمیقه؟
این هم خیلی جالبه! چه کسایی از ایجاد تئوری توطئه سود میبردن (که خودش میتونه یه تئوری توطئه باشه!: ))) )، چه کسایی ازش بیشترین آسیب رو میبینن؟
توضیح اینکه شاید در مورد یک سری تئوری توطئه ها، واقعا توطئه اتفاق افتاده باشه! (مثلا بعدها شواهد تایید کنند که واقعا توطئه در کار بوده). منظورم از عمیق، تئوری هایی هستن که بر مبنای یک سری شواهد و یک ذهن استراتژیک (که چند قدم جلوتر رو می بینه) سر زده. و تئوری غیر عمیق، چیزی که تقریبا بدون پشتوانه و از ذهن دارای پیشفرض (پیشفرض هایی از جنس جریان های فکری غالب در جامعه) سر میزنه.
با لفظ تئوری مخالفم و بهتره فرضیه رو به کار ببریم بجاش. برخلاف تصور که همه به دنبال این هستن که یا به خوشبینی مطلق اعتقاد داشته باشن یا صرفا به دنبال بدترین فرضیات باشن، من فکر میکنم که باید به همه فرضیات ممکن نگاه کرد. فرضیه توطئه، اگر از آزمون امکانسنجی موفق بیرون بیاد (یعنی امکان وقوعش وجود داشته باشه) به نظرم از نظر تحقیق جذابه.
نگاه کردن به این نحو، میتونه دقت ذهن رو بالا ببره، به این معنی که وقتی دارین به یه مسئله فکر میکنین، احتمالها و راههای پیچیدهتر و زیادتری به ذهن خطور میکنه!
نکته دوم اینه: در برابر فرضیه توطئه میشه این سئوال رو بپرسیم که با چه روشهایی میشه سنجش درستی از سیستم داشت تا ابهامی که در ارزیابی فرضیه وجود داره دیگه پیش نیاد. این راه رو برای پیشرفت شفافیت در اجتماعی باز میکنه! یکی از نکاتی که در رشد تعداد فرضیات از این شکل اثر مهمی داره، همین کمبود شفافیته!
میتونیم به این هم فکر کنیم که دنیای مدرن، علم مدرن و پیشرفتی که امروز میبینیم، بیشتر از اونکه حاصل تکیه بر واضحترین توضیحات برای پدیدهها باشه، حاصل شکاکیت علمی و عمیقتر دیدن اون چیزهاییه که به نظر توضیحات واضحی در زمان خودشون داشتن!!!