با انتشار شایعه مربوط به سهمیهبندی بنزین به صورت ماهانه ۶۰ لیتر ۱۰۰۰ تومانی و افزایش نرخ آزاد به ۲۵۰۰ تومان، هیاهوی عجیبی اتفاق افتاد! جدا از اینکه افراد برای یک باک بنزین ساعتها توی صف منتظر بودن (کمی عجیبه یعنی اینقدر وقت آدمها بیارزش شده! نظر شما چیه؟)، آیا با سهمیهبندی بنزین در شرایط کنونی اقتصادی و اجتماعی موافقین؟ چرا؟ حتی به این هم فکر کنیم که اگر شما بودین، سهمیه رو چقدر افزایش میدادین تا افراد احساس نگرانی کمتری کنن؟ مثلا ۹۰ لیتر؟
ممنون میشم که استدلالهای خودتون رو راحت بیان کنین. هدف منطق اقتصادی نیست لزوما، ممکنه نگاه شما به جامعه و وضعیت افراد باشه.
برای مشارکت تو این بحث فقط ۴۸ ساعت بعد از آخرین پاسخ فرصت دارین.
کاربرهای معتبر، که نشان پادپُرسی رو دارن، میتونن تو این گفتگو شرکت کنن.
من صف های بزرگ و تو اصفهان دیدم ، واقعا چیز عجیبی بود.
همیشه به خودم میگم ، آخه این هم یک باک پر ، برای یک ماه ، بعدش چی ؟ انگار زندگی در لحظه است .
نمی دونم چرا حس می کنم مثل یک توپ برفی که هی بزرگ و بزرگتر میشه تو یک سراشیبی هستیم ، خب قیمت کالا ها بازم میره بالاتر ، شاید افزایش قیمت بنزین درست باشه ولی چرا تو این شرایط باید انجام بشه ؟
انگار مریضی و ببرند اتاق عمل ، حالا دکتره میگه ، خب حالا که سینه طرف و بخاطر قلبش باز کردیم بذار کبدشم درست کنیم ، شاید مریض نتونه تحمل کنه.
سری پیش که سهمیهبندی شد، نتیجهش چی شد؟ ایا تاثیر مثبتی داشت؟ چه تو کاهش استفاده از خودرو و چه در وضعیت جرم های مرتبط با بنزین، قاچاق و … . نتیجه ش کجا مستند شده؟ قابل دسترسه؟
این سهمیه بندی ها فلسفه ش دقیقا چیه و با چه هدفی ایجاد میشه؟
به نظر من ماهی ۶۰ لیتر یک رقم غیر منطقی و غیر عادی است چرا که هر ایرانی در روز تقریبا یک لیتر بنزین مصرف میکند. بنابراین یک خانواده چهار نفره در ماه به ۱۲۰ لیتر بنزین نیاز دارد. من اگر تصمیمگیر بودم، سقف مصرف را ۱۲۰ لیتر تعیین میکردم و مصرف مازاد را با قیمت واقعی بنزین محاسبه میکردم که بدون شک خیلی بیشتر از ۲۵۰۰ تومان است.
با توجه به شرایط کشور قیمت گازوییل و بنزین تاکسیها را چندان تغییر نمیدادم (هر چند ممکن است منجر به سودجویی تاکسیداران شود) تا حمل و نقل عمومی و باری با همان قیمتهای قبلی انجام شود.
به علاوه خانوادههایی که اصلا خودرو ندارند باید بتوانند به صورت قانونی بنزینشان را به دولت یا دیگر خریداران بفروشند تا عدالت نسبی برقرار شود. به نظرم اصلا معنی ندارد که بعضی از خانوادهها با داشتن دو یا چند خودرو سرمایه کشور را با قیمت لیتری ۱۰۰۰ تومان (۷ سنت) مصرف کنند در حالی قشر فقیر یا خودرو ندارد و از حمل و نقل عمومی استفاده میکند و اگر خودرو هم داشته باشد، مصرف خیلی پایینی خواهد داشت.
سهمیهبندی فلسفهاش این است که قیمت واقعی بنزین خیلی بیشتر از لیتری ۱۰۰۰ تومان است. اما دولت برای ارزان شدن بنزین یارانه در نظر میگیرد. وقتی قیمت پایین باشد سو استفاده و قاچاق اتفاق میافتد. از طرف دیگر قشر ثروتمند از این ارزانی بنزین بیشترین بهره را میبرد که اصلا قابل قبول نیست.
قشر فقیر الان هم عملا به بنزین دسترسی نداره؛ متوسط به بالا هستن که مصرف کننده ی بنزین هستن (فرضم اینه که با گرون شدن بنزین، نرخ حمل و نقل عمومی چندان تغییری نکنه).
در خانواده نزدیک من که جوان بیکار زیاد هست، تقریبا همگی مشغول مسافرکشی هستند. اگر همین کار را هم از آنها بگیرند، اوضاع به هم میریزد. از طرفی تنها تفریح ارزان قشر ضعیف دور دور و مسافرت با خودروی شخصی است که آن هم به بنزین وابسته است.
به همه اینها اضافه کنید خشمی را که طی سالیان اخیر مردم نسبت به همه دولتمردان پیدا کردهاند.
البته کمی متفاوته، هرچند امکان فساد در سیستم کوپنی به هر حال بالاست. ارز چون از یک سیستم متمرکز و با نظارت انسانی وارد بازار میشد، بسیار غیرشفافتر بود. ولی سیستم بنزین دو نرخی هم گستردگی بیشتر در توزیع داره و هم امکان نظارت سیستماتیک روی اون هست (حساب-کتاب از طریق یه سیستمی که کارتهای بنزین رو کنترل کنه و ببینه که هر مرکز توزیع چقدر در این مسیر بوده و چقدر انحراف داشته).
نکته اینه که با توجه به عدم اشتغال، فقر گسترده و فشار شدید روی مردم، انتخاب کوتاهمدت این روش مطلوبتره. متاسفانه این نکته که مدیران به همراه این قدم باید روشهای موثری برای بهبود اقتصاد بردارن، توی برنامهها دیده نمیشه (تجربه هم نشون داده که اینکار رو انجام نخواهند داد وصرفا به کنترل موقت وضعیت بسنده میکنن)!
داستان خیلی سادهست: قیمت تمام شده بنزین چیزی در حدود نیم دلار هست که تقریبا ۷۰۰۰ تومان میشه! این پول از طرف دولت پرداخت میشه! حالا این وقتی وارد چرخه توزیع میشه، با قیمت ۱۰۰۰ تومان به دست مردم (بخشی که از ماشین استفاده میکنن) میرسه!
حالا دو تا مشکل وجود داره: یکی اینکه اکثر افراد با افزایش درآمد میتونن بنزین بیشتری مصرف کنن! داستان پیاز و بنزین رو میشه اینجا مطرح کرد باز هم! ولی نکته دوم، نکته سیاسی داستانه: دولتها در ایران به دلیل حس عامهگرایانه مشکلی با یارانه ندارن، مشکل در مورد بنزین اینه که این یارانه به شکل پنهان داره پرداخت میشه!
یه نکته مهم هم اینه که این توپ برفی تازه راه افتاده! تلاش خاصی هم برای جلوگیری ازش نمیشه، یا حداقل به شکل ملموسی نمیبینیم که واکنش مناسبی در این زمان از طرف دولت انجام بشه!
تو رادیو یک مصاحبه رو گوش میدادم که میگفت دولت 7 برابر یارانه نقدی 45 هزار تومان داره یارانه بنزین میده !
صد در صد این تصمیم در کاهش هزینه های دولت به عنوان یه سیستم و تامین کسری بودجه خیلی به دولت کمک میکنه ولی دقیقا مثل این میمونه که برای کاهش هزینه های یه خانواده که دچار بحران اقتصادی شده تصمیم بگیریم بودجه ای برای شیر خشک بچه اختصاص دادیم رو کم کنیم !
حتی اگر دولت بخواد این یارانه بنزین رو نقدا به مردم بده باز هم بخاطر این که نقدینگی دست مردم زیاد میشه تورم به وجود میاد.
متنها به عنوان یه تحلیلگر بازار سرمایه به نظرم مهار تورمی که در نتیجه تزریق مقدار نقدینگی مشخصی به جامعه هست خیلی راحت تر از مهار تورم همراه با رکود اقتصادی هست که جو روانی حاصل از گرانی بنزین به وجود میاره .
خود من شخصا بعد از شنیدن این خبر همون یه ذره نقدینگی هم که تو بانک داشتم رفتم ارز دیجیتال خریدم باهاش چون صد در صد نتیجه ای که این خبر خواهد داشت ( چه راست چه دروغ ) افزایش نرخ تورم تو سال جاری هست ! تورم در سال 2019 در ایران 50 درصد پیشبینی شده و با توجه به تورم 50 درصد نگه داری سرمایه تو بانک با سود بانکی 20 درصد یه حماقت هست …
تورم و رکود العان رو نمیشه تماما گردن دولت انداخت . منتها دولت به عنوان بازیگری که اقتصاد کلان کشور رو در دست داره تصمیمات خیلی اشتباهی رو یکی پس از دیگری میگیره . حتی کسی که 2 واحد تو دانشگاه اقتصاد پاس کرده باشه میتونه بفهمه که این تصمیم ها میتونه بهتر گرفته بشه .