انگیزه منفیمیگه اگه انجامش ندی اوضاع برات سخت میشه. در واقع یه جورایی از روی اجباره
مثلا بیدار شدن برای رفتن به سرکار. هیچکس دوست نداره ۶ صبح از خواب ناز بلندشه و بره اداره. ولی اگه نره اوضاع براش سخت میشه. پولی به دست نمیاره. پس مجبوره
انگیزه مثبت اما با شوق و ذوق همراهه و انسان از روی اختیار اون رو انتخاب میکنه
مثلا دوباره همین بیدار شدن از خواب راس ساعت ۶. شخص برای خودش اهدافی تعیین کرده و میدونه که برای انجام برنامهی روزانش باید از صبح زود شروع کنه. در نتیجه هرروز بیدار میشه, برنامهش رو مرور میکنه, خودشو Motivate میکنه و به شوق کسب موفقیت میزنه بیرون.
به شخصه یادمه که برای کنکورم در سال ۹۳, این انگیزهی منفی بود که وادارم کرد تا ظرف ۳ ماه از صفر مطلق به حدی برسم که تونستم رتبهی ۳ رقمی بیارم. چون میترسیدم که از پس مخارج دانشگاه آزاد بر نیام و مجبور بودم دولتی قبول شم
اینها نظر شخصی من بودن، حالا از شما میخوام که بگین:
آیا برای انجام کاراتون چه بزرگ چه کوچیک حتما به انگیزه احتیاج دارین؟ چجوری ایجادش میکنین؟
برای روشن کردن موتورتون به انگیزهی منفی بیشتر احتیاج دارین یا مثبت؟
حقیقتا این بُعد از شخصیت خودم را زیاد کند و کاو نکرده ام به همین دلیل پاسخی نداشتم اما در کل موضوعی مهم برایم تلقی می شود و جواب دوستان را دنبال می کنم
برای من هدف محرک انجام کارهایم است
همونطور که گفتید بعضی کارهای اجباری رو هم با انگیزه انجام میدیم، انگیزمون ترس از دست دادن داشتهها یا بدتر شدن اوضاعه یا حتی شاید نیازهای اولیه، مثلاً شاید بیرون رفتن از خونه برای خرید اقلام ضروری سخت باشه و از خدامونه یکی به جز ما انجامش بده، بدون انجامش هم زندگی نمیگذره. اینجور مواقع باید یه انگیزه به قول شما مثبتم بهش اضافه کرد مثلاً به خودت میگی میرم فلان کارو که دوست دارم انجام میدم سر راه برگشت خریدم میکنم. حالا اگه به جای خرید بخوای باشگاه بری یا با دوستت قرار داشته باشی قضیه کلن فرق داره. خلاصه برای زندگی بهتر انگیزههای مثبت جذاب بیشتر لازمه. من که اغلب با انگیزه مثبت پیش میرم، اون کارایی هم که دوست ندارم یا با بقیه قاطیش میکنم یا میذارم دقیقه نود که با انگیزه اجباریه تمومش کنم.