ما امروزه در عصر پیشرفت تکنولوژی و تولید علم زندگی میکنیم و منطق و علم حرف اول را در دنیا میزنه؛با این وجود هنوز هم خرافات در تمام جوامع بخش عمده ی اعتقادات مردم را در بر میگیره.در مصاحبهای که با افراد مقیم آمریکا شده بود،مشخص شد بسیاری از این افراد به اتفاقات خرافی هنوز معتقدن،از جملهی این خرافات اینکه:اگر گربهای سیاه از مقابل فردی رد بشه اون دچار بدشناسی میشه،اگر فردی آیینهای را بشکنه خانواده او تا 7 سال بدشناسی میارن،اگر پروانه ای سیاه و زرد روی دستت بنشینه بزودی اتفاقی خوب برات میافته،اگر شبدری با 4برگ پیدا کنی کارهایت روی ریل می افته و…
موارد بالای افکار یک جامعه جهان اولی است. این افکار در مورد جوامع جهان سوم مثل ایران هم زیاده؛بطوری که بسیاری از افراد زندگی خود را بر مبنای اون قرار میدن،تا جایی که فالگیرها دارای درآمدی بسیار بالاتر از افراد متخصص هستند،خود ما روزانه ممکن است درگیر اتفاقات خرافی شویم؛عدد13نحسه ،نعل اسب خوششانسی میاره،اگر کف دستت دچار خارش شد بزودی پولی بدستت میرسه،اگر صدای جغد در شب بشنوی فردای آن روز بدبیاری داری،اگر در راه مسافرت برگردی آن مسافرت شومه،اگر قیچی بدون بریدن بهم برخورد کنه دعوای بزرگی میشه،کلاغ سیاه نحسه،اگر گربه در جایی زندگی کند برکت داره،اگر زاغ در بالای خانه آواز بخوانه خبری خوش در راهه و…حتی با کارهای خرافی از طرف افراد مسن زیاد روبرو شدهایم مثل:دود کردن اسفند برای اینکه چشم نخوریم،یا داشتن علامت چشمزخم در خانه،شکستن تخم مرغ بالای سر مریض و امثال این ها.حتی با افارد زیادی روبرو میشیم که برای کوچک ترین تا بزرگترین اتفاقات زندگیشون به فالگیر مراجعه میکنند و اعتقاد شدیدی بهش دارند،فکر میکنند یه نفر میتونه تمام اتفاقات آینده رو بهشون بگه و بابت این همه پول زیادی میپردازند
با تمام تئوری علمی و آشنای همه با آن اما بعضی اوقات ممکنه واقعا این موارد خرافی هم حالا یا برحسب شانس یا هرچی اتفاق بیافته. آیا شما به خرافات اعتقاد دارید؟و آیا تجربهای مشابه اینها در زندگی داشتید؟آیا تابحال به فالگیر مراجعه کردید و به نتیجه رسیدید؟خوشحال میشوم نظراتتون رو با من به اشتراک بزارید.
اعتقاد داشتن نسبیه
مثلا همه ی ما مطمعنا ناخواسته اینو باور داریم 13 نحسه…شاید به شوخی بگیم ولی تو ذهنمون مونده
ولی خرافات ریشه در واقعیت های جامعه داشته ولی جوری بیان می شده که تاثیر گذار باشه
مثلا میگفتن صب که پانمیشید زود از خواب ، شیطون میومده بالا سرتون و ادرار میکرده
خرافات بوده ولی اینجوری بیان میشده تا همه سحرخیز بشن
بله متاسفانه گاهی کارهایی میکنم که خودم هم خندهم میگیره، مثلا هنوز هم وقتی تو روی کسی از خصوصیت خوبش تعریف میکنم، میزنم به تخته!!! خودم هم نمیدونم چرا، شاید برای اینکه نشون بدم این حرف رو از روی حسودی نمیزنم و امیدوارم هیچ اتفاقی برای طرف مقابلم نیفته!
یا اینکه بارها و بارها و بارها برام اتفاقاتی از جنس تلهپاتی افتاده! مثلا دورانی بود که بدون گوشی زندگی میکردم و وقتی دوستانم بهم میگفتن «فلانی، وقتی کارت داریم چطور پیدات کنیم؟» بهشون میگفتم «کافیه بهم فکر کنین! کنارتون ظاهر میشم». و دفعات بالایی چنین روالی جواب میداد. مثلا یه بارش که خیلی ملموس بود وقتی بود که داشتم از مسیر دانشگاه به خونه برمیگشتم، که نزدیک خونه احساس کردم لازمه و دلم میخواد که به دوستی سر بزنم، سریع فرمون رو چرخوندم و مسیر اومده رو برگشتم تا به خونهی اون دوست برسم. و بعد که رسیدم پیش ایشون، متوجه شدم که ایشون کارم داشتن و هیچ راهی برای تماس با من نداشتن، صرفا آرزو کرده بود که «کاش فلانی الان اینجا بود!».
سلام
خودتون می فرمایید خرافات یعنی چه یعنی چیزی که وجود خارجی ندارد و یک اعتقاد کاذب است پس چرا ذهنم را مشغول چیزی کنم که اصلا وجود ندارد چرا ذهن را درگیر کنم. دیدم بعضا کسانی را که دنبال فال گرفتن و اگاهی پیدا کردن از آینده هستند و همین باعث می شود که دنبال یک فالگیر بگردن و پول خود را خرج کنند، برای شنیدن آینده خود. ولی آیا این کارها صحیح است جز اینکه ذهن را درگیر یک سری مسایلی نماید که اصلا شاید اتفاق نیفتد و تنها هزینه و وقت خود تلف کردن است من که اعتقادی به خرافات ندارم چون واقعیت این است که انسان به مدد عقل و درایت و همت بلندش می تواند سرنوشت نابفرجام خود را تغییر دهد و تنها ذهن انسان باید عوض شود و تغییر نماید و ذهن باید همپای انسان و دوست واقعی انسان گردد. این خرافات و این فال و این چیزها تنها ذهن انسان را درگیر یک سری مطالبی میکند که اصلا واقعی نیست.
میشه به قضیه جور دیگری هم نگاه کرد
عدهای آدم عامی به گواهی دلشون به شخصی معین مراجعه میکنند تا به امید نفس گرم و نیت خیرش آینده خوب و خوشی را برایشان رقم زند
شاید اشتباه به نظر برسه ولی همینکه نور امیدی در دلشان ایجاد میشود امیدوار کننده است
فلسفه امید و انتظار کولاک میکنه
علوم ماورالطبیعه را جدی بگیریم
البته تفأل به قصد خوب جزو خرافات نیست . مثلا من به قصد این که یک کار خوبی انجام بدم برداشت خوبی از یک شعر،رویداد و… کنم البته علمی هم شاید نباشه ولی بودنش ضرر نداره. مثلا فرض کنید چشمتون به یک غزل میفته و میگید این سرآغازی میشه تا مثلا فلان کار خوب رو انجام بدم.
بله این کاملا خرافی است و هزینه در جای اشتباه.
خب اگر فرد میتواند اینکار را بکند چرا بابتش پول های کلان میگیرد؟ اینجای کار میلنگد
دعای خیر برای دیگران بسیار خوب است. فلسفه امید را میتوان با دوستان،کتاب ها یا افراد خیرخواهی که قصد سرکیسه کردن ندارند و گزینه بهتری برای اینکار هستند انجام داد.
البته کسی که خود دل را در گرو این کار (مراجعه به فالگیر) نهاده را نمیشه یکباره از این کار جدا کرد مگر اینکه خودش بخواد.