جمله ای از فروید که درباب شناخت شخصیت گفته و اونم اینه که ؛ «حقیقت انسان به آنچه اظهار میدارد نیست بلکه حقیقت او نهفته در چیزی است که از اظهار آن ناتوان است » این جمله رو چطور ارزیابی و نقد میکنید؟
من اینطور معنی میکنم. حقیقت انسان در ناخوداگاه انسان نهفته است.
به نظرم درسته،
یک جلسه ای بود که به طرف می گفتند پدر و مادرت و دوست داری یا نه ؟ همه می گفتند آره خیلی زیاد، بعدش همین افراد و هیپنوتیزم میکردند و همین سوال می پرسیدند و جواب دقیقا برعکس بود.
در عمق وجودشون پدر و مادرشون و دوست نداشتند.
من فکر میکنم این بیشتر به شیفتگی فروید نسبت به ناخودآگاه برمیگرده و لزوما درست نیست. از این لحاظ در نظر بگیریم که ناخودآگاه چون از طریق بیرونی قابل تغییر نیست، واقعیت درونی انسان رو بهتر نشون میده ولی لزوما انسانها در خودآگاه تظاهر نمیکنن.
نکته دوم اینه که دسترسی به ناگفتهها بسیار سخت و عموما برای افراد غیرممکنه. بنابراین آزمون این حرف چندان ممکن نیست. بیشتر به نظر میاد برای تبلیغ روانشناسی این حرف زده شده تا یک حرف عملی و علمی باشه.
شاید یکی راست بگه اون چی
اونی که راست میگه در خواب مصنوعی هم راست میگه.
من فکر می کنم این بیشتر به شیفتگی شما به علم فیزیک برمیگرده یعنی شما دنبال اعداد هستید . البته همیشه افرادی که به علم عددی باور داشتند با نظریات فروید و یونگ مخالف بودند . چون این دو شخص نمی تونند نظریاتشون و با علم الان توضیح بدند شاید 100 سال دیگه بشه.
آقای فروید در مورد دلیل ناتوانی صحبتی نکرده بود؟
اینکه ناتوان است یعنی “نمی خواهد” یا اینکه “نمی تواند”؟
چون اینکه “نخواهد” باعث ظاهر سازی می شود، ولی اینکه “نتواند” برای من مبهمه!
من فکر نمیکنم کسی در علم با فروید مشکلی داشته باشه (قضیه یانگ کمی متفاوته و در مسیرش به روشهای غیرعلمی متوسل میشه ولی فروید همیشه به روشهای علمی وفادار بوده. این مهمترین تمایز این دو نفر بوده). اینکه نظریهای در علم در زمان خودش قابل آزمون نباشه، مشکلی ایجاد نمیکنه، صرفا باید جامعه علمی منتظر بشه تا زمان مناسب برای آزمون فرا برسه. توی فیزیک هم خیلی از این اتفاقها افتاده و نظریهای صرفا به دلیل عدم امکان آزمایش در زمان خاصی، رد نمیشه.
در مورد این جمله، نقدی که دارم، با این مسئله تفاوت داره. من فکر میکنم این جمله یک گزاره علمی نیست، صرفا فروید میخواد بگه که «از نظر من شناخت انسان از خودش، معادل شناخت ناخودآگاه هست». به همین خاطر جمله تعریف «شناخت از خود» از زبان فرویده.
برای اینکه مشخصتر حرف بزنیم، برگردیم به آزمایشی که در اینجا مثال زدید:
سئوال مهم اینه: نتیجه این آزمایش چه چیزی میبود، اثبات میشد فروید درست میگه؟ از اون طرف، نتیجه چی میشد، اون نتیجه میگرفتیم فروید اشتباه کرده؟
ببینید فروید جمله خیلی ساده ای و میگه به نظرم درکش نباید سخت باشه.
میگه انسان مثل یک کوه یخ می مونه که نوک کوه بیرون از آبه و بخش زیادی از این کوه زیر آب هست. که همون ناخوداگاه میشه.
حالا بیایم از کلمه ناخوداگاه استفاده نکنیم ، بیایم بگیم خاطرات گذشته این ناخوداگاه هست. یعنی خاطراتی که ما به یاد نمیاریم ولی روی ما تاثیر داره.
به نظر شما بچه ای که در کودکی مورد آزار و اذیت پدر و مادرش قرار گرفته ولی در آینده این خاطرات و فراموش کرده با اون شخصی که چنین اتفاقی براش نیافته برابره؟ این بچه امکان داره فردا اعتماد به نفس نداشته باشه بدون اینکه دلیلش و بدونه
فروید میگه چیزی که بر انسان اتفاق می افته ثبت میشه و تاثیر خودش و می ذاره حتی اگر فرد یادش بره. خب این همون ناخوداگاه هست.
به نظر شما این جمله اشتباه هست که برای شناخت یک کوه یخ باید به اون چیزی که زیر آب هست بیشتر دقت کنیم تا روی آب؟
این روش ابداعی فروید بود برای درمان ، که رجوع میکرد به خاطرات گذشته بیمارانش(نا خوداگاه) و مشکل و پیدا میکرد.
این جمله فروید حاصل یک عمر تحقیق و مطالعه روی بیمارانشه نباید بگیم بخاطر خودشیفتگی بوده حتی اگر اشتباه باشه
شما فرض کن شخصی و داریم خجالتی و وقتی درون جمعی قرار میگیره تپش قلب میگیره ازش بپرسی چرا؟ اصلا دلیلی براش نداره میگه همینطوری بودم. چرایی رفتارش و نمیدونه.
یا مثلا طرف از گربه می ترسه ، خب این موجود که خطری نداره ولی چرا می ترسه؟ دلیل این ترس غیر منطقی و نمی دونه.
ولی اگر ریشه یابی بشه مشخص می شه که در کودکی همزمان که این گربه و دیده اتفاق ترسناکی براش افتاده و چون ذهن کودک نمی تونه این و تفکیک کنه هر دوی این هارو به هم وصل می کنه و در بزرگسالی وقتی این موجود و می بینه سریع اون حالت بهش دست میده.