هوای نابیه،هنوز ماشینا نیومدن بیرون، هنوز مردم تو کوچه و خیابون شروع به تنفس نکردن.
هنوز همه جا ساکته، همه خوابن. آدم آرامش داره. به دور از شلوغی روز، آدم توی سکوت ذهن خودش زندگی میکنه. راه برای نفوذ تا اعماق ناخودآگاه بازه. چیزایی به ذهن آدم میرسه که وسط روز خبری ازشون نیست.
اما بالاخره میگذره و وارد هیاهوی روز میشیم. فضایی پر از تکاپو و غوغای مردم. فشار رقابت برای مسابقهی زندگی. فشار بیامان مقایسه و آدمایی که توی این رقابت پوچ، خودشون هم تهی می شن. تهی از خودشون.
اما باید راهی باشه. باید یه جوری بشه اون سکوت محض رو، اون محوطهی امن خصوصی رو حفظ کرد. انگار آدم وقتی حریم شخصی خودشو از دست میده، دیگه خود واقعیش نیست. تغییر میکنه. یه چیز دیگه میشه.
اگرچه اول صبح، خیلی کوتاهه، ولی این روزا دارم سعی میکنم یه جوری پهنش کنم، ورزش بدم تا کش بیاد و کل روزمو در بر بگیره تا شب.
میخوام تو کل روز خودم باشم و این تعاملاتم با بیرون نباشه که منو تعریف میکنه. میخوام «من» فقط و فقط تعریف بشه با «سکوت ذهن» خودم.
اره خیلی دوست دارم سحر خیزی رو بخاطر همین 90 درصد اوقات شبها قبل از 12 میخوابم ولی در موارد کمی 5 بیدار میشم ولی این ساعت رو خیلی دوست دارم بخاطر سکوت و تلاقی شب و صبح
با اینکه آدمی هستم که از شلوغی و سرو صدا لذت می برم! و حس زندگی به من القا میشه اما در مقابل هم زمان هایی که 5 صبح بیدار میشم و اون سکوت، اون خواب بودن بیشتر آدما، اون خلوتی و اون آرامش هم برام لذت بخشه و انگار که دنیا از دور تند برام کندتر شده و همه چیز رو بیشتر لمس میکنم روز بیشتر برام کش میاد و اون استرس درونی اون بدو بدو درونیم آروم میشه.
کس نديده ست ز مشک ختن و نافه چين آن چه من هر سحر از باد صبا مي بينم
این خیلی خوبه که زود بخوابیم به شدت روی سلامتی تاثیرات مثبت داره اما واقعا بیدار شدن زود هنگام وسحر خیزی انگیزه میخواد
به تجربه شده که ساعت 9 شب خوابیدم و سه صبح از خواب بیدار شدم اما انگیزه ای برای بیدار موندن نبوده !