-
تمدن شبیه به لایهای از یخ بر روی اقیانوسی از آشوب و تاریکیست.
-
آشوب چاه نیست، آشوب پلکان است. بسیاری تلاش میکنند از آن بالا بروند، شکست میخورند و هرگز فرصت تلاش دوباره نمییابند. …
باید اعتراف کنم همیشه فکر میکردم جمله اول رو فروید گفته ولی ظاهرا مال کارگردانی بسیار خاص هست. جمله دوم هم برای کسانی که سریال بازی تاج و تخت رو دیدن آشناست.
اتفاقاتی که در این چند وقته در دنیا افتاده، این حس رو القا میکنه که همزمان با آب شدن یخهای قطبی در اثر بزرگترین تهدید تاریخ تمدن بشر، یخ تمدن هم کمکم در حال آب شدن هست.
بزرگترین جنبههای تمدن مدرن از جمله: دمکراسی، تمدن اروپائی، انسانیت، علم و خدمت به بشر، اقتصاد جهانی، ساختارهای مدرن کنترل عدالت اجتماعی ضربههای سنگینی خوردن، به شکلی که بعید هست کسی منکر آنها باشه.
- دمکراسی: پرادعاترین دمکراسی تاریخ، کسی را انتخاب کرد که به هیچ اقلیتی رحم نکرد، از نژادپرستی تا مهاجران و ناتوانهای جسمی تا رسوائی اخلاقی. هر بار که توئیت میکنه، لرزه بر اندام تمدن میندازه، از اقتصاد تا سیاست، اجتماع، اخلاق، … . شاید برای ما، حرف ارسطو و افلاطون در مورد خطرات دمکراسی، خندهدار به نظر بیاد، ولی فکر میکنم وجه خطرناک اون امروزه خودش رو به روشنی نشان داده.
- انسانیت: شاید در دو کلمه، سوریه و یمن کافی باشه.
- تمدن اروپائی: در زیر پوست قدیمیترین و ساختار یافتهترین شکل تمدن اجتماعی در اروپا، همیشه این سئوال بوده که اگر همه از کمینه زندگی بهرهمند باشن، کارهای سطح پائین اجتماع رو کی انجام میده؟ این نقص عظیم ولی پنهان سوسیالیسم اروپائی، امروز خودش رو در بحران مهاجران نشان میده. جوابی که نشان میده چرا همیشه سیستم با روی باز از مهاجران قانع استقبال میکرد.
- اقتصاد جهانی: در دهههای اخیر، آرامش موجود در اقتصاد در سطح جهانی و پایبندی عجیب همه بازیگران به قواعد این بازی، تعجب برانگیز بود. این اقتصاد ناهمگون بارها تا مرز فروریزش رفت، رکود شدید و بدهیهای عظیم در قدرتهای بزرگ، علائمی بود که درمان موقت شد. ولی امروز درجنگ تعرفههای دو قدرت بزرگ، کاملا برهمخوردن این بازی داره شروع میشه. دلایل این واکنشها، نه خیلی عجیب هستن و نه قابل درمان.
- علم در خدمت سیاست: شاید بعد از سلاحهای هستهای و درسهای آن، برای اولین بار در مقیاس وسیع، رسوائی کمبریج آنالیتکا، نمادی از قدرت علم در صورت انحراف از مسیر بیطرفی باشه. مهندسی ذهنی اجتماع در مقیاسی صد میلیونی، کمتر از سلاح هستهای ترسناک نیست. در کنار این نمونه واضح، به نظر ترس از رباتهای کشنده واهی نباشه.
- ساختارهای مدرن کنترل عدالت اجتماعی: رسوائی فرارهای مالیاتی جمعی از بزرگترین چهرههای سیاسی و سرمایهداری دنیا، زیر پوست ساختارهای مالیاتی کنترلی عدالت اجتماعی را نشان داد. چیزی که نمود آن در تمرکز بیش از 50 درصد ثروت دنیا در دست 8 نفر، کاملا واضح هست. این اختلاف طبقاتی با وجود تلاش ظاهری برای کنترل آن، نشان از بحرانی عمیق در ساختار قدرت و ثروت دنیای مدرن داره.
به نظرتون این دغدغهها، و دغدغههای دیگهای که توی ذهن دارید و میتونید اضافه کنید به این لیست، واقعا غیرمعمول هستن؟
آیا واقعا یخ تمدن انسانی به شکل کنونی در حال آب شدن هست؟ در این بحران، پلکانی برای ظهور شکلی از تمدن میبینید؟
ما در کجای داستان هستیم و چقدر نقش داریم به عنوان انسان؟ میتونیم به تجربهای تازه برسیم و امیدوار به حل بحرانهای بزرگی مثل تغییرات اقلیمی باشیم یا زیر آوار این بحران گیر میکنیم؟