آینده ی ثبت تجربه از دید نویسنده های علمی تخیلی چه جوریه؟

اگه به داستان های ژول ورن فکر کنیم میبینیم که بعضی از کارایی که در زمانش تخیل در نظر گرفته میشدن الان به وقوع پیوستن: سفرهای زیردریا، انتقال انسان به ماه، و … .

حالا روزی رو تصور کنیم که قدح اندیشه ی هری پاتر برای ثبت اتفاقات پیاده میشه.

نویسنده های علمی - تخیلی دیگه چه تصوراتی برای آينده ی اتفاق-نگاری داشتن؟

دنباله‌ی موضوع در آینده تجربیات مدیریتی به چه سبکی ثبت میشن؟

1 پسندیده

ابزاری که به صورت هوشمندانه تجربیاتی از ما که برامون جالب، مفید و یا دردناک بوده رو خودش ضبط و نگهداری کنه. احتمالا یه جاهایی باید با مغز و اعصاب ما پیوند داشته باشه.

مثلا تو همون روندهای اداری بتونه فرایندی که تو ذهن ما شکل گرفته رو ضبط کنه. “نحوه ثبت یه شرکت”.

1 پسندیده

مموری کارتهایی که به مغزم وصل میشن و یه نمایشگر کوچولو روی مچ دست که در لحظه هایی که میخوام تجربیات ثبت شن دستور ذخیره اطلاعات از مغز روی مموری کارت رو با زدن دکمه save روی نمایشگر مچی صادر میکنم :slight_smile:

اتفاقی که به نظر من میفته اینه که مستقیم بتونی مغزمون رو به یه دتگاه دیگه وصل کنیم تا دیتا رو بتونیم آنلاین کنیم یا ما ومغزامون کلا توی یه دنیایی از دیتای شناور زندگی کنیم جایی که چندان به جسم هامون نیاز نباشه

و فکر کنم در آینده که بیسش الان هم گذاشته شده ما نیاز به خیلی از این ابزار های انتقالی نداشته باشیم انتقال اطلاعت ذهن به ذهن بشه این مقاله کار جالبی رو نشون میده

1 پسندیده

ژول‌ورن ۱۱۴ سال پیش مرده. ولی مثلا آرتور سی کلارک کسی بود که در کتاب‌هاش از ماهواره‌ها اسم برد اون هم زمانی که هنوز موشکی برای فرستادن ماهواره به خارج از جو وجود نداشت.

یه کتابی هست که اولین جلدش سال ۲۰۱۶ منتشر شد. به اسم We are legion (we are bob) که اولین جلد یه سه‌گانه‌ست که دنیس ای. تیلور نوشته و با اقبال خوبی هم مواجه شده. ایده اصلی این مجموعه بر پایه ایده کاوشگرهای ون نیومن (von Neumann probe) است، یعنی کاوشگری که به منظومه‌های دیگر سفر کند و در آنجا با استخراج مواد مورد نیاز بتواند کپی‌های دیگری از خود تولید کند و بدین‌ترتیب دامنه کاوش‌های خود را بطور پیوسته افزایش دهد.

یه برنامه‌نویس خوره کتاب امروزین به اسم باب در ۱۱۷ سال بعد به عنوان هوش مصنوعی یه سفینه ون‌نیومن انتخاب میشه و هربار با رفتن به منظومه یا کهکشان دیگه‌ای با ساخت کپی‌هایی از خودش سفر در فضا را گسترش میده. نکته اینجاست که هر باب جدید تمام خاطرات و دانسته‌های باب قبلی رو داره ولی شخصیتش کمی با باب قبلی فرق میکنه. معمولا نه اونقدر متفاوت که امکان درگیری بینشون پیدا بشه. این هم یه راه انتقال تجربیاته.

یا مثلا در مجموعه چهارگانه شاهکار سروده‌های هایپریون از دن سیمونز، رایانه‌ها به قدرتی عظیم تبدیل شده‌اند و در اختیار دولت اقتدارگرای حاکم بر کهکشان هستند اما خود همچون انسان‌ها دارای دسته‌های گوناگونی هستند و یکی از این دسته‌ها انسان‌ها را انگل‌هایی می‌بینند که باید از بین روند، دسته‌ای دیگر اتحاد و همراهی با انسان‌ها را ضروری می‌بیند و دسته‌ای دیگر هنوز بی‌طرف است. این سه دسته بطور پنهانی در حال انجام پروژه‌ای سری به نام پروژه خدا هستند و قصد دارند ماهیت اصلی روح انسانی را کشف کنند و دست به ساخت آن بزنند. در این راه اونها جان کیتس، شاعر بریتانیایی اواخر سده هجدهم میلادی رو دوباره به وجود میارن (که در جوانی بر اثر سل فوت کرده بود) اون هم فقط با مطالعه آثار، اشعار و نامه‌های به جا مانده از اون.

و یا کتاب‌هایی از آرتور سی کلارک که انسان‌ها با گذاشتن تراشه‌های در مغزشون عضو شبکه‌ای جهانی با قابلیت درک احساسات هم شدن و منازعه بین اونها تمام شد و یا اون داستان ایزاک آسیموف که سرانجام همه انسان‌ها در طول سده‌ها بدن‌هاشون رو کنار گذاشتن و به یه اگاهی یکپارچه تبدیل شدن و سرانجام دوباره جهان رو از آغاز شروع کردن و اینکه خدا شدن

1 پسندیده