قبل تر فکر میکردم هرکدوم جای خودش خوبه. گفتاری عامیانه باشه و نوشتاری رسمی و ادیبانه. ولی کم کم زبان نوشتارمون تحت تاثیرش قرار گرفته. یکسری تغییراتی یهویی اتفاق افتاده مثل همین میدونم که توی نوشتار می به دونم چسبید! توی نوشتار کامپیوتری با کیبورد! در صورتی که روی کاغذ هیچوقت می به دونم نمیچسبید! یا تو گفتگوهامون برای هم مینویسیم چته؟ که نمیدونم اصلا معادل نوشتاریش چیه با اینحال از گفتار به نوشتار منتقل شده. این عامه شدن نوشتار رو توی برخی داستان ها و متون و مکالمات میپسندم. اما همیشه نه.
از طرفی چند روز پیش فرصت صحبت با یه آقای بسیار محترمی پیدا کردم که گفتارشون، شکل نوشتار پیدا کرده بود! یعنی تمامی کلمات رو کاملا دقیق و صحیح و نه به شکل عامیانه و تغییر یافته، تلفظ میکردند که برای من خیلی جدید و دلچسب بود!
اون رسمی بودن زبان نوشتار، تو ام با یک ابهت و احترامی هست. من این موضوع رو حداقل تو نوشته های خودم و ایمیل ها و پیامک هام حداقل به افراد بزرگتر از خودم رعایت میکنم.
به نظر من حفظ فرهنگ های ادبی گفتاری و نوشتاری را وقتی میتوانیم به درستی انجام دهیم که آنهارا فقط در نوشت کتب و آثار ادبی خلاصه نکنیم و همیشه از فرهنگ غنی و ناب خودمان در نوشتن و گفتن استفاده کنیم خیلی زیبا است وقتی کسی ادبی صحبت میکند و مینویسد، اگر از استفاده فرهنگ ادبی مان در نوشتار و گفتار دور شدیم میتوانیم کم کم از فرهنگ اصیلی خود مان فاصله بگیریم و بلاخره اینکار باعث کمرنگی فرهنگ ادبی مان خواهد، چون افراد کمی سراغ داریم که به خواندن آثار ادبی و شعر و ادب میپردازند و متباقی افراد هم اگر در نوشتار و گفتار با آنها آشنایی نداشته باشند کم کم کمرنگ میشود.