ارائه سریع یک محصول (بهتر) برای پیشی گرفتن در رقابت استراتژی مطلوبی است؟

اول از همه نمیدونستم باید چه عنوانی برای سوال انتخاب کنم در نتیجه دوستان اگه طرح سوال بهتری داشتند حتما ویرایش کنند :slightly_smiling_face:

کلیت چیزی که میخوام در موردش بگم اینکه در یک رقابت تجاری شرکت رقیب ما محصولی به‌روزشده تر عرضه میکنه و سهم و ارزش خودش رو در بازار افزایش میده ، خطری برای آینده و سهم بازار ما. حالا چه استراتژی باید دنبال کنیم؟ آیا همچنان با یک روند معقول دنبال بروزرسانی محصولات قبلی و تولید محصولات باکیفیت‌تر باشیم و نهایتا با گذشت زمان و ارائه محصولی بهتر سهم از دست داده یا به خطر افتاده شرکتمان رو ارتقا بدیم و یا تثبیت کنیم؟
یا اینکه:
به سرعت و با تمرکز بالا سعی کنیم محصولی بروزرسانی شده و بهترِ خودمان رو تولید کنیم و روی عامل سرعت (و کیفیت در عین پذیرفتن احتمال خطای بیشتر) تمرکز کنیم تا سریعا واکنشی نسبت به اقدام شرکت رقیب داشته و جلوی از دست رفتن بازار رو بگیریم و اجازه ندیم رقیب سهم بازار ما رو تصرف کنه. و حتی بتونیم به بازار رقیب حمله کنیم (یک حمله تهاجمی به محصول تازه عرضه شده رقیب). یعنی در عین جلوگیری از رشد رقیب ، بازار خودمان را گسترش دهیم؟

مشخصه که تمرکز روی عنصر سرعت در واکنش و ارائه محصول جدید است. این رقابت رو میتونیم بین خودروسازان ، شرکتهای تولیدکننده تلفن‌های همراه هوشمند و غیره ببینم.

**
**

برای مثال میخوام به رقابت بوئینگ و ایرباس بپردازیم و از اینجا به بعد خواندن متن اختیاری است و دوستان میتوانند به همان قسمت بالای سوال جواب بدهند که کدام استراتژی رو مناسب می‌بینند. این مقایسه ممکنه یک جهت‌دهی به موثر بودن یکی از این دو استراتژی باشه اما در حقیقت اگه در همان فضای ذهنی رقابتی باشیم شاید این مثال همچنان تاییدیه‌ای بر ارجح بودن یک از این استراتژی‌ها به دیگری نباشه و تعلل باعث شکست سختی باشه.

سال 2016 شرکت ایرباس نسخه بروزشده‌ای از هواپیمای محبوب A320 با نام A320neo رو عرضه میکنه که به پرفروش‌ترین هواپیمای مسافربری تبدیل میشه و باعث پیشی‌گرفتن ایرباس از بوئینگ میشه. این هواپیما مزایای مختلفی داشت و یکیش این بود که نیازی به بازآموزی خلبانان نداشت ، معمولا هواپیمای بروزشده امکاناتی داره که نیازمند طی شدن دوره‌های بازآموزی خلبانان است ، اما این هواپیما چنین هزینه‌ای رو بر ایرلاین‌ها تحمیل نمیکرد در کنار مزایای بهتری که داشت و همین باعث پیشی‌گرفتن ایرباس شد.

بوئینگ برای اینکه بازار خودش رو از دست نده به سرعت روی بروزرسانی سری بوئینگ 737 تمرکز میکنه یکسال بعد در سال 2017 با سروصدای بسیار از هواپیمای 737max رونمایی میکنه و باتوجه به تعریفها و ارتقای مطلوب این هواپیما رکورد پیش‌فروش تاریخ هواپیماهای تجاری رو با چیزی حدود 2000 هواپیما میشکنه. اینجا بوئینگ در مقابل ایرباس اقدام مناسبی انجام داده و به نظر میرسه موفقیت خوبی کسب کرده و حالا داره سهم بازار ایرباس رو تهدید میکنه.

بوئینگ اعلام میکنه این هواپیما هم نیازی به دوره بازآموزی نداره و تکنولوژی‌های بهتری هم در این هواپیما وجود داره که مهمترینش ام‌کس (MCAS) محسوب میشه. این تکنولوژی برای زمانی است که در حین اوج گرفتن و برخواستن هواپیما ، ممکنه در اثر شتاب و عوامل دیگه ، دماغه هواپیما بیش از حد به سمت بالا متمایل بشه ، در نتیجه پیامی به صورت اتوماتیک به سیستم ارسال میشه تا دماغه هواپیما با تغییر جهت باله‌های انتهایی هواپیما به سمت پایین متمایل بشه.

روزگار بوئینگ خیلی خوش و خرم بود تا اینکه:

1- در روز 29 اکتبر 2018 یک فروند هواپیمای بوئینگ 737 مکس خطوط هوایی لاین ایر (lion air) در دریای جاوه اندونزی سقوط میکنه و تمام سرنشنان کشته میشن.
بعد بررسی اولیه دو جبعه سیاه مشخص میشه دماغه هواپیما بارها بالا و پایین شده و خلبانان درحال نبرد برای زنده ماندن بودند اما نهایتا هواپیما با یک شرجه تند و با سرعتی بیش از 700 کیلومتر در دریا سقوط میکنه. بررسی نشون میده مشکل از همان سیستم MCAS بوده!! حسگرهای این سیستم تقریبا پایین کاپین خلبان و بیرون هواپیما نصب شده بودند که با اندکی آسیب دیدگی میتونه اخطار اشتباه صادر کنه و دماغه هواپیما رو به شکل خودکار به سمت زمین مایل کنه!

تحقیقات نشون میده خلبانان نمیدونستند چنین سیستمی در هواپیما وجود داره! و نمیدونستند که میشه این سیستم رو به صورت دستی غیرفعال کرد! جالب اینکه گویا خیلی از خلبانان این هواپیما در جهان نمیدونستند! به همین دلیل خلبانان لاین ایر تا آخرین لحظه متوجه نشدند چرا نمیتوانند کنترل هواپیما رو به دست بگیرند. (تاکید بر مزیت عدم نیاز به بازآموزی خلبانان و کاهش هزینه‌ای که نصیب ایرلاینها میشه! درحالی که به آشنایی و یکی دو ساعت بازآموزی حتما نیاز بوده)

در اثر این ماجرا سهام بوئینگ سقوط میکنه. با اینحال اطلاعیه میدن و نسبت به مواجه با اشتباه MCAS به خلبانان و ایرلاینها توضیحاتی ارائه میکنند. (بوئینگ تمام تلاشش رو میکنه این بحران رو گردن خلبانان بندازه و بگه هواپیمای من به نسبت ایرباس همچنان بهتره و ایمن‌تر!)

6 ماه بعد

2- در تاریخ 10 مارس 2019 دوباره یک فروند هواپیمای بوئینگ 737 مکس از خطوط هواپیمایی اتیوپی چنددقیقه بعد از برخواستن سقوط میکنه و همه سرنشینان کشته میشن!
دوباره همون مشکل : اختلال در سیستم MCAS ! گویا حین برخواستن هواپیما به چیزی (پرنده) برخورد میکنه و حسگر ام‌کس از بین میره و دوباره هواپیما به صورت اتوماتیک سعی میکنه دماغه رو به سمت پایین بیاره چون سیستم گمان میکنه دماغه خیلی به سمت بالا متمایل شده و این یعنی هواپیمایی که در یک خط صاف حرکت میکنه مداوم به سمت پایین متمایل میشه و خلبانان باید به سختی دوباره به حالت اول برگردند و دوباره به سمت پایین و دوباره و دوباره و دوباره تا سقوط.
نکته اینجاست که خلبانان سیستم MCAS رو طبق استاندارد بوئینگ در حین مواجه با این مشکل غیرفعال میکنند اما تنظیم دستی پره‌های انتهایی هواپیما در فشارهوایی بالا چنان سخت و نیازمند نیروی بدنی بالایی است که دوباره تصمیم میگیرند MCAS رو فعال کنند و دوباره همان مشکل و مرگ.

این بار تکنولوژی بوئینگ زیرسوال میره. اگه یادتون باشه در سراسر جهان ، کشورها ، یکی پس از دیگری پرواز بوئینگ 737 مکس رو معلق کردند. بوئینگ با غرور خاص خودش مشکل رو پذیرفته و تلاش میکنه این معضل رو حل کنه و گویا به زودی این هواپیما با بروزرسانی بهتر به آسمان برمیگیره و تست‌های اولیه و تاییدها رو دریافت کرده.

اما حیثیت بوئینگ زیرسوال رفت. سهام بوئینگ هنوز به دوران قبل از مکس برنگشته و به نظر میرسه ایرباس A320neo برنده ماجرا است. بوئینگ سعی کرد سریعا از سهم بازار خودش دفاع کنه اما گویا این تلاش باعث وارد شدن ضربه شدیدی به این کمپانی شد.

پ.ن:
داده‌های اطلاعاتی این مسئله رو با جستجوی اینترنتی میشه دریافت کرد. از گزارشات علل دو سقوط توسط دولت اندونزی و اتیوپی تا جلسه هفت ساعته احضار مدیرعامل بوئینگ به کنگره و دعاوی حقوقی خانواده‌های آسیب دیده از شرکت بوئینگ.

1 پسندیده

فیلیپ کاتلر برای شرکتهایی که رهبر بازار هستند (مثل ایرباس و بوئینگ) که توانایی مالی و تخصصی خوبی دارند 3 استراتژی برای دفاع از سهم بازار معرفی میکنه یکی از این استراتژی‌ها رو اینجوری معرفی میکنه:
دفاع بر اساس حمله متقابل. میگه در شرایطی که رقیب درصدد اینکه محصولی بهتر یا مشابه محصول ما عرضه کنه و با شرکت ما به رقابت بپردازه ، میتونیم از استراتژی حمله متقابل برای دفاع استفاده کنیم بدین شکل که ما هم سریعا محصولی نزدیک به آنچه که اونها عرضه کردند ، عرضه کنیم و به نوعی قبل از تثبیت محصول جدید یک ضربه به اونها بزنیم و علاوه بر ناکام گذاشتن اونها با کمک محصول جدید رقیب رو به عقب‌نشینی وادار کنیم.

یکی دیگه از همین استراتژی‌ها که به نوعی نزدیک به همین استراتژی است رو حمله مقدم یا اول تعریف میکنه یعنی حمله به رقیب (یا محصول رقیب) پیش از اینکه در بازار جا بیفته.

به عقیده من ترکیب این دو استراتژی دفاعی باعث شکل گرفتن بوئینگ 737 مکس شد ولی … . البته نمیشه اتفاق یک شرکت رو به همه تعمیم داد.

1 پسندیده

استراتژی شما وابسته به نوع محصول بازار و خصوصیات خود شما به عنوان شرکت هم هست ولی به طور کلی، عنصر بسیار مهم اینه که چقدر وفاداری مشتری برای شما ارزش اقتصادی داره و چقدر روی بازار مشتری آزاد تاکید دارین؟ همینطور مشتری‌های شما آیا قابلیت ریسک‌پذیری بالایی دارن یا بیشتر روی اعتماد به کیفیت تاکید دارن. مثال بوئینگ و ایرباس از این نظر گمراه‌کننده ست چون مشتریهای اون دو تا بسیار حرفه‌ای هستن و توان تجزیه و تحلیل بازار رو دارن بنابراین رقابت اجتناب ناپذیره.

ولی در محیط عمومی اینطور نیست، مشتری به سادگی از برند معمول خودش دست نمیکشه مگر اینکه دلیلی قوی برای اون داشته باشه. اتفاقا وارد شدن در تغییرات گسترده، این دلیل رو عموما به مشتری میده و ناخواسته شما رو به سمت «بازار آزاد مشتری» (یعنی مشتریهایی که وابستگی به برند خاصی ندارن) سوق میده. پس از در تحلیل اولیه، وفاداری مشتری به نسبت رابطه عکسی با سرعت تغییرات و رقابتی بودن داره.

حالا نکته مهمتر اینه که وفاداری مشتری برای شما چقدر ارزش بیزنسی داره؟ برای اینکار بهتره چیزی رو تعریف کنیم به اسم ظرفیت پاسخگویی که معادل اینه که شما و ابعاد شرکتتون، توان پاسخگویی مناسب به چند مشتری وفادار رو داره. میزان سود ناشی از هر مشتری هم قابل حساب و کتابه، در نتیجه میتونین حساب کنین که آیا تاکید روی وفاداری مشتری، بیزنس شما رو برای بازه زمانی معقولی حفظ خواهد کرد یا نه. اگر این عدد به شکلی مناسب مثبت هست، یعنی قابلیت دوام طولانی در رقابت رو دارین و میتونین در برابر حرکتهای سریع رقیب کاملا متفاوت برخورد کنین. ولی اگر که این عدد در حوزه‌ای ریسکی هست، یعنی یا منفی هست یا اونقدر مثبت نیست که با نوسان ۵-۱۰ درصدی در مشتریها مقابله کنین، اون موقع به ناچار باید وارد جنگ بقا بشین.

حالت جنگ رقابتی که کاملا واضحه ولی نکته اینه تضمین وفاداری و ماندگاری برای زمان طولانی نخواهد بود و باید در بازه زمانی متوسط، رقابت رو بپذیرین وگرنه به تدریج مشتریهای معمول رو هم از دست خواهید داد. ولی نکته خوب اینه که میتونین هم با فشار زمانی کمتر کار کنین و هم اینکه با مطالعه محصول و بازار رقیب، هزینه بسیار کمتری برای جهش در محصول بپردازین.

مثال مناسب برای این داستان اپل هست که با تاکید بر وفاداری مشتری و جهش مناسب خودش رو در رقابت حفظ میکنه و حتی قویتر هم میشه ولی مثال بد این داستان نوکیا هست که با تاکید بیش از حد روی بازار معمول و کافی نبودن ظرفیت مشتریهای وفاداری از دور رقابت خارج شد.

1 پسندیده