من مدت کوتاهی هست از سر علاقه کوچ کردم شیراز؛ این علاقه از برخوردهای تصادفی که با شیرازیها داشتم و همین طور دوستان خوب شیرازیم ناشی میشد. تا دو-سه ماه اینده تو این شهر خواهم بود و میخوام یه سفرنامه انسانی ساده درباره شیرازی ها بنویسم!
طبق مشاهداتم از مردمان چندین شهری که بیش از سه ماه درش ساکن بودم، مردمان یه منطقه معمولا بعضی عادتها و رفتارهای مشترک به دست آوردن؛ که یا از تاریخ اون شهر میاد و یا از آب و هوا و امکانات و … . این رفتارهای مشابه برام جذابه و دلم میخوام کمی حرفهایتر بهش بپردازم.
این پرسش رو هم ساختم که بتونم از بعضی نظرات جمعی کمک بگیرم برای بیطرف نوشتن.
در کتاب خاطرات بنیانگذار نایکی پاراگرافی خوندم در وصف فرهنگ ژاپنیها که به نظرم کاملا فیت مردم این منطقه، سکنهی شیراز، بود! الان به اصل پاراگراف دسترسی ندارم، و برداشتم رو ازش میذارم:
تا وقتی پیش ژاپنیها هستم، همه چیز روبراه هست. ولی به محض اینکه ازشان دور میشوم دیگر هیچ کدام از قرار-مدارهایمان سر جایش نیست.
هیچ وقت در جلسه مذاکره با ژاپنیها نمیفهمی چه اتفاقی افتاده! گاهی با تصور مذاکرهی موفق و توافق از جلسه خارج میشوی و بعد متوجه میشوی که اشتباه کردی! گاهی هم فکر میکنی همه چیز را خراب کردی، ولی باز هم بعد میفهمی که اتفاقی نیفتاده!
دوستانی که با شیرازیها سر و کار داشتن نظرشون راجع به این دو بند چیه؟ براشون رفتارهای مشابهی رو تداعی میکنه؟ چه تو مذاکرات کاری و چه تو تعاملات سادهی دوستانه.