کفش باز: خاطرات بنیانگذار نایکی رو خوندی؟

کیلومترها می‌دوی و می‌دوی، بدون آنکه واقعا دلیلش را بدانی. به خودت می‌گویی به خاطر هدفی این کار را می‌کنی یا دنبال جمعیتی هستی؛ اما دلیل حقیقی دویدن تو آن است که جایگزین آن، یعنی ایستادن تورا تا سرحد مرگ می‌ترساند.

بگذار همه بگویند که ایده‌ات ابلهانه است … . تو ادامه بده. نایست. حتا به ایستادن فکر هم نکن تا اینکه به آنجا برسی و فکرت را زیاد مشغول این نکن که آن‌جا، کجاست! هر چه پیش آمد، فقط نایست.

من آدم چرب زبانی نبودم، سر و زبان نداشتم. اما عددها را می‌شناختم و با محصولی که باید می‌فروختیم آشنا بودم! البته علاوه بر اینها میدانستم چطور صادق باشم.

برای اون که هر روز احساس کنی میخوای برنده باشی، دلم تنگ شده است.

ما از آن دسته آدم‌هایی بودیم که واقعا تحمل بیهودگی‌های دنیای کسب و کار را نداشتیم! از آن آدم‌هایی بودیم که دلمان می‌خواست کارمان مانند یک بازی باشد، اما یک بازی معنادار.

ما می‌خواهیم یک برند ایجاد کنیم و همچنین یک فرهنگ؛ تلاش داشتیم یک ایده بفروشیم؛ یک روحیه!


کتاب کفش‌باز رو بعد از اینکه درباره ی مرامنامه برند نایکی Nike اطلاع پیدا کردم، تو یه کتابفروشی دیدم! ظاهر کتاب چندان چشم‌نواز نیست و حتی عنوان «بهترین کتاب مدیریتی سال ۲۰۱۶ به انتخاب آمازون» بیشتر بهتون این حس رو میده که از اون کتاب تبلیغاتی هاست که حرف خاصی برای ارائه ندارن!

ولی درون کتاب جذابه. ۳۰۰ صفحه با چگالی کلمات بالا، فونت ۱۳ و ۳۰ خط در هر صفحه‌ی کتاب، رو در حدود ده-دوازده ساعت پشت سر هم خوندم! فقط برای اینکه سختم بود کتاب رو بذارم زمین.

خاطرات مدیر نایکی

خوندینش؟ نظرتون درباره ش چیه؟

اگه خوندین نظرتون رو مطرح کنین تا کمی گپ به سبک مدیریتی بزنیم :wink:

4 پسندیده

خریدم ولی هنوز نخوندم