با توجه به معنای مصرع دوم که نوعی فرار از وابستگی به زر و سیم را گوشزد میکند حدس میزنم منظور جناب حافظ همان معنای اول باشد که قید و بند را راه کن و آزاد باش که تاکی میخواهی در بند و اسارت زر و سیم (و در معنای کل دنیای پیرامون) باشی.
من فکر میکنم همون شیوه ی اول درست تره. چون اگر میخواست منظور شیوه ی دوم باشه به جای «بند بگسل باش» می گفت « بند گسل باش». پس چون توی شعر از فعل بگسل که امری هست بهره برده من فکر می کنم شیوه ی اول درست تره
من وزن و عروض و اینا بلد نیستم، اما سوالم اینه که آیا وزن و عروض به خوندن شعر کمک میکنه؟
اینجوری میتونیم از بقیه بیت های شعر وزن و عروض رو ببینیم و نحوه خوندن درست شعر رو انتخاب کنیم
نکته اینجاست که میزان برداشت ما از منظور شاعر نسبت مستقیم دارد به درست خواندن یک شعر .
در طریق اول بند بگسل فعل است و جمله امری
در طریق دوم بند بگسل بودن صفت است و جمله امری
برای من طریق دوم قابل قبول تر است چون معنی گسترده تری دارد به این معنی که کسی که دارای صفت بند بگسلی باشد هیچگاه در قید و بندی حتی کلمه آزادی و رهایی اسیر نمیشود .
به نظر من طریق خوانش نخست مطلوب تر است. بند بگسل/باش آزاد ای پسر.
چون با گسستن بند آزادی حاصل میشود، مقصود بند از خود بگسل وقتی بند های را از خود گسستاندی آزادی میسر است برای خودت و بعداً میتوانی بند از دیگران نیز بگسلانی یعنی ابتدا باید خود را آزاد کنی، وقتی خودت در بند باشی و بند های خودت گسستن نیاز داشته باشید پس چگونه میتوانی بند از دیگران دور کنی، پس باید نخست خود را آزاد کنی و سپس به فکر آزادی دیگران از بند باشی.
من هم فکر میکنم منظور حافظ اولی باشه و هر دو روش خواندن یک معنی رو میرسونه و آزاد و بند بگسل بودن رو در هر دو تاکید میکنه منتها در اولی تاکید بصورت افعال امری است و دومی بصورت صفت . اتفاقا دیروز یاد یه بیت سعدی افتادم که همین ویژگی رو داشت . « سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی وفا/ طاقت نمیارم جفا کار از فغانم میرود»
مصرع اول رو میشه به دو صورت معنی کرد : 1.سعدی میگه ای داد بر من از معشوقی که بی وفا و نالایق بود. 2. سعدی به خودش میگه ناله و شکایت شایسته تو نیست
مصرع دومشم میشه به دو صورت خوند و معنی کرد : 1.طاقت جفا رو ندارم و کار من از ناله گذشته .2. طاقت جفا رو ندارم و با ناله و شکایت کارم درست میشه