با توجه به این تعریف دیگه متخصص بودن در بعضی زمینههای عمومی بی معناست. مثلا متخصص فیزیک یا متخصص بیوفیزیک و یا حتی متخصص بیوفیزیک سلولی هر سه بی معنا حساب میشن!
از نظر شما متخصص کی هست؟ و چه کارهایی کرده که بهش میگن متخصص؟ و کجاها میشه به این متخصص استناد و یا اعتماد کرد؟
از نظر من متخصص کسی هست که یک کار رو اینقدر انجام داده که بدون فکر کردن انجامش میده. وقتی کسی به این حالت میرسه، میتونه با دیگران ارتباط برقرار کنه. حرف همراهانش رو بفهمه. چون فکرش درگیر چگونگی انجام کار نیست.
به عنوان نظر شخصی ولی با کمی استدلال سعی میکنم جواب بدم.
در کارهای امروزه، معمولا دو موضوع از هم جدا شدن و باید به عنوان مقولههای مجزایی بهشون نگاه کرد:
توان عملی انجام کار
توانایی فهم، تجزیه و تحلیل و در نتیجه انتقال پایههای کار به دیگران.
از دیدگاه عملی، کارهای پیچیده در دنیای امروز، اونقدر سنگین هستن که انرژی و زمان یک فرد اجازه نمیده که همزمان در این دو مقوله رشد کنه.
توان عملی انجام کار، دیدگاهی به تخصصه که @mohammad.etemaddar اشاره کرد. یعنی اگر شما از یک متخصص انتظار دارید که کار رو به بهترین شکل انجام بده، این تعریف از تخصص به دردتون میخوره. ولی این شکل از تخصص نه به درد تجزیه و تحلیل میخوره نه به درد انتقال مفاهیم.
ولی اگر که از متخصص انتظار دارید که گستره دید وسیعی داشته باشه و بتونه چیزی رو به شما یاد بده، نوع دوم متخصصها به درد میخورن.
معمولا ارتباط این دو نوع متخصص، از طریق تبدیل تجربیات گروه اول به دانش قابل انتقال از طریق گروه دوم اتفاق میوفته.
به طور کلی، بهتره به جای دنبال تعریف بودن، ببینیم که از یک کلمه خاص به دنبال چه چیزی هستیم، بعد در خیلی موارد تعریف کلمه خود به خود از انتظار موردنظر بیرون میاد. مثلا دو سئوال متفاوت میشه پرسید:
آیا از فرد متخصص میشه انتظار داشت که مسیری برای حل مسئله بهتون بده؟
آیا از فرد متخصص میشه انتظار داشت که مسیر شخص شما برای حل مسئله رو ارزیابی کنه؟
براساس تعریف متخصص نوع اول، این فرد میتونه بهتون بگه که چه مسیری رو طی کنید به حل مسئله منجر میشه. ولی نمیتونه بهتون بگه که آیا روش متفاوت شما نتیجهای داره یا نه.
تعریف بوهر در دنیای امروز ممکن نیست، ولی اگر که ممکن باشه، فردی رو بهتون نشون میده که میتونه به سئوال دوم هم جواب بده.
در دنیای امروز که انتقال تجربه و کنار هم گذاشتن اونها، خودش یک نوع تخصص هست (نوع دوم) میشه گفت که فرد متخصص نوع دوم میتونه ارزیابی کنه که مسیر شما درسته یا نه. این نوع متخصص به تعریف بوهر نزدیکتره ولی هیچ دیدگاه عملی، بخصوص در کارهای پیچیده امروز، بهتون نمیده!
این نظر رو میپسندم و یاد این آموزهی مربیگری برای متخصص شدن در یه حوزه افتادم:
«آقای اتوره مسینا، مربی پر افتخار ایتالیایی و کمک مربی تیم سن انتونیو اسپرز، فرآیند آموزش در هر زمینهای رو به سه مرحله تقسیم میکنه:
آموزش و اجرا با سرعت کم
بعد از کنترل تکنیک، اجرا با تکرار و حجم زیاد جهت ماهر شدن و به تعبیر ایشون اجرا بدون نیاز به فکر کردن،
اضافه کردن شرایط استرسزا، مثل مدافعین، امتیاز یا زمان و غیره.
ایشون معتقده که اگر بازیکنان جوان را بدون طی زمان لازم به یکباره از مرحله دوم به سوم ببریم، توجهشون از اجرای صحیح مهارت به نتیجه و کنترل شرایط منحرف شده و این رویه دچار اختلال میشه.»
به نظرم به کسی میشه گفت متخصص که در رشته خودش علاوه بر اینکه توانایی تجزیه و تحلیل و بررسی داره، بتونه از توانایی خودش استفاده کنه و با استفاده از خلاقیتش دانشی جدید یا محتوایی جدید رو اضافه کنه.
متخصص فقط یک جا ننشسته تا بقیه از تواناییش استفاده کنن و خودش دست به کار میشه تا با استفاده از تواناییش هم بیشتر رشد کنه هم بیشتر رشد بده
خوب در دنیای امروز، به نظرتون یک فرد با زمان و انرژی محدود، چقدر میتونه بر یک شاخه تسلط پیدا کنه و بعد بتونه بهش یک محتوای جدید اضافه کنه؟ واقعگرایی اهمیت زیادی داره، وگرنه میریم به سمت تعریفهای انسان کامل، که نه دیده شده و نه قابل دستیابیه.
من برعکس، فکر میکنم کسی که عمق محدودی در یک شاخه داره رو متخصص نمیدونم ولی اهمیت بسیار بالایی براش قایل هستم، چون میتونه با عمق کم، گستره بیشتری در دانش خودش داشته باشه. این باعث میشه فرد بتونه با بقیه ارتباط بهتری برقرار کنه! چون قابلیت حرف زدن به زبانهای متفاوت رو داره و میتونه دیگران رو وارد یک چالش همآفرینی کنه!
با بهینه بودن موافقم ولی با اینکه همه چیز میتونه در یک نفر جمع بشه، موافق نیستم. این با محدودیتهای طبیعی نمیخونه و اتفاقا برای دیدگاه اجتماعی هم خوب نیست.
نیاز به ارتباط با دیگران برای بهتر شدن باعث میشه که قدر محیط اجتماعی رو بهتر بدونیم و به جای اینکه دنبال انسان کامل باشیم، به دنبال جامعه کامل باشیم! این نیاز از ناکامل بودن ما میاد و فکر میکنم که دیدگاه انسان کامل با دیدگاه ارتباط اجتماعی موثر ناسازگار باشه!
میتونید بگید که انسان کامل، خاصیت اجتماعی هم در خودش داره، ولی در عمل این اجتماعی بودن باید با یک نیاز پشتیبانی بشه وگرنه با هر تلنگری فرو میریزه.
منظور من از انسان کامل بتمن یا سوپر من نیست که همه توانایی ها رو داره
تعریفم از انسان کامل چیز دیگه ایه نه اینکه همه توانایی ها رو داشته باشه یعنی متخصص باشه باز متکی بر نظری که خودم بالاتر راجع به متخصص گفتم. حالا این متخصص بودن یک تکه از پازل ۱۰۰ تکه انسان کامله
چیزی که توی این تعریف مشکل سازه میشه و به نظرم به بحث هم مرتبطه، اینه که معیار در طول زمان ثابت باقی مونده. برای مثال، چند قرن پیش، علم حجم بسیار پایینی داشت و شما یا هر فرد باهوش و صبر و حوصلهای میتونست در طی زمانی محدود به «علم اون زمان» تسلط پیدا کنه. این دیدگاه در مردم به وجود اومده که هر فردی میتونه به تمام علوم تسلط داشته باشه، در حالیکه با گذر زمان و بالا رفتن حجم علوم، این امکان از نظر عملی از بین رفته، ولی هنوز اون دید به قوت خودش باقی مونده.
بزارید کمی به مسیر سئوال برگردیم. سئوال رو بهتره اینجوری بپرسیم:
تا حالا شده برای انجام کاری به یک متخصص مراجعه کنید؟ اون فرد چه خصوصیتی داشته که بهش اعتماد کردید؟
جواب سئوال، برامون خیلی پیش اومده و دیدگاه همون چیزیه که @mohammad.etemaddar گفت.
به نظر من توان حل مساله و تحلیل هم نیاز به تکرار داره، روشهای حل مساله متنوعی داریم، ولی هر کسی با تمرین در حل مساله میتونه در حل، مهارت پیدا کنه. در زمینه حل مساله میدونیم که خوشبختانه تمامی نداره. هرچند فکر میکنم کسانی که به حل مساله علاقه دارند، بیشتر دوست دارند به مساله جدید فکر کنند تا به متخصص بودن خودشون، اما به رخ کشیدن قدرت حل مساله شاید اونها رو با مسائل زیباتر و جدیدتری روبرو کنه.
بنظرم اول باید مشخص بشه تخصصی که داریم در موردش صحبت میکنیم در چه زمینه ای هست؟
علم؟ کسب و کار ؟ فعالیت های بدنی؟ یا موارد دیگه ؟
قطعا در تعریف متخصصین ورزشی با متخصصین رشته های دانشگاهی و متخصصین تعمیرات خودرو تفاوت های زیادی وجود داره.
اما اگر بخوام بصورت کلی شرح بدم ، کسی که توانایی درک صورت مسئله و ارائه راهکارهای مناسب بر اساس نیاز مخاطب و با اتکا بر دانشی نسبتا عمیق رو داره متخصص میدونم.
قطعا روی تابلو ها بدفعات دیدین که تعمیرات تخصصی خودرو ، خب بنظر من کسی متخصص هست که وقتی میرم تو مغازش میگن این ماشین فلان شده ، یه دور با ماشین بزنه ، دردش رو بفهمه ، بعد هم بیاد بگه فلان کارو بکنیم درست میشه و عمری هم کار میکنه ولی خرجش زیاده ، فلان کار رو هم بکنیم درست میشه یه مدتی هم کار میکنه و خرجش کم هست ، یعنی بتونه راهکار هایی رو برای من مطرح کنه و من بهترین مورد با وضعیت خودم رو انتخاب کنم.
یا وقتی پیش وکیلی میرم نیاز نباشه 2روز وقت بذارم تازه بهش بفهمونم که قضیه چیه و میخوام چیکار کنم ، همین که گفتم یه زمین دارم فلان جا که یکی تصرفش کرده خودش تا تهش بره …
توانایی ارائه راهکار های مناسب تا حدود زیادی به تخصص افراد در رسته کاریشون برمیگرده ولی تخصص رو نمیشه شرط لازم و کافی برای ارائه بهترین راهکار ها محسوب کرد .
در ضمن نوع تشخیص من از متخصص خیلی برمیگرده به نوع ارجاع من به این اشخاص ، قرار هست کاری برام انجام بدن؟ قرار هست مشکلی رو برام حل کنند؟ قرار هست من رو راهنمایی کنند و مشورت بهم بدن؟ یا چی؟
من فکر میکنم تعریف نیلز بور امروزه ممکن نیست. این تعریف
هم بسیار سختگیرانه است. چند مثال میزنم تا منظورم روشن شود:
وقتی از یک متخصص پتروشیمی خواسته شود که یک آزمایش را با مواد اولیه جدید انجام دهد، مطمئنا بارها فکر میکند، تکرار میکند، اشتباه میکند و سعی میکند این اشتباه را در مقیاس بزرگ انجام ندهد. چنین شخصی یک متخصص است چون کاری انجام میدهد که هر کسی از عهدهاش بر نمیآید.
یک متخصص مکانیک سیالات با کلیت روشهای حل مسئله آشنا است اما لزوما تمام جزییات را نمیداند. به همین خاطر پیوسته به منابع موجود رجوع میکند. چنین شخصی مطمئنا همه چیز را از بر نیست اما همچنان یک متخصص است.
تعریف @mohammad.etemaddar درباره تخصصهای سادهتر ممکن است درست باشد. برای مثال لولهکشی، تعمیرات یک وسیله خاص و… . هر چند حتی در این موارد هم شخص متخصص ممکن است فکر کند، اشتباه کند و از تجربیات دیگران کمک بگیرد.
متخصص از نگاه من
متخصص شخصی نیست که همه چیز را در حیطه کاری خودش بلد باشد بلکه شخصی است که با دانش پایهای و تجربهای که دارد قدرت انجام یک کار مشخص و یا نامشخص را دارد. در این راه ممکن است اشتباه کند، به منابع رجوع کند، از نظرات دیگران استفاده کند و…