با دوستى راجع به ستاره هاى سينما، تئاتر، موسيقى، نقاشى، خط، … گپ ميزديم و ديديم هر چى متخصص خلاق تو اين حوزه ها هست مربوط به دهه هاى قبل ٥٠ هست! فقط تونستيم بعضى ورزشكارا رو در سطح جهانى از بچه هاى دهه ٦٠ به بعد پيدا كنيم! حتى بچه هاى المپيادهاى علمى هم، اونايى كه تو ايران موندن، در حد هوش و استعداد خودشون رشد نكردن!
انگار كه فضاى ايران معاصر بارورى خودش رو از دست داده! قضيه چيه؟ به نظرت چه چيزهايى مانع پرورش افراد اين نسل ها بوده؟
دقیقا من هم توی بحثهایی که دارم خیلی وقتها به همین مشکل برمیخورم که انگار یکی دو نسل در این مملکت هیچ اثری از خودشون به جا نزاشتن.
از نظر خودم، مسئله اتفاقا وجود نسلی هست که امکان ظهور به نسل دهه رو نداد. دهه ۴۰ و ۵۰ تمام استعداد دهه ۶۰ در داخل رو خفه کرد و هر موفقیتی هم حاصل شد در خارج از ایران کسب شده (چهرهای مثل کوچر بیرکار در ذهنم تداعی میشه).
فضای کاری و علمی ایران رو برای بچههای نسل جدید هم مناسب نمیبینم: جدلهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، فضای رقابت کثیف که ربطی به اصل کار نداره و … عملا خوبها رو به بیرون هدایت میکنه و منابع رو در اختیار توسریخورها میزاره. من بیشتر ایران رو در حالت انفجار دلقکها میدونم و البته از این انفجار چیزی قابل توجه بیرون نخواهد آمد.
میدونم که هنوز توی ذهن میاد که شاید میشد از این تنگنا نکات مثبتی هم بیرون بیاد، ولی ظاهرا ترکیبی از مسائل مختلف امکان جرقهها رو هم از بین برده. به نظرم سرعت یادگیری منفی اجتماعی هم بالا رفته و این باعث میشه که فضای منفی در برابر استعدادها به سرعت همهی تلاشها رو به نومیدی بدل کنه! (در قدیم ممکن بود یک نفر با آرزو و امید سختی بکشه و البته از سیستم بیکفایت چیزی ندونه و در نتیجه جرقهای حاصل بشه)