دنبالهی موضوع چجوری پوکر فیس باشیم؟ این گزارش ورزش3 رو که خوندم به نظرم رسید سرمربی تیم العین از یه حقه ساده واسه اینکه ذهن رقیباشو به حاشیه ببره استفاده کرده.
درواقع اگه من از اعضای کادر مدیریتی تیم استقلال یا ذوب آهن باشم اولین درکم بعد از شنیدن این حرف اینه که طرف مقابل داره دروغ میگه. کمی که بیشتر فکر میکنم میبینم ضرری نداره بگردم ببینم واقعاً جاسوس تو تیمم وجود داره یا نه؟
به نظرم احساس خطر باعث میشه بخوام واکنش نشون بدم.
چه تاکتیکا یا مثالای عینی از این رفتار سراغ دارین؟
وقتی این پرسش رو خوندم دقیقا یاد دوران دانشجویی افتادم که با همین وضعیت مواجه بودم. یه معاونتی بود که هر وقت می رفتی پیش اون و چیزی می خواستی برای دانشجویان یه تهمتی بهت می زد و وقتی که از اتاقش بیرون میومدی می فهمیدی همه وقتت رو صرف دفاع از خودت کردی تا خواسته ات. اگر چه این کار به نظرم غیر اخلاقی هست ولی چیزی که یاد گرفتم این نبود که از این روش استفاده کنم بلکه در این مواقع نباید ذهنت درگیر پاسخ دادن به دروغها و تهمتها بشه
یه مثال ساده برای ایجاد درگیری ذهنی تیم رقیب، رفتار تماشاگران و طرفداران یه تیم میتونه باشه.
در بازی برگشت ایران و کره جنوبی در مقدماتی جام جهانی 2014 فدراسیون فوتبال کره جنوبی 66 هزار پیراهن قرمز رایگان به درخواست سرمربی تیم ملی شون به تماشاگران کره ای داد. این کار رو در جواب تماشگران ایرانی در بازی رفت که پیراهن مشکی پوشکی پوشیده بودن و به قول خودش جو مخوفی رو ایجاد کرده بودن، انجام داد.
در این مورد خاص، به وضوح تاکتیک بچهگانهای بود. دلیلش هم این بود که تیم مربی بلوفزن، هیچ پیشرفتی نداشت. حتی گل رو هم به شکل بازی قبلش خورده بود. این ارزیابی ساده میتونه کمک کنه که تاکتیک روانشناسی چقدر موثر بود و چقدر توانائی داره.
فکر کنم بشه گفت اساس این نوع تاکتیکها بر زمینههائی هست که اطلاعات درستی در دسترس حریف نیست، و میشه با منحرف کردن ذهن حریف به احتمالهای موردنظر بازی رو پیش برد. نمونه واضح این تاکتیک، بلوف توی پوکر هست. با حرکت دقیق و حساب شده، بخصوص وقتی که اطلاعات ناقص در دسترس هست، مثلا توی نسخه دارای کارت مشترک، میشه حریف رو گمراه کرد و شانس بردن در اثر ترس رو بالا برد.
تاکتیک سیاسی قدیمی و موثر برای خیلی از جاها، تاکتیک تفرقه انداختن هست. میشه توی یه تیم یا دسته روی تفاوتها تاکید کرد و با بزرگنمائی آنها، قدرت و تمرکز تیمی و ملی را کاهش داد. این تاکتیک خیلی نمونههای سیاسی زیادی در تاریخ داره. از نظر تاریخ شناسی حتی میشه گفت یکی از مفاهیم بنیادی سیاست به همین روند کنترلی اشاره داره.
یکی از جالبترین نکتههای که من دیدم، بزرگ کردن ضعفهای حریف و اتهام زدن در زمان مناسب قبل از رقابت بود که در انتخابات آمریکا، نمونههای بارزش در مورد ایمیلهای کلینتون اتفاق افتاد. زمانبندی این اتفاق و تشدید به موقع خیلی مهم هست. توی مورد فوتبالی که اشاره شد، اگر که این حرف رو قبل از بازی میزد، میتونست اثر زیادی روی بازی داشته باشه.
در ساختارهای که امکان زیادی به افراد میدن برای بهانه تراشیدن و رفع مسئولیت، تاکتیک انحراف جهت بحث که @rezar بهش اشاره کرد، خیلی رایج هست. خیلیهامون با کسانی برخورد کردیم که در بحث مورد دلیل بیمسئولیتی یا کار نابهنجار، مسیر رو به سمتی میبرن که قابلیت نتیجهگیری نداشته باشه. جالبه که من هم در مورد معاون دانشگاه همین تجربه رو داشتم، تا میرفتیم در مورد ضعف مدیریتی صحبت کنیم، بحث رو به معضلات کلان مملکت میکشوند و در آخر به این نتیجه میرسید که خیلی هم خوب کار کرده در کل. بازیگر قهاری بود در این چیزها، به حدی خوب بازی میکرد که با 3 طرز تفکر کاملا متضاد کار کرد و عمری در خوبی و خوشی زیست ! اگر که شرایط فراهم بود به عنوان grand master میشد دعوت کرد آموزش بده در این زمینه.
احتمالا رقیب شما نکات مثبتی در کاری که باهاتون رقابت داره از خودش نشون میئده. کافیه شما مثلا ازش بپرسید تو چطور این کار رو به این خوبی انجام دادی یا چطور تونستی! در اکثر موارد این کار حریف را از میدون به در می کنه!
كاملااااا موافقم. به حاشيه بردن ذهن حريف، يه برگ برنده هستش و استفاده به جا از اون، نياز به يه پوكر باز حرفهای يا يه روانشناس حرفهای داره.
منم برخورد داشتم با اين موضوع و به شدت آزار دهنده بود. وقتي با دل پر به دفتر مديرم ميرفتم، كه بگم مثلا من با اين درامد نميتونم و نميخوام كار كنم، اون شروع میكرد به بزرگ كردن مشكلات و درگير كردن ذهن من به مسائل بي ربط. اينجوري میشد كه وقتي از دفترش بيرون ميومدی تنها احساسي كه داشتی اين بود كه تو چقدر كم كاری كردی، و چقدر اين شركت خوبه و آدم بده خودتی.
اين مدل روانشناسی تا يك هفته تاثير داشت ولی بعدش احساس بد حماقت بهم دست میداد.