این شعر مولانا اسراری داره داخلش که شاید کمتر کسی بهش توجه کنه ولی با چند بار خوندش میتونید کمی درک کنید این شعر به ظاهر ساده رو
مثلا او در ابتدا می گوید «من نه منم» و با آن تاکید مواکدی میکند بر شعار اصلی خود یعنی نفی منیت، ولی گویا بلافاصله متوجه میشود که این نفی به شکل کاملی صورت نگرفته و «من» قبل از «نه منم» کار را خراب کرده و آن من نخست هنوز نفی نشده است، به همین خاطر ظریف کاری میکند و این بار کلمه نفی «نه» را قبل از «من» اول به کار میبرد و میگوید «نه من منم» و با این جابجایی او به طور کامل میخواهد منیت خود را نفی کند.
پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم
یار مگو که من منم ،من نه منم ،نه من منم
گر تو توئی و من منم ،من نه منم ،نه من منم
عاشق زار او منم ، بی دل و یار او منم
یار و نگار او منم ، غنچه و خار او منم
لاله عذار او منم ، چاره ی کار او منم
بر سر دار او منم ، من نه منم ، نه من منم
باغ شدم ز ورد او ، داغ شدم ز پیش او
لاف زدم ز جام او ، گام زدم ز گام او
عشق چه گفت نام او من نه منم،نه من منم
دولت شید او منم ، باز سپید او منم
راه امید او منم ،من نه منم ،نه من منم
گفت برو تو شمس حق، هیچ مگو ز آن و این
تا شودت گمان یقین ،من نه منم ،نه من منم