چرا بهتره ایران رو با آلمان مقایسه نکنیم؟
من استدلال دیگه ای از لزوم عدم الگوگیری از آلمان و یا ژاپن دارم. نمی دونم حافظه تاریخی مردم ما چقدر خوب کار میکنه، ولی بهتره اگه کسی خواست ایران رو با آلمان مقایسه کنه بهتره اونو با آلمان شرقی مقایسه کنه و شرایطی این کشور قبل از الحاقش به آلمان غربی داشت رو مطالعه کنه. متاسفانه شرایط امروز ایران اگرم بخواد مقایسه بشه بیشتر شبیه به آلمان شرقیه.
کشورهایی مثل آلمان غربی یا ژاپن به شدت تحت تاثیر سرمایه گذاری خارجی و تبادل با کشورهای سرمایه دار بودند که تونستند اقتصاد خودشون رو بازسازی کنند و اگه یه نگاه خیلی گذرا بندازید متوجه میشید که هیچ کدوم از کشورهایی منزوی نتونستند دارای رشد اقتصادی خوبی باشن و اغلب به همون وضعیت الان ایران دچار شدند . حتی چین تا وقتی که تصمیم گرفت که دربهای اقتصادش رو به سمت کشورهای دیگه باز نکنه نتونست کشور متعادلی باشه.
کشور ایده آل از نگاه من
من تو آلمان یه تجربه خیلی جالب بدست آوردم که منجر شد که بتونم یه تعریف اولیه از رفاه داشته باشم که بصور خلاصه و تیتروار تو قسمت پایین میارم. جامعه ایده آل برای من به صورت زیر هست:
-
شایستهسالاری: افراد بنا بر لیاقت و شایستگی پستهای مختلف کشور رو تصاحب کنن و هر کسی اگر در جایگاه پایین در یک سازمان قرار گرفت، این امید رو داشته باشه که با لیاقت و شایستگی که از خودش نشون میده میتونه تا قبل از پایان یافتن دوره سی ساله کاریش در اون سازمان میتونه به بالاترین سمت دست پیدا بکنه.
-
حق اشتباه: همه افراد جامعه حق اشتباه کردن داشته باشند و هر اشتباه کوچکی که رخ داد الزما بر روی تمام زندگی اشخاص تاثیر منفی نگذاره.
-
قانونپذیری و سیستم مناسب: خطا کار بودن افراد پذیرفته بشه و شرایطی فراهم بشه که افراد کمتر خطا کنند و یا خطاهایی اونها به دیگران آسیب کمتری بزنه. به عنوان مثال در آلمان کشیدن سیگار خطای بزرگی هست که البته پذیرفته شده است و در نتیجه در تمام بیمارستانها مکانی به دور از اتاق بیماران به عنوان اتاق سیگار تعبیه شده.
-
انتخاب مسیر زندگی: آدمها هرجایی زندگیشون این امکان رو داشته باشند که با کمترین هزینه راه زندگیشون رو عوض کنند.
-
دولت پشتیبان و توانمند: آدمها حضور دولت رو به عنوان پشتبان خودشون بپذیرند و بدونن که میتونن افراد متناسب با رای و سلیقه خودشون رو انتخاب کنند و اون اشخاص هم تمام هم و غمشون ایجاد رفاه برای اونهاست و در مقابل ادمها گوش به فرمان ولتشون هستند و سختی هایی که اونها برای پیشرفت در نظر دارند رو می پذیرند. در آلمان به ندرت ادارات دولتی از کولر در تابستون استفاده میکنند؛ دلیلشون اینه که ما کمتر از نصف یک ماه اب و هوایی گرم داریم و این بدان معناست که ننیازی به سرمایه گذاری در این زمینه نداریم.
-
محیط مناسب پرورش استعدادها: همه افراد این امکان رو داشته باشند که به دنبال استعداد های و علایقشون برند و جامعه امان بروز و به نمایش گذاشتند این استعداد ها رو بهشون بده.
-
برابری اجتماعی: همه افراد جامعه امکان داشتن امکانات رفاهی یکسان رو داشته باشند و تنها افراد ثروتمند تر بتونن همون امکانات رو لوکس تر داشته باشند.
ثروت نمی تونه این امکانات رو برای ادمها فراهم کنه و اگه آلمان یه کشور ایده اله به نظرم این موارد هست که اونو ایده ال میکنه نه ثروت و سایر امکاناتش.
من برای رسیدن به کشور ایدهآل چه هزینهای باید بپردازم؟
و اما هزینه هایی که من نوعی باید بابت رسیدن به این کشور ایده ال، بپردازم؛ تشکیل میشه از یکسری اقدامات مدنی. باید از خودم بگذرم و به جامعه فکر کنم و رفاه جامعه. ممکنه مجبور شم چند ساعت دیرتر به سرکارم برسم تا به قانون احترم بذارم و یا مجبور شم جایگاه بالای مدیریتی خودم رو با دیدن فرد لایقتر ترک کنم تا کل سازمان رشد کنه.
به نظرتون ما چقدر میتونیم از خودم بگذریم تا جامعه مون اصلاح بشه؟