نمیدونم تا حالا کوه رفتین یا نه، ولی تو کوه یه کاری که گروه میکنن اینه که هر از چند گاهی با شماره موقعیت خودشون رو تو مسیر اعلام میکنن: بشمار، یک، دو، سه، …، بیست؛ بیست، نوزده، …، یک.
این طوری علاوه بر اینکه هر کسی داره محکم اعلام میکنه من تو مسیر هستم و دارم در رسیدن به هدف به تیم کمک میکنم، یه تعامل بین تیمی رو هم رقم میزنه و به هم تیمی هاش انرژی میده (یه جور سینرژی)، در ضمن تیم با هم هماهنگ میشن و اگه کسی عقب مونده وامیستن و یا میرن کمکش.
برای هماهنگی در یه برنامهی کوهنوردی، چنین مدل تعامل سادهای کافی هست؛ چون عملا هدف و اجرا با هم در هر لحظه کوپل شدن: طی یه مسیر مشترک و رسیدن به یه قله با هم. لازم هم هست، با اینکه همه میتونن هم رو ببینن، ولی وقتی این شمارش نیست ریتم گروه به هم میریزه.
تو یه تیم کسب و کاری که کمی پیچیدگیها بیشتر میشه*، چطور میشه چنین تعامل بهینهای رو شبیهسازی کرد؟ طوری که تیم به هماهنگی برسه، سینرژی ایجاد شه، و در صورت نیاز همدلی تیم تحریک شه؟ تجربهتون چی بوده؟
* چه پیچیدگیهایی؟ در یه تیم کسب و کاری، افراد هر کدوم نقش متفاوتی دارن و در ظاهر دارن برای رسیدن به هدفی مجزا از سایرین تلاش میکنن؛ اجرا ممکنه در زمانی دیرتر از همین الان، به رسیدن به هدف کمک کنه؛ در ضمن همه ممکنه همزمان در هر لحظه در دسترس نباشن.
در ادامهی موضوع الهام از اتفاقات یک برنامه ی کوهنوردی برای ارتقای تعاملهای اجتماعی و موضوع برای آموزش کار گروهی، چه فعالیتهایی رو پیشنهاد میکنین؟