این روزها که کل دنیا دچار کرونا شده، برنامه ی زندگی خیلی از ماها تغییر کرده، کنسل شده یا کلا بهم ریخته. توی اکثر برنامه هایی که در طول روز با اون مواجه هستیم با این دیالوگ که اگر کرونا نبود فلان کارو میکردم برخورد میکنیم. خیلی وقتام آرزو میکنیم کاش کرونا نبود. خیلی وقتام حسرت میخوریم که چرا قدر خیلی چیزارو ندونستیم. مثلا یه بغل کوچولو بی دردسر و ترس و دلهره. مثلا همین که مجبور نباشی قوطی شیر و روغن و بسته ماکارونی رو بشوری! کرونا، ویروسی که تمام لحظات زندگی ماهارو تحت تاثیر قرار داده و حتی کوچکترین لذت هارو از ما دریغ کرده.
حالا امروز اگر اولین روز دنیا پس از کرونا باشه قطعا قدردان کوچکترین مسائل زندگیم خواهم بود. در اولین قدم میرم پیش پدرمادرم و بدون دلهره و استرس یک دل سیر بغل و بوسشون میکنم. و بعد هم پیش تمام اقوامی که ماه های زیادی هست ندیدمشون. کار بعدیم این هست که با خانوادم به فست فودی که همیشه پاتوقمون بوده بریم و تا میتونیم پیتزا سفارش بدیم بدون اینکه دستامونو بشوریم یا ضدعفونی کنیم. حتی فکرش برام لذت بخشه. قدم بعدی رفتن پیش دوستام هست. دوستایی که حدود هشت ماه ندیدمشون و واقعا دلتنگشون هستم. فکر میکنم دنیا بدون کرونا واقعا همه چیزش لذت بخشه، حتی اینکه بدون ماسک توی خیابون قدم بزنم. قطعا یکی از کارام اینه که راحت و بی ترس و بدون ماسک برم توی جمعیت توی بازار توی مترو توی اتوبوس .اون روز حتما از چرک ترین فلافلی شهر فلافل میخرم و با لذت وصف ناپذیری یک لقمه چپش میکنم. شاید توی واقعیت نتونم همه کارارو در یک روز انجام بدم. اونقدر کارهای نکرده برای اون روز موعود دارم که واقعا ۲۴ ساعت برای انجامشون واقعا کمه. و اونقدر اشتیاق برای اون روز دارم که حتی فکر کردن و نوشتن راجع بهش حس لذت بخشی بهم میده .
انقدر تو اين مدت تو حسرت گذشته و روزهايي كه كرونا نبود زندگي كرديم كه اينكه ديگه كرونا نباشه مثل يك رؤياي شيرين ميمونه . من احتمالا اولين كاري كه مي كنم اينه كه ميرم به ديدن كسايي كه تو اين مدت خيلي زياد دلتنگشونم و محكم بغلشون مي كنم بدون هيچ دلهره و ترس و اضطرابي . دوم اينكه بدون ماسك ميرم تو شلوغ ترين قسمت شهر و بدون ترس قدم مي زنم ، ميرم مسافرت ، با دوستام ميرم دور دور ، ميرم خريد و همه اون كارهايي رو انجام ميدم كه توي اين يكسال عقده شده واسم
آخ جون چه حالي ميده!
اول از همه تا مي تونم خودم رو مي آرايم حسابي خوش تيپ مي كنم از بس كه ماسك زدم عقده اي شدم سريع ميريم اكبر جوجه براي يه وعده حسابي؛ قبل از رفتن تدارك يه سفر حسابي رو مي بينيم. بعد از بازگشت قرار ميزارم با مسافراني كه منتظرشون هستم چند ماهه از اونور دنيا كه زودتر ببينم شون.
فرداش ميرم حسابي خريد البته تو مسافرت خارج از كشورم برنامه خريد هست!
ديد و بازديد هم حتما حداكثر تا آخر هفته خواهيم داشت…
بقيه شم حالا بعد اينا به عرض مي رسونم
بدون ماسک میرم بیرون!
کار خاصی نمیکنم. این سوال رو اگه بهار 99 میخواستم جواب بدم قطعا میگفتم میرفتم سفر، اما کرونا بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردیم طولانی شد و بخشی از زندگی مون شده. جهان بدون کرونایی میشه همین جهان الان بدون ماسک شاید و البته ترس اینکه نکنه یه روزی مجدد کرونا برگرده
هیچی، واقعا هیچی اینقدر بلیط ها گرون شده که مسافرت نمیشه رفت
ماسک هم که زدن و نزدنش عادی شده و واسم فرقی نداره
دورهمی هم که نه اصلا حوصلش رو ندارم
اون روزم مثل بقیه روزاست و منتظر سوپرایز جدید از طرف خدا هستم مثلا از اسمون سنگ بباره یا دایناسورها برگردن
راستش ما جای کوچیکی زندگی میکنیم تو باغ های خودمون با دوستامون تفریح و اینها رفتیم
اما دلم مسافرت میخواد
و چیزی که شدیدن دلم میخواد استخر عمومیه!
باغ خودمون هم استخرش پره ماهی و جلبک و لجن شده، شاید مار هم داشته باشه
اگه کرونا نرفت خودم میرم تمیزش میکنم میپرم تو اب
شوخی می کنید، من که باور نمی کنم…
من همین الان هم بدون ماسک میرم
البته ساعات خلوت بودن کوچه و خیابون!
و فقط در داخل مغازه ها از ماسک استفاده میکنم.
باور کنید الان هم میشه
باتوجه به روند حاکم در کنترل شیوع کرونا، چه از جانب دولت، چه از جانب مردم، بعید بنظر میاد حالاحالاها بتونیم از شرّ این ویروس خلاص بشیم…
متاسفانه نه دولت سازوکارهای مناسب رو بکار می گیره، نه مردم به خودشون رحم می کنند…!
دولت بجای اون همه هزینه واسه رمدسیویر،میتونست کلی واکسن خریده و مردم رو واکسینه بکنه، مبلغی درحدود ۷۲۰ میلیون یورو برای رمدسیویر هزینه شد …!
ملت هم که ماشالله منتظرن یکی از طرف دولت بیاد و مراقب اینا باشه تا سراغ ویروس نرن …! و اگه مبتلا شدن تقصیر دولته و …
با این اوضاع حالا حالاها نمیشه امیدوار بود کرونا ریشه کن بشه.
من عزیزانم رو به آغوش میکشم و میبوسمشون
اول از همه مادرم🥳
خب نمیشه من خیلی می ترسم حتی دو تا ماسک میزنم اونوقت همه میره زیر ماسک
خدا کنه زودتر راحت شیم از ماسک و این وضعیت واقعا دیگه خسته شدم دوست دارم بدون استرس برم بیرون بتونم با خیال راحت نفس بکشم اصلا احساس آزاری و رهایی ندارم
کی باورش میشد تو قرن ۲۱ام بشر اینجوری مجبور بشه به ناتوانی خودش اقرار بکنه طوری که برا این همه آدم که همه روزه تو کل دنیا نه یک کشور میمیرند نتونه کاری انجام بده
عزیزم یعنی هنوز کرونا سورپرایزت نکرده بعد این همه بلایی که سرمون اومد حالا منتظری که سنگ بباره سورپرایز شی
دوستان خواهشاً کرونا رو جدی بگیریم، به اطرافیان و دوستان و آشنایانی که ممکنه با این موضوع جدی برخورد نکنند هشدار بدیم.
همین الان یه فایل صوتی از خانم دکتر ثقفی، استادگروه زنان ومدیرگروه زنان دانشگاه علومپزشکی مشهد شنیدم، خداشاهده به لرزه افتادم…
بنده خدا داره گریه می کنه و التماس می کنه و درخواست کمک داره.
از یه فاجعه انسانی خبر میده که هر لحظه ممکنه مثل یه بمب بترکه و دیگه نشه کنترلش کرد…!
میگه از بس بیمار کرونایی داریم و از بس هزینه ها بالاست دیگه توان خرید نداریم و با گریه درخواست کمک داره، حتی کادر درمان شون هم طبق گفته ایشون کم آورده و همه تو ناامیدی محض به سر می برند و منتظرند ببینن کی وقت مردنشون میشه تا از این وضعیت خلاص بشن.
میگه تو بیمارستان حتی دستکش نداریم دکترهامون دست بکنن و بیمار رو ویزیت بکنن…!
برانکارد نیست، تخت واسه بیمار نیست، آمبولانس ها نمیرسن تا بیماران رو منتقل بکنن و…
میگه حتی تو دوران وبا ما چنین وضعیت اسفناکی نداشتیم!
طبق گفته ایشون اکثر مبتلایان و جان باختگان هم از قشر جوان هستند…
خواهشاً جدی بگیریم…
به نظر من العان مردم دارن همون کارهایی رو میکنن که کرونا نبود میکردن با این تفاوت که فقط یه چیزی به اسم ماسک تو جیبشون هست یا به بازوشون آویزون کردن بعضی ها هم روی چونه شون و تعداد خیلی کمی هم روی دهنشون