اگه بهتون بگن فقط یک روز دیگه زنده اید چیکار میکنید؟

تو زندگی همه آدم ها حسرت وجود داره حالا برای بعضیاکم برای بعضیا زیاد،معمولا به اطرافیان نزدیکمون میگیم که اگه یک روز از عمرم مونده باشه فلان چیز رو تجربه میکنم؛ولی واقعا اگر بدونیم یک روز فرصت داریم اون چیز ها بازم همونقدر برامون ارزش خواهند داشت؟ فکر نمیکنم…
اگر روزی بفهمم تنها۲۴ساعت وقت دارم‌که بتونم عزیزانم رو لمس کنم و باهاشون صحبت کنم و بگم که چقدر دوسشون دارم و همه حرف هایی که همیشه برای گفتنشون سستی کردم رو بهشون میگم قطعا این تنها چیزی خواهد بودکه انجامش میدم سعی میکنم تا میتونم نگاهشون کنم،بغلشون کنم،ببوسمشون …
چقدرغم انگیز خواهد بود جدایی ،چقدر تلخ خواهد بود رفتن،دل کندن از مادر ،پدر،خواهر،برادر،همسر،رفیق.

3 پسندیده

اگه بهم بگن فقط 24 ساعت دیگه وقت دارم تمام تلاشم رو میکنم برای یکبار هم شده همه آدمای دوست داشتنی زندگیمو که تعدادشون فکر نمی کنم از ده نفر بیشتر بشه دور خودم جمع کنم. از تمام وقتم استفاده میکنم تا آخرین تصویرایی که قراره از من تو ذهنشون بمونه قشنگ باشه. اما چقد خوب میشد که همه ی ما هر روز از زندگیمون که میگذره در تک تک ثانیه ها به رفتارمون و برخوردمون با آدم ها توجه کنیم و همیشه به این فکر کنیم که امروز شاید روز آخر از زندگی ما باشه. این جوری فکر میکنم دنیا جای قشنگ تری میشد.شاملو میگه:

پیش از آنکه واپسین نفس را برآرم

پیش از آنکه پرده فرو افتد

پیش از پژمردن آخرین گل

بر آنم که زندگی کنم

بر آنم که عشق بورزم

بر آنم که باشم

5 پسندیده

با سوال خیلی تامل برانگیزی روبرو شدم!واقعا جواب به این سوال خیلی سخته چوت فطرتا آدم‌ها همه فکر میکنن مرگ و نبودن فقط مال دیگرانه و این که بخوان به نبودن فکر کنند یک چیز عجیبه براشون منم از این قاعده مستثنی نیستم،نمیتونم فکر کنم اگر یه روزی نباشم چی میشه؟حتی نمیتونم به این فکر کنم که دنیا بدون اینکه حتی کوچکترین تغییری بکنه بدون من هم میتونه به مسیرش ادامه بده.حقیقتا این یکی از سخت‌ترین درگیری های ذهنی هر نفر میتونه باشه،ولی خب اگر بخوام به این فکر کنم که روزی قراره برسه که بدونم امروز آخرین روز هست که قراره از تمام دلخوشی‌های کوچیک و بزرگ جهان لذت ببرم ترجیحم اینه که اون روز رو درست زندگی کنم کاری که باید تمام عمرم میکردم.لذت ببرم از زندگی کردن،از عشق ورزیدن،از مهربونی کردن. ترجیح میدم یه روز داشته باشم با تمام حس‌های خوب موجود تو دنیا از بستنی خوردن کنار خیابون بگیر تا یه آغوش گرم مادرانه

3 پسندیده

اینکه آدم بفهمه فقط ۲۴ ساعت فرصت داره خیلی ترسناکه. ولی اگه این اتفاق بیفته سعی میکنم یه برنامه کامل برای ۲۴ ساعتم بنویسیم و از تک تک لحظه هام استفاده کنم. البته قطعا اونقدر هول میشم که شاید واقعا نتونم برنامه ریزی کنم. چیزی که قطعیه اینه که تو این ۲۴ ساعت حتی یک ثانیه هم نمیخوابم چون باید از ثانیه ثانیه اش استفاده کنم. اولین و آخرین برنامم پدر و مادر و همسر و خانوادمن باید حتما برم پیششون و یه دل سیر بغل و بوسشون کنم و هرچی تو دلم مونده بهشون بگم. باهرکی مشکل و کینه و کدورتی بوده بهش زنگ میزنم و سعی میکنم دلجویی کنم. یه برنامه کوتاه برای دیدن دوستای صمیمیم میچینم. غذاهایی که دوست دارم برای خودم سفارش میدم. هرچی پول دارم نقد میکنم و به نیازمندایی که میدونم میرسونم. یه زمانی هم حتما به رفتن به حرم حضرت معصومه اختصاص میدم.کارایی که عزیزانمو خوشحال میکنه و از دستم برمیاد براشون قطعا انجام میدم. یه کار دیگه ای هم که در پایان انجام میدم اینه که با خانوادم بریم روستای پدریم و ساعات باقیمونده رو توی طبیعت بکر اونجا وقت بگذرونیم و خوش بگذرونیم. یه شعر خوشگل هم برای سنگ قبرم انتخاب میکنم. برای پیجم هم یه پست بلندبالا میذارم و از تمام دوستای مجازیم خداحافظی میکنم و طلب حلالیت میکنم . ساعتای آخر هم به راز و نیاز و خلوت کردن باخودم و خدام میگذرونم.

4 پسندیده

سلام
سعی می کنم تمام نوشته هام و بدم چاپ خونه و بعدم اگه پولی دارم می دم همه رو خیریه و بعدم کارهای عقب مونده ام رو انجام می دم .یه وصیت نامه می نویسم آخرشم سرم و می زارم و می میرم

3 پسندیده

من اگه بدونم کی میمیرم بهم نشاط و انگیزه میده. ما مثل یه دونده توی صحرای سوزانیم وقتی بهمون خبر بدهند که نقطه پایان نزدیکه ، من یکی خوشحال میشم. مرگ شفاست. شفا یافتن از همه امراض بشری و طبیعی که ساختیم و بودند.
من فکر میکنم در 24ساعت نهایی فقط یه متن بلند بنویسم خطاب به دوستان و عزیزانم. احتمالا مجزا خطاب به نفر به نفر نامه جداگانه‌ای می‌نویسم ، برای زمان فردایی که نیستم.

1 پسندیده

خیلی سخته

گیج میشم

غصه میخورم

خودم هم مثل بقیه شروع میکنم به عزاداری و تدارک مراسم ختم، چون تا یکی میمیره سریع باید مراسم انجام بشه و به خاک بسپاریمش؛
هرچند شاید بعدش خوب باشه، به قول فروغ:

“و خاک خاک پذیرنده
اشارتی‌است به آرامش”

اما . . .

کلی کار هست که میخوام قبل مرگم بهش برسم

چه طور تو بیست و چهارساعت ردیفشون کنم

در ۲۴ ساعت وقت دلداری دادن به خودم و دیگران هم نخواهم داشت

من هم شاید اگه فقط خودم خبر داشته باشم همون نوشتن نامه برای همه رو بتونم انجام بدم.

2 پسندیده

خیلی دلم گرفت از این سوال :pensive: میخوام از ته دلم گریه کنم …

مخصوصا بابام رو تا می تونم بغل می کنم و می بوسم بعد مامانم رو و بعد هم بقیه افراد خانواده …

خیلی سال پیش وصیتنامه مو نوشتم باید یه کمی به روزترش کنم …

آرزو می کنم در وضعیتی باشم که لازم نباشه از کسی عذر خواهی کنم چون این کار رو از سر واکردن کار می دونم و چون فرصت جبران ندارم واقعا مستأصل میشم

یکی از آرزوهام اینه که زودتر از کساییکه دوست شون دارم بمیرم :pray:t2:

2 پسندیده

24ساعت یه خورده زیاده به نظرم!
یه بار موقعیتی رو تجربه کردم که مطمئن بودم نهایتاً تا یکساعت دیگه همه چی تموم میشه
حس خاصی نداشتم. فقط دراز کشیدم و چشمامو بستم و جالب اینکه خوابم برد!!
درنهایت چیز ترسناکی نیست.
در این مورد بهم اعتماد کنین. :slightly_smiling_face:

1 پسندیده