دیروز به سایت و داستانی که برای تبلیغ کارشون انتخاب کرده بودن، برخوردم:
اصل حرفشون اینه که در بچگی داستان هایی که درباره دخترها به خورد ایشان داده میشه، داستان دخترهایی است مشابه سیندرلا که لازم است برای خوشبخت شدن منتظر جادو و همین طور شاهزاده بنشینند. برای همین این افراد شروع کردن به تهیه داستان های واقعی از دخترها و خانم هایی که در زندگی شان فعالیت های تاثیرگذاری انجام دادند.
کار قشنگی هست، ولی دلیل پشت فعالیتشان برایم عجیب است: به نظر شما داستان پسری که شانسی بهش رو بیاره و شاهزاده خانمی عاشقش بشه، داستانی هست که اگه برای بچه تون بخونید در عامل بودنش تاثیر میگذارد؟
خودم به شخصه فکر میکنم داستان های کودکی تاثیر خاصی در تربیت و شکل گرفتن روحیاتم نداشتند و فقط کتاب هایی بودند که به رویا بردنم. البته کتاب هایی مثل دورریختنی ها روحیات خاصی را در من زنده کردند، ولی این ها کتاب های خاص اموزشی بودند و نه رمان های کودکانه.
برای دختری که عمه اش باشم کتابی خوندم که به اسم کفشهای آهنی که شخصیت اول داستان یک مرد هست
بازاریابی اینا هم جالبه و البته شک برانگیز
از کتابهای کودکی هم کتابهایی که حل مساله داشتن یادمه و بقیه شعر بودن که خیلی یادم نمیاد ازشون
مثلا یکی از این حل مساله ها کتابی بود به اسم "هر کاری راهی دارد "
واقعا سوال بسیار جالبی بود چراکه بیشتر یا بهتر بگم همه ی شخصیت های اصلی انیمیشن ها یا داستان ها دختر اند!مثل سیندرلا یا سفید برفی و…ولی اگه شخصیت اول یک داستان پسر بود من حتما اونو برای بچه ام میخوندم البته به اینکه پسره خوشگل باشه یانه واینکه بچه ام شبا خواب ترسناک نبینه هم دقت میکردم!
ولی میدونی کلا داستان هایی که دخترا شخصیت اولش باشن داستان های جذاب تریه چونکه احساس عاشقانه وزیبای یک فرد روارضا میکنه ولی تصور کن مثلا یه پسر سالها توی یک قلعه منتظر یه دختر باشه که بیاد اونو نجات بده !چونکه پرنس بودن وقهرمان بودن هم توذات مرداست به نظر من همینجوری بهتره:no_mouth:
برعکس شما من فکر میکنم خیلی از جریانات فکری از طریق همین داستانها برای افراد به وجود اومدن:
دختری که برا نجات از دست پدر یا مادر ناتنی شرورش باید منتظر یه شاهزاده خوشتیپ میموند تا با اسب سفیدش بیاد اون رو ببره.
آیا حاضرم برا بچه احتمالی آیندم داستان سیندرلای پسر رو بخونم؟ آره چرا که. فقط به شرطی که داستانش جذاب باشه. شاید بعدشم سیاه برفی و هفت کوتوله رو بخونم.
مطمئنا تاثیر بسیار زیادی داره!
نمونه ی بارزش دخترایی که منتظر شاهزاده واسب سفیدند علاوه براون چون که مردان پایه وستون خانواده هستند وامنیت خانواده برشانه های یک مرد است مطمئنا فرزندان {به خصوص دختران} بیشتر قهرمان های خودشون رو براساس پدر هاومردهای واقعی که باهاشون اشنا شدند طراحی میکنندکه داستان ها هم در بوجو اومدن این امر دخالت مستقیم دارند.
مرد ها به دلیل داشتن خواص فیزیکی ورفتاری قوی تر نسبت به زنان این باور را درما بوجود می ارند که میتونن قهرمان های خوبی باشند نه اینکه مثل فیونا{زن شرک}بخوان ۱۸ سال متوالی از عمرشون رو تموی یک قصر بگذرونند.! وجود داشتن این داستان کاملا دور از تصور من یکیه!
نمونه ی واضح مثال هم رومئو وژولیت بودن توی یکی از اهنگ هایی که توسط یک خواننده ی زن گوش میدادم بود:
That you were Romeo, you were throwing pebbles
And my daddy said, “Stay away from Juliet”
And I was crying on the staircase
Begging you, please, don’t go
And I said,
"Romeo, take me somewhere we can be alone
I’ll be waiting, all that’s left to do is run
You’ll be the prince and I’ll be the princess
It’s a love story, baby just say yes