یه سوال فانتزی هست، فقط برای اینکه ببینیم تغییر کدوم قسمت سیستم آموزشی برای هر کسی در اولویت هست.
خودم اگه میتونستم فقط یه قسمت از سیستم آموزشی رو تغییر بدم، میرفتم سراغ تغییر محتوای کتابهای علوم انسانی دبستان؛ کتابی مثل اجتماعی. چون به نظرم این تیپ درسها برای زندگی در یه جامعه خیلی میتونن تاثیرگذار باشن، ولی به دلیل سبک محتوایی که داشتن و یا روش تدریسش، اصلا جذبه ایجاد نمیکنن.
من آموزشهای علمی و عملی معلمان، قبل و در حین خدمت رو تغییر میدادم، ارتباط مٶثر بین معلمان هم جز این آموزشاست، تغییر نگرشها و خواستهها و عملکردشون هم جز اینهاست.
به معلما یاد میدادم و وقت میدادم با هم حرف بزنن، تو کار هم دخالت کنن، از هم نترسن، به هم اعتماد کنن، همو نقد کنن، با هم کار کنن.
خیلی چیزا باید تغییر کنه . منتها به نظر من محتوای آموزش ها تو اولویت هست . محتوا باید بر اساس نیاز های جامعه باشه و به صورت پویا تغییر کنه و انتخاب رشته از سنین پایین تر شروع بشه و مواردی که آموزش داده میشه عملی تر و مرتبط تر با رشته انتخاب شده باشه .
فرضا کسی که رشته هنری انتخاب میکنه نیازی نداره انتگرال گرفتن رو یاد بگیره … چیزی که الان داریم میبینیم متاسفانه .
من درسهای جدیدی وارد سیستم آموزش میکردم. دو تا از مهمترین این درسها به نظرم باید به این صورت باشند : چگونه خوب گوش کنیم (گوش کردن به صحبتهای معلم را اموزش میدادم) و دومین درس مهم از نظر من : شما از صحبتهای من چه برداشتی کردین ای دانش آموزان عزیز
یعنی اصلا یک درسی ارائه میدادم که معلم یک موضوع انتخاب کنه و سخنرانی کنه و یا صحبت کنه بعد دونه دونه از دانش آموزانش بپرسه که چی برداش کردند و چرا این برداشت را کردند
همین الان اگه بهترین محتوا رو به چند معلم متفاوت بدید، آیا آموزش صحیح صورت میگیره؟ آیا محتواها میتونن مستقل از معلم باشن؟
مگر اینکه محتوا به شکلی طراحی بشه که معلم رو هم با خودش هماهنگ کنه، یعنی هر معلمی با هر شخصیتی با هر زمینه سواد یا مهارت، بتونه به خوبی اهداف اون محتوا رو عملی کنه.
همونطور که خودتون اشاره کردین معلم بخشی از محتوا هست . فرضا اگه قرار هست درس کامپیوتر تدریس بشه باید یه معلم که تخصص کامپیوتر داره تدریس کنه تا عقاید و نحوه تفکر خودش رو علاوه بر مطالب به دانش آموز یاد بده . یا معلم ورزش خودش باید ورزشکار باشه تا بتونه لذت ورزش رو به بچه ها بفهمونه . نه این که مثل زمان ما یه توپ بندازن وسط بچه ها بازی کنن معلم هم بره چایی بخوره .
منظور من این بود که الان معلمهای یک درس همه یه رشته دانشگاهی خوندن و یک کتاب یا محتوا رو قراره آموزش بدن، اما کلاس هرکدوم به شکل نسبتاً متفاوت یا حتی یکسانی برگزار میشه، که اغلب مطلوب نیست، چرا؟ شما میگید اشکال از محتواست، من میگم اگه معلمها خوب باشن، مهارت و قدرت فردی و سازمانی پیدا میکنند که علاوه بر اینکه اهداف محتوای متوسط رو درست عملی میکنند، خودشون در تعیین محتوا مٶثرند، الان جامعه معلمان ما از درون مشاهده و تعامل ندارند، چه برسه به اعمال قدرت بیرونی برای تغییر شرایطی که از بیرون کلاس و سیستم، بهشون تحمیل میشه. معلم در سیستم ما به یک کارمند منفعل تبدیل شده.
سیستم آموزش و پرورش ما یک نهاد وابسته سیاسی است، که کوبیدن و از نو ساختنش عملی نیست. شاید بهتر باشه وابستگیش به سیاست رو قطع کنیم، یا استقلال مالیش رو تأمین کنیم.
کاملا موافق هستم . شاید اگر سیستم آموزشی دست مردم و سرمایه دار ها ( بخش خصوصی ) باشه به مرور خود مدارس و معلم ها برای بیشتر کردن منافعشون و جذب سرمایه بیشتر از سمت مردم مجبور بشن کیفیت رو ببرن بالا تر و با هم رقابت کنن . همین خودش میتونه نقطه شروع خیلی اتفاقات خوب باشه
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست …نه هر که سر بتراشد قلندری داند( حضرت حافظ)
معلم باید دغدغه نداشته باشد
معلم باید روان شناس باشد
معلم باید از ظاهر نیک برخوردار باشد
معلم باید روابط عمومی بالایی داشته باشد
و…
مدرک تحصیلی آخرین چیزی است که معلم باید داشته باشد
شاگرد باید طالب علم باشد
شاگرد باید تمکین کند
شاگرد باید تحقیق کند
شاگرد باید مودب باشد
شاگرد باید در امور درسی مطیع باشد
و…
در مورد نظام آموزشی هم گفتنی بسیار است