اگه به کسی علاقمند شدین ترجیح میدین بهش بگین یا از ترس جواب رد شنیدن سعی میکنین فراموش کنین؟ حالا از اعتماد بنفس پایین یا هرچیز دیگه ای میتونه باشه…
حسی که احساسات زودگذر نباشه و تقریبا از روی شناخت باشه…
لطفا خانوما و اقایون همه جواب بدن
بستگی داره به این که شانس «نه شنیدن» چه قدر بالا باشد. در این موارد برای فهیدن این که شانسی وجود دارد یا نه به نظرم باید از مراحل پایینتری شروع کرد. مثلا طرف مقابل را به نوشیدن قهوه یا دیدن یک فیلم دعوت کنید. بعد قدم به قدم جلو بروید و در نهایت حستان را بیان کنید.
البته اینها نظرات یک دهه شصتی است . فکر نکنم جوانهای امروزی با این مشکلات چندان روبهٰرو باشند.
موقعیت و منزلت اجتماعی خودم رو با طرف میسنجم. اینجوری تخمین میزنم که چقدر احتمال پاسخ مثبت یا منفی وجود داره. بعد تصمیم میگیرم ؛ اگه احتمال مثبت بالا بود که میرم بهش میگم ، اگه احتمال منفی بالا بود به خودم یادآوری میکنم که اشتباهم حداقل در عرصه میدانی اشتباه بوده
چه سوال قشنگی .
پاسخ کوتاه : اگر به کسی علاقه مند هستید باید بهش بگید . این که بین ما آدما علاقه به وجود بیاد یه چیز کاملا طبیعیه و جزو اساسی ترین و پایه ای ترین احساسات ما هست علاقه مند شدن به جنس مخالف .
نکته بعدی این که کاملا قابله درکه اگه آدم ترس داشته باشه برای ابراز علاقه به یه نفر دیگه . ترس این که جواب رد بشنوه یا خجالت زده بشه یا هزاران سناریو دیگه . خودم قدیما این ترس رو خیلی داشتم و برام خیلی گرون تموم شده این ترس .
چند موردی که به من کمک کرد با این ترس کنار بیام رو اشتراک میزارم امیدوارم که به بقیه کمک کنه .
اولا این که در اولین پیشنهاد مستقیم به طرف نگید که بهش علاقه مند هستید . یه دعوت ساده برای قدم زدن یا یه قهوه میتونه مناسب باشه . اگر طرف در دسترس باشه ، از شما خوشش بیاد و تو رابطه دیگه ای نباشه صد در صد قبول میکنه . فرضا خیلی راحت میتونید بهش بگید که:
آقای فلانی / خانوم فلانی من دلم میخواست که یه قرار خارج از محل کار داشته باشیم که بتونم بیشتر باهاتون آشنا بشم . اشکال نداره اگه داخل هفته یه بعد از ظهر با هم قدم بزنیم ؟
اینجوری اگر طرف به شما جواب رد داد در واقع به درخواستتون جواب رد داده نه به خود شما .
دوم این که شنیدن جواب رد اصلا به این معنی نیست که شما آدم ارزشمندی نیستید یا لیاقت توجه اون آدم رو ندارید . شاید اون طرف تو رابطه با شخص دیگه ای هست . شاید الان سرش شلوغه ، شاید معذوریت خاصی داره . هزاران دلیل میتونه داشته باشه . فکر کردن به این موضوع میتونه ترس از شکست رو پایین بیاره .
سوم این که راحت ترین روش برای غلبه با یه ترس کاذب رو به رو شدن با اونه . پس قبل از این که به اون آدم پیشنهاد بدین چند بار این سناریو رو توی ذهنتون مرور کنید تا ترستون بشکنه .
تجربه :
من استادی داشتم و به شدت علاقه مند بودم به اون آدم . ولی ترس از این جواب رد شنیدن و این که وجهه ام پیش اون آدم خراب بشه یا یه سری فکر های غلط دیگه باعث شد که نزدیک 1 سال پرونده اون آدم تو ذهنم باز بمونه و مثل یه کار ناتموم مدام باعث استرس من میشد و یه جورایی سرخورده شده بودم .
منتها بالاخره تونستم به اون آدم بگم که چه حسی دارم و به یه قرار دعوتش کنم منتها خیلی دیر بود و اون شخص وارد رابطه شده بود . اعتراف میکنم که جواب رد شنیدن خیلی سنگین بود و خوب تا حدود 3 هفته یه جورایی ناراحت بودم . منتها شک ندارم اگر قرار بود حرفم رو تو دلم نگه دارم حتی بعد از 10 سال بازم هر جا که صحبت از روابط میشد من یاد اون آدم میوفتادم و مثل یه در که بسته نشده تو ذهنم همیشه اذیتم میکرد .
به به چه احساس خاطره انگیزی!
حتی اگر بدونید صد در صد باهاتون راه نمیاد هم بهش بگین!
اگر باهاش میانگین دو سه روز یکبار گفتگو دارید تلاش کنید آروم آروم رابطه رو بیشتر کنید
و در غیر اینصورت بستگی به شما و تمرین های قبلی تون داره که چطوری خودتون رو تو 2-3 دقیقه چجوری present کنید که قرار ملاقات رو قبول کنه!
بنظرم این یه تمرین خیلی مهمه برای بقیه زندگیه که یه نفر چجوری بصورت آگاهانه یه رابطه موجود قوی ترش بکنه یا اینکه با یه کسی که اصلا نمیشناستش رابطه بگیره ؟! (چون معمولا ما با آگاهی رابطه نمیگیریم و فقط یه جایی میفهمیم که با بعضیا رابطه گرفتیم و صمیمی شدیم مثلا به دوستی ها و روابطی که سر کار ، دانشگاه ، آریشگاه یا کافه ای که میرید ، شکل گرفته ، توجه کنید).
مرسی از جواب کاملتون @hesam_fardad
خب حرفتون قبول
ولی برای یه دختر خیلی سخته بخواد این کارو انجام بده و برای بار اول پیشنهاد بده
عرف جامعه همیشه مانع زدن حرف دل برای خانوماست
و اینکه چجوری بااون ترسه کنار بیاییم؟
بنظر من نگرانی در مواجهه با امور جدید و مدیریت اونها،امری طبیعیه.بنابراین دست و پنجه نرم کردن با عواطف ناخواسته و هدایتش میتونه استرس زا باشه.ولی همینجا ممکنه قضیه رو به دوصورت طرح کرد.اینکه این نگرانی چقدر به طی پروسه کار برمیگرده،دیگه اینکه چه سهمی به نتیجه ی کار تعلق داره.درهر دو صورت دوطرف تو موضوع شریکند ولی فکر می کنم نقش طرفی که قصد ابراز یه احساسی داره در قسمت پروسه و فرایند خیلی بیشتر باشه به نحوی که حتی میتونه نتیجه رو تحت الشعاع قرار بده.
فکر نمیکنم برای هیچ کس«نه»شنیدن آسون باشه ولی برای خود من کیفیت این نه شنیدن خیلی مهمه بطوری که میتونه از عواقب نامساعد بعدی پیشگیری کنه.اگه طی مدیریت فرایندموضوع،طوری پیش بریم که بطور کلی رضایت خاطر از عملکرد خودمون و هم چنین مخاطب داشته باشیم،به این معنی که شخصیت و احترام رو متقابلاً درک کرده باشیم،حتی با وجود نه شنیدن هم احساس سرخوردگی نمی کنیم یا حداقل راحتتر میتونیم با تبعاتش کنار بیایم.بهرحال من جریان حل مسئله رو مهمتر از نتیجه میدونم.
گاهی برای یه آقا هم همونقدر ممکنه سخت باشه .
منتها از نظر اجتماعی شاید عرف جامعه حکم میکنه که یه آقا اول پا پیش بزاره .
شاید بهترین عکس و عمل برای یه خانوم تو این مورد این باشه که خودش رو تو شرایطی قرار بده که در دسترس تر باشه تا بتونه از شخص مورد نظرش پیشنهاد دریافت کنه !
فرضا میتونید از طرف مقابل بخواید تو یه کاری کمک کنه شمارو یا این که ازش راجع به کار یا درس سوالی بپرسید و …