قبول دارم شخصی مثل اوریانا فلاچی زندگی ایی با اتفاقات مهیج داشته ولی اگر واقعیت زندگی او را بررسی کنیم پر از روزمررگی و اتفاقات تکراری معمولی است و ان اتفاقات مهیج شاید درصد خیلی کمی از کل زندگی اش بوده باشند، پس انسان ها چرا این قدر شیفته سر در اوردن از زندگی دیگرانند و فکر می کنند که مثلا خبرها جای دیگری هستند؟ این رو اضافه کنم که خانم الیف شفک (نویسنده موفق و محبوب ترکی) نویسندگی را از انجا اغاز کرد که چون فکر میکرد زندگی اش به شدت کسل آور است شروع کرد در مورد دیگران نوشتن اما هنگامی که از خودش نوشت (کتاب شیر سیاه) مخاطبان بسیاری را جلب کرد. بنابراین این سوال مطرح است که ایا واقعا زندگی دیگران از زندگی خودمان جذاب تر است؟
از این که امروزه مردم از زندگی افراد دیگه بیشتر از زندگی خودشون خبر دارند شکی نیست.
دائم در حال دنبال کردن زندگی افراد معروف هستند به امید اینکه اشکالی رو پیدا کنند که بگند ببین اینها هم مشکل دارند زیاد نگران نباش این ها هم مثل ما هستند
اینجور افراد دائم در حال مقایسه کردن خودشون با دیگران هستند.برای اینکه انسان و به چشم یک کالا یا جنس می بینند.
مثلا وقتی وارد مهمانی میشند سریع شروع می کنند به مقایسه کردن
این قدش فلانه این چاقه این لاغره و …
من جاهایی رفتم که قشنگ تو چشم پیرزنه خودم دیدم که داره من و برای داماد شدن مقایسه می کنه انگار می خواد سیب زمینی انتخاب کنه برای غذا.
خلاصه مطلب این که این رفتار ها ریشه اصلیش در نداشتن حرمت نفس هست.یعنی طرف نمی تونه به این درک برسه که همه ما با هم برابریم و انسان باید از چیزی که هست و داره خوشحال بشه چون این چیزیه که داره.
سوالتون منو یاد این شعر اقبال لاهوری انداخت. به معنیش توجه کنید… خیلی قشنگه
دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش
پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت
منت نکش از غیر و پر و بال خودت باش
صدسال اگر زنده بمانی گذرانی
پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش …
بعضی آدما همش در حال مقایسه زندگی خودشون با دیگرانن، دائما میگن خوش به حال فلانی و همش از زندگی خودشون مینالن در حالی که زندگی همه یسری مشکلات و یسری خوبی ها داره. اگه بشینن خوبی های زندگی خودشون و داشته هاشونو چه مادی و چه غیر مادی مثلا از نظر سلامتی و خانوادگی، عاطفی، دوست ها و حتی استعداداشونو بنویسن … و اگه یه نفر این مدل آدمارو رازدار بدونه و بشینه براشون مشکلات و سختیهای زندگیشو که از اول عمر تحمل کرده بگه اون وقت احتمالا به مرور نظرشون راجع به زندگی خودشون عوض میشه و دیگه حس نمیکنن بقیه زندگی جالب تری از اونا دارن.
فک میکنم تا زمانی که آدم تو بخشی از روزاش چیزای مورد علاقش رو دنبال کنه روزا براش یکسان یا کسل کننده نمیشن و یاد میگیره بجای اینکه سرگرمیش سرک کشیدن تو زندگی بقیه باشه، سرگرم زندگی خودش باشه و دیگه نیازی به مقایسه نمی بینه.