بازگشتها (به معنی comeback) در مسابقات ورزشی، از لحظههای فوقالعادهایه که همیشه به عنوان طرفدار ورزش در ذهنمون میمونه. مثالهای فوتبالی در این چند وقت اخیر زیاد بودن و البته مثالهایی از ورزشهای دیگه که کمتر بهشون توجه شده.
این بازگشتهای بزرگ چطور اتفاق میوفتن؟
مسائل روحی و روانی، فرهنگی و … چه تاثیری داره؟
چطور میشه که یک تیم از یک بازی بد، در طول یک هفته (معمولا) به یک بازی فوقالعاده میرسه؟
تجربهای از ورزشی غیر از فوتبال دارید در این مورد؟
چه سوال خوبیه تجربهی مشابهی در چند مسابقه والیبال داشتم. در همهش اتفاقی که افتاد کاملا فردی بود که با حمایت تیمی همراه شد.
منظورم از بازگشت فردی، اینه که یکی از اعضای تیم اراده کرد، و رهبری تیم رو به دست گرفت، بقیه تیم هم بهش اعتماد کردن و پا به پاش همراه شدن.
تو بازی فینال المپیک ۲۰۱۸ بازی بین برزیل-امریکا چنین اتفاقی رو میتونین به قشنگی ببینین. ست اول بازی کاملا دست برزیله و 25-20 برزیل بازی رو میبره. ولی از ست دوم همه چی عوض میشه:
ست دوم که شروع میشه Stanley حدود ده سرویس پشت سر هم میزنه! اولین سرویسها مستقیم امتیاز نمیشن و با حمایت تیم به امتیاز تبدیل میشن. ولی بعد از تقریبا ۴-۵ سرویس برزیل خودش رو میبازه. طوری که Giba، بهترین دریافتکنندهی اون موقع هم امتیاز مستقیم سرویس میده به استنلی!
روند این امتیازگیری رو بازیکن سرعتی تیم امریکا، Miller شروع میکنه و دو امتیاز اول ست رو اون میگیره؛ نقشش در این بازگشت مثل عضو کلیدی یه سیستم هست! بقیه ش با حمایت تیم و درخشش استنلی همراه میشه؛ به نظرم استنلی عضو اهرمی این سیستم، تیم والیبال، هست.
امریکا این بازی رو ۳-۱ میبره و قهرمان المپیک میشه.
چنین مدل بازگشتهایی، همدلی تیمی بالایی نیاز داره، و در ضمن یه نفر که جسارت فردی بالایی داره، طوری که میتونه مستقل از سایر اعضای تیم و بدون وابستگی به ایشون وزنهای بزرگتر از همیشه رو از زمین برداره.
از @jasss.chemist هم دعوت میکنم تجربهها و دیدگاهشون رو مطرح کنن. ایشون تجربههای ورزشی زیادی داشتن و دستی هم به فوتبال دارن.
اولین کامبکی از فوتبال یادم میاد فینالی بین لیورپول و میلان بود که نیمه اول سه گل میلان میزنه و آب سردی میشه بر پیکر لیورپول.
نیمه دوم با شوت از راه دور جرارد لیورپول روحیه میگیره و نتیجه مساوی میشه که در اخر لیورپول بازی رو برد.
در مسابقات سطح معمولی و نهایت کشوری کامبک های زیادی رو شاهد بودم.
معمولا بعد از خاطر جمعی تیم برنده روحیه جنگ طلبی تیم ممکنه کم بشه که اگه تیم حریف از نظر روانی تقویت بشه ممکنه ورق برگرده. چون ممکنه با مثلا خوردن یه گل ترس بر تیم برنده غالب بشه که خیلی خطرناک میشه.
مثل ترسی که در چهره بازیکنان رئال مادرید در بازی برگشت با یونتوس در لیگ قهرمانان بعد از خوردن گل اول دیدیم.
دلیل کامبک معمولا جنبه روانی و ترشح هورمون در تیم برنده و بازنده است
به نظرم کامبکها به دو دسته ی در حین بازی و در بازی برگشت تقسیم میشن.
نوع اول یا کامبکی که در حین بازی اتفاق میوفته به مراتب شرایط روحی قوی تری رو میطلبه. بازیکنا و تیم فنی باید بتونن در کمترین زمان ممکن خودشون رو از لحاظ ذهنی از شرایط باخت به شرایط برد برسونن. نمونه اش در دنیای فوتبال بازی لیورپول میلان هست که @jasss.chemist بهش اشاره کرد. و البته همونطور که @lolmol هم اشاره کرد در این نوع از کامبک یکی از اعضای تیم نقش کلیدیِ، رهبری رو ایفا میکنه. مثلاً تو همین بازی به نظرم استیون جرارد این شورش رو رهبری کرد. همینطور سرمربی و اعضای کادر فنی هم خیلی اثرگذار هستن. به خصوص در مواقعی که سرمربی بین دو نیمه فرصت داره که نقش سازماندهنده رو ایفا کنه. در این مورد به نظرم گواردیولاو یورگن کلوپ مثالهای بارزی از تهییج کننده میتونن باشه.
در نوع دوم که تیم فرصت زمانی لازم رو برای ریکاوری داره به نظرم سرمربی نقش اصلی و بسزایی رو ایفا میکنه. در این چند سال هم به خصوص در دنیای فوتبال که بازی برگشت نقش مهمی رو داره، مثالهای زیادی از کامبک در بازی برگشت رخ داده. مصنوعی ترینش هم کامبک بارسا در مقابل پی اس جی بود. در واقع این بارسا نبود که کامبک کرد، بلکه پی اس جی اومده بود که یک کامبک تاریخی رو برای بارسا رقم بزنه. بهترین مثال برای کامبک در بازی برگشت به نظرم بازی سال گذشته لیورپول-بارسا بود که نه تنها لیورپول خودش رو از لحاظ ذهنی آماده کرد، حتی این کامبک به نظر من شرایط روحی تیم رو واسه قهرمانی بهبود داد.