این روزها سیگنالهای بسیار متفاوت و متناقضی از بخشهای مختلف دولت به مردم میرسه که اثرات مخربی بر روی مدیریت بحران داره:
بخش بهداشت و درمان تاکید داره که در این دوره صرفا مدیریت بحران انجام شده و هنوز نه تنها «از نقطه اوج» عبور نکردیم، بلکه هنوز به اون هم نرسیدیم.
بخش مدیریتی دولت بخصوص وزارت صنعت و معدن، اصرار داره که بخشهای اقتصادی باید شروع به کار کنن و به قول معروف «چرخ اقتصاد مملکت باید بچرخه».
مدیریت کلان دولت، از جمله ریاست جمهوری با چرخشی نسبی به سمت گزینه اقتصادی، محدودیتها رو شل کرد و به احتمال فراوان تمام تلاشهای این مدت یک ماهه، بر باد رفت. این رو میشه در آمارهای یک یا دو هفته آینده دید.
سئوال اینه:
با این بلبشوی تصمیمگیری چه باید کرد؟ آیا انتخاب بین دو راه برای مرگ، تقدیر امروز قشر متوسط ایرانه؟
به طور جدی، منظور از بخش اقتصادی چیه؟ من بدبین هستم یا واقعا ما اونقدر بخش اقتصادی قوی نداریم که نگران نچرخیدنش باشیم.
برای مشارکت تو این بحث فقط ۴۸ ساعت بعد از آخرین پاسخ فرصت دارین.
کاربرهای معتبر، که نشان پادپُرسی رو دارن، میتونن تو این گفتگو شرکت کنن.
به نظرم بزرگان لزوما نگران چرخیدن و نچرخیدن بخش اقتصادی نیستن؛ بلکه نگران تامین مالی و حمایت از کسب و کارهایی هست که در اثر دستور ایشون تعطیل کردن.
اگه اشتباه نکنم وقتی کسب و کاری باز باشه ولی درامد نداشته باشه، دولت مسئولیت صریحی در حمایتش نداره. در حالی که موقع قرنطینه و یا تعطیل اجباری از سمت دولت، چنین مسئولیتی برای دولتها به وجود میاد.
اکثر مشاغلی که باز هستن هم چندان مسئولیتی برای دولت ایجاد نمیکنن.
حرفتون در کل برای یک دولت مسئولیت پذیر درسته ولی به نظر نمیاد این دولت نیازی به جلب حمایت عمومی از طریق مسئولیت پذیری ببینه (به دلایل مختلف، معتقدم شواهد نشون میده که از اوایل سال ۹۸ تکیه بر رای عموم دیگه در برنامه دولت جایی نداره! میتونین در حرکتهای افزایش قیمت دلار و بنزین این رو به طور مشخص ببینین).
پیچیدگی تحلیل رفتارهای مدیریتی در ایران، به دلیل پیچیده بودن برنامهها نیست، بیشتر به دلیل سیاهچالهی اطلاعاتی هست که در پشت تصمیمات کلان وجود داره. به همین دلیل هست که برای من تعجب برانگیزه که سود حاصل از باز شدن هرچه زودتر مشاغل به کدوم قسمت دولتیها میرسه که این اصرار وجود داره. در نظر هم داشته باشیم که صادرات عملا وجود نداره، واردات به نظر نمیاد به سادگی ممکنه باشه (هم به دلیل تحریم و هم به دلیل کرونا در بقیه نقاط دنیا) و بازار داخل هم برای اکثر مشاغل چندان جذاب نیست که این ریسک بزرگ رو بپذیرن.
فکر کنم بزرگترین چالشی که این چند وقت باهاش مواجه بودیم همین چند صدایی افراد تصمیم گیرنده در دولت بود. و خُب این آخرین تصمیم دولت مبنی بر به جریان افتادن بخشی از برنامههای اقتصادی تا حدی این چند صدایی رو محدود میکنه. حالا غلط یا درست به نظرم اتفاقی بود که باید می افتاد. این بلاتکلیفی به هر حال باید توسط یه تصمیم تغییر جهت میداد. هرچند که با گذشته ای که این دولت داره بعید نیست تا روز موعود از تصمیم خودش برگرده.
والا فکر نمیکنم تلاشهای یک ماهه گذشته تاثیر چندانی میداشت. البته تلاش کادرهای درمانی شامل پرستارا و دکترا کاملاً قابل تقدیره ولی از جنبه ی قرنطینه بودن بنظرم تلاش کافی نبود. به هرحال نباید یادمون بره که در واقع قرنطینه ای در کار نبود و صرفاً قسمتی از جامعه یه سری از نکات رو رعایت میکردن.
تازه این رو هم نباید یادمون بره که همین قرنطینه نصفه و نیمه هم بخاطر تعطیلات عید رخ داد و نه بخاطر تصمیم دولت. که اگه به خود دولت بود به هیچ وجه تا همین جا هم پیش نمیرفتیم.
فکر میکنم باید این رو روشن کنیم که مسئله زمان هست و پایان قرنطینه. فکر میکنین که از نظر عملی، در صورت نبودن قرنطینه و در صورتی که اتفاقی موثر بر کنترل مثل واکسن رخ نده (که ظاهرا رخ نخواهد داد) وضع به چه شکلی خواهد بود؟
اینکه سلسلهای از کارها باید انجام بشه، در بسیار از امور اجتماعی صرفا انجام دادن نیست، انجام کارها در زمان مناسب مهمه وگرنه مجموعه کارها از نظر مفهومی بسیار ساده هستن.
درسته که برای کنترل شیوع، قرنطینه باید در سطح بالایی رعایت بشه و این به نظر نمیاد چه در ایران و چه در بقیه نقاط دنیا به سادگی قابل اعمال باشه. ولی در مدیریت شرایط، هر سطحی از قرنطینه تفاوت ایجاد میکنه. دلیل هم بسیار سادهست: اپیدمی به طور نمایی رشد میکنه و در نتیجه نیاز به امکانات بهداشتی هم به طور نمایی رشد خواهد کرد. در حالیکه میزان امکانات تقریبا ثابته. مدیریت یعنی کند کردن این رشد، فرصت به سیستم بهداشتی برای مقابله و در نهایت نجات حداکثری.
از همان ابتدا به دلایلی مثل محدودیت منابع مالی ، دولت تصمیمی برای اجرای قرنطینه نداشت و از شانس روزگار موج ابتدایی با تعطیلات نوروزی مصادف شد و طبق سنت همیشگی کشور وارد تعطیلات گشت. تنها اعمال نصفه محدودیت سفر و تعطیلی دانشگاهها برای مقابله با کرونا انجام شد.
در این وضعیت تنها کارکنان دولتی وضعیت پایداری دارند و درآمد ماهیانه مشخصی دارند اما بخش خصوصی و مشاغل آزاد گاها تا مرز درآمد صفر در ماه رسیدند و چون دولت هم نمیتواند به این حجم وسیع کمک مالی کند ، نهایتا یک ماه کمک کنه ماههای بعد کار دشوار میشه ، بدین علت فرآیند بازگشایی کسبوکارها در دستور کار قرار گرفته و دولت پذیرفته که باید کج دار و مریز با این ویروس تا مدتی ، شاید تا پایان سال ، راه بیاد و با توصیه به احتیاط اجازه بده مردم فعالیت کنند.
اگر یک همبستگی قوی و پرشور بین مردم ، و بین مردم و دولت وجود داشت ، دولت راحتتر میتوانست قرنطینه سراسری را اعمال و کشور را تعطیل کند و سپس با همین روحیه همبستگی و همدلی بین کل اعضای جامعه ، بر بحرانهای پساکرونایی غلبه پیدا کنه و مردم بتوانند دوباره شرایط عادی را برقرار کنند. اما در عمل این همدلی بین اعضای جامعه وجود نداره. پس دولت اجازه میده هرکسی سوار قایق خودش بشه و تلاش کنه از طوفان عبور کنه.