یادم هست که وقتی بنزین هزار تومن شد، اولش مردم خیلی حرف زدند و گفتگوی بسیاری محافل گرون شدن بنزین بود. امروز صبح هم یک عیدی جانانه گرفتیم و تاریخ تکرار شد و بنزین شد سه هزار تومن. حالا چی؟ باز هم مثل گذشته چند روزی حرف می زنیم و بعدش به زندگی ادامه می دهیم؟
خب اوّل یه واقعیت رو باید خاطرنشان کنم: آبمعدنی 1500، بنزین 1000 تومن. ایران بیشترین یارانه حاملهای انرژی رو داره و بیشترین استفاده رو هم دهکهای برخوردار میکنن، نیمی از خانوادههای ایرانی یعنی 2/3 روستاییها، و 1/3 شهریها ماشین ندارن. چرا منبع خدادادی که متعلق به همۀ مردمه فقط نصیب دارندهها بشه؟ این بحث عدالتش.
بحث دوم، سیگنال قیمتییه. قیمت عرضه و تقاضا رو مشخص میکنه، باید بازار مبادلهای فراهم بشه تا قیمت درش شکل بگیره. اندیشکدۀ مطالعۀ شریف روی این مسئله کار کرده. مصرف سرانۀ بنزین در ایران بالاست و فقط با افزایش قیمت میشه کنترلش کرد. دلیلی برای این همه خودروی تک سرنشین وجود نداره.
بحث سوم، قیمت واقعیه. یه قیمت اسمی داریم و یه قیمت واقعی. اگر قیمت بنزین واقعی میشد، یعنی با تورم تعدیل میشه مطمئن باشید خیلی بیشتر 3000 تومن میشد.
بحث چهارم، واقعیتهای موجود اقتصادیه. ایران طی ده سال گذشته، نه تنها رشدی نداشته بلکه GDPـش 20 درصد آب رفته. باید بپذیریم که ارزش پول ملی کاهش یافته، و قیمتها با ارز تعدیل میشن. باید از فرصت استفاده کنیم و برای تولید و تجارت و صادرات برنامهریزی کنیم، چون راه دیگهای غیر از رشد اقتصادی و بازتوزیع عادلانۀ منابع وجود نداره، اوراق بدهی منتشر بشه و صرف پروژههای بزرگ حمل و نقل مثل راهآهن سراسری بشه.
امّا راهحل: دولت فشلترین راه ممکن رو انتخاب کرد. حداقل میتونست با تشکیل صندوق انرژی و افزایش روزانه قیمت و شناورسازی مثل آمریکا و چین برای همیشه به این مشکل خاتمه بده، امّا به جاش دوباره رفت سراغ همون راهکار غلط قدیمی. واقعاً افتضاح بود. راهحل 40 تا از بهترین اقتصاددانهای ایرانی رو ببینید.
دولت ها چقدر باید این کارهای غلط رو ادامه بدن؟
حالا اعتراض و اعتصاب مردم فایده داره؟
مردم واقعا چی میخوان؟
وقتی اقتصاددان هایی حرفشون شنیده نمیشه، مردم عادی چه تغییر مثبتی میتونن ایجاد کنن؟ اقتصاددانها میتونن از اهرم مردم استفاده کنن، و حرفشون رو به گوش که نه به عمل مسوولین برسونن؟
امروز نصف مسیر رو تو برف و سرما پیاده اومدم، چون مردم ماشیناشون رو خاموش کردن و راهبندان بود.
من تا حد امکان از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنم ولی حتما گرونی رو زندگیمون تأثیر میذاره. مردم باور میکنن دولت بتونه جلوی افزایش قیمت سایر خدمات و کالاها رو بگیره؟
وقتی ظرفیت حمل و نقل عمومی کافی نیست، افزایش قیمت میتونه رو مصرف کمتر اثر بذاره؟
. . .
بعد یک ساعت و نیم پیاده روی در برف و سرما بالاخره رسیدم خونه. نتیجه چی میشه؟
بنزین همونطور که زود آتیش میگیره، یه کم گرونیش هم آتیش به پا کرده، ولی واقعا بقیه گرانیها هم مردم رو اینقدر شاکی کرده بود؟
من اتفاقا خیلی هم خوشحالم از این قضیه
لطفاً
بیشتر توضیح بدید.
خب توی ایران قیمت بنزین واقعا هنوز هم مفته نسبت به قیمت جهانیش.
شما اگه بخوای از حمل و نقل عمومی فقط استفاده کنی دیگه کم کم ۱۰۰۰ تومن هزینه داره برات که این هزینه یک لیتر بنزین بود که حدود ۱۰ کیلومتر میره یک ماشینی مثل مگان. خب تو این شرایط اکثر آدما ترجیح میدن با ماشین شخصی خودشون برن. خب این قضیه باعث میشه هم جا پارک برای کسایی که واقعا نمیتونن با وسایل عمومی بیان کمتر باشه، هم ترافیک بیشتر شه و هم آلودگی هوا.
گرونی بنزین یکم این تعادل رو به هم میزنه و کفهی ترازو رو به سمت وسایل حمل و نقل عمومی میبره، البته اگه همونطور که اعلام شده باعث گرونی تاکسیها نشه.
دوست گرامی صحبت شما متین، اما در دیگر کشورهای جهان حمل و نقل عمومی مانند ایران است؟
در دیگر کشورهای جهان قیمت بنزین رابطه ی مستقیم با قیمت لبنیات و نان و دیگر ارزاق مردم دارد؟
در دیگر کشورهای جهان دولتمردان در رفاه کامل و مردم در فقر هستند؟
من واقعا دلیل خوشحالی شما را متوجه نمی شوم. اگر گمان کرده اید با گران تر شدن بنزین حق مردم ستمدیده بازمی گردد و مشکلات مردم حل می شود، ما در سالهای گذشته تجربه اش را داشته ایم؛ زهی خیال باطل!!!
فکر نمیکنم هدف از گران کردن بنزین این بوده باشد. قیمت بنزین از سال ۹۳ تغییر نکرده است. در طول این چهار سال حداقل تورم ۱۰۰ درصدی داشتهایم. بنابراین منطقی نیست که قیمت بنزین ۱۰۰۰ تومان باقی بماند.
احتمالا راه بهتر افزایش تدریجی قیمت بوده به طوری که از سال ۹۳ تا امروز قیمتها را هر سه ماه یا شش ماه یک بار افزایش میدادند. این طوری خیلی پیشتر از اینها جلوی قاچاق سوخت گرفته میشد و مردم هم دچار شک نمیشدند.
من هم خیلی موافقم که قیمت بنزین باید از همون سال ۹۳ تدریجی افزایش پیدا میکرد. اگر هر ماه قیمت بنزین سهمیهای رو فقط ۸ تومن و آزاد رو فقط ۳۰ تومن افزایش میدادن به نرخهای امروزی میرسیدیم و به مردم شک وارد نمیشد و هیچ مجالی هم برای ناآرامی و تخریب و ناامنی به وجود نمیومد.
توجیهی که برای اعلام ناگهانی این موضوع و تکذیبهای قبل از اون آوردن اینه که اعلام قبلی باعث ازدحام جایگاههای سوخت و هدررفت بنزین میشه اما اگر هر بار که قیمت افزایش پیدا میکنه اختلاف قیمت خیلی کم باشه کسی سعی نمیکنه با دبه بنزین ذخیره کنه. میشد از قبل مردم رو توجیه کرد و اقدامات حمایتی و جایگزین رو اعلام کرد تا کارشناسان فرصت نقد داشته باشن.
من ثابت نگه داشتن نرخ سوخت رو نمیتونم چیزی غیر از یه کار پوپولیستی بدونم که مثل ثابت نگه داشتن نرخ ارز برای سرکوب تورم انجام شده با وجود علم به این نکته که یک روزی این فنر فشرده شده رها میشه.
خب نه ولی چند تا مشکل رو میتونه کمی برطرف کنه به عنوان یک راه در رو: مشکل ترافیک، هوای آلوده و جای پارک اونم تو شهری مثل تهران. ولی خب به قول شما باید قبلش اوضاع حمل و نقل شهری درست شه.
من فکر میکنم در اکثر تحلیلها، نتایج اقتصادی با مدیریت اشتباه گرفته میشه. اینکه بنزین باید گران میشد با اینکه به چه شکلی و در کنار چه اقداماتی، بسیار متفاوته. ایزوله کردن یک قدم در اقتصاد از بقیه شرایط دیدگاه بسیار مخربی هست که اکثر سیاستگذاران در ایران هم به اون دچار هستن.
شاید توضیح و دلایل اقتصادی و مدیریتی رو بهتره بزارم برای زمانی که هم من و هم بقیه بیشتر حوصله داشته باشن. ولی خلاصه داستان از نظر من اینه:
-
افزایش قیمت بنزین به این شکل نه فقط بهترین راهحل نبود بلکه خطرناکترین و مخربترین راهحل ممکن بود. منتها به نظر میاد که دولت امروز بیشتر دولتی عصبانی هست که به دنبال درس اخلاق دادن به مردم هست تا مدیریت اقتصادی و اجتماعی.
-
افزایش قیمت بنزین تنها راهحل دولت هم نبود. انضباط بودجهای، مبارزه با فساد در داخل خود دولت، گرفتن مالیات از قشر مولتیمیلیاردر و … . منتها بنزین سادهترین راهحل هست چون بهای اون رو نه خود دولت و نه رفقای دولت بلکه مردم میپردازن!
آینده چندان غیرقابل پیش بینی نیست. هم تجربه گذشته رو داریم هم دولت کنونی رو میشناسیم هم ملت رو میتونیم ارزیابی کنیم:
-
قدرت خرید کاهش پیدا خواهد کرد، هم به دلیل تورمی که دیر یا زود خودش رو نشون خواهد داد هم به دلیل از دست رفتن کسب و کارها.
-
کسب وکارها از بین خواهند رفت هم به دلیل از دست رفتن قدرت خرید و تورم و هم اینکه شرایط سرمایهگذاری بسیار پرریسک خواهد شد چون تلاطم اجتماعی به شدت افزایش پیدا میکنه.
-
تلاطم اجتماعی به شدت افزایش پیدا میکنه هم به دلیل بیکاری و افزایش فاصله طبقاتی و هم اینکه فشارهای سیاسی و مدیریتی مردم درمانده رو عصبانیتر میکنه.
بهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این مدیریت فاجعهبار در همین مدت علاوه بر مسائل انسانی، از نظر اقتصادی و زیرساختها معادل درصد قابل توجهی از سود ناشی از افزایش بنزین شده!
اگر دولت این چرخه رو نتونه کنترل کنه (که به نظر نمیرسه توان اون رو داشته باشه و البته به دلیل اینکه پایان این دولت هم رسیده، انگیزه لازم رو هم نداره) فشار انباشته شده از گرانی ارز و بنزین فوران میکنه.
به نظرم باید بنزین را مثل یک کالا ببینیم و نه بیشتر. همانطور که خیار و گوجه و گندم به دلیل تورم گرانتر میشوند، بنزین هم میتواند گران شود. مشکل زمانی به وجود میآید که شما قیمت خیار را یکباره سه برابر کنید.
در مورد دریافت درست مالیات از قشر مرفه موافقم هرچند این موارد موازی موضوع بنزین است و اصلا به این معنی نیست که حتی اگر ثروتمندان مالیاتشان را دادند قیمت بنزین را ثابت نگه داریم.
نه تنها بنزین بلکه هر کالای دیگری اگر قیمتش بسیار پایینتر از قیمت جهانی باشد، زمینهساز قاچاق یا مصرف بیرویه میشود مثل اتفاقی که بعد از سقوط ارزش پول ملی افتاد و گوسفند زنده به کشورهای همسایه قاچاق میشد.
این سیاست که قیمتها چندین سال ثابت نگه داشه شوند به نظرم تنها دلایل انتخاباتی دارد و بس وگرنه با هیچ کجای اقتصاد جور در نمیآید.
موافق نیستم که بنزین رو مثل یه کالا ببینیم. تقریبا میدونم که در اکثر دنیا هم بنزین و هم گازوییل به دلیل اثراتی که روی حمل و نقل و حمل بار دارن، یک کالای عادی به حساب نمیان. به عبارت سادهتر شما میتونین گوجه مصرف نکنین و از بالا و پایین رفتن قیمت گوجه (مثلا در اثر پایان یا شروع فصل برداشت) در امان باشین ولی تبعات بنزین قابل گریز نیست.
البته که میشه این سئوال رو پرسید که بنزین تولید داخل اگر ارزانتر تولید میشه میتونه صادر هم بشه. ولی واقعا اونقدر حجم قاچاق بالا نیست که
- تصمیمی پرریسک در ابعاد کلی گرفته بشه که همه مملکت رو درگیر کنه
- نشه از این قاچاق جلوگیری کرد یا اون رو به حداقل رسوند.
این بزرگنمایی قاچاق برای گران کردن، یکی از کارهای سیاسی دولتهاست. وگرنه در کنار اون این سئوال مطرح میشه که بنزین به چه شکلی قاچاق میشه که دولت نمیتونه از اون جلوگیری کنه.
نه اتفاقا. مسئله نهفته در این پیشنهاد صرفا مالیات نیست. مسئله شفافیت سیستم دولتی هست و اینکه اطمینان حاصل بشه که پولی که در ساختار دولتی به چرخش درمیاد، کاملا به مسائل عمومی میرسه و نه اینکه هر چرخش مالی در دولت باعث مرفهتر شدن همین افراد بشه. وقتی این سیستم به این درد عمیق دچار باشه، هر سیاستی که باعث چرخش مالی بشه صرفا جامعه رو سریعتر به سمت انحطاط اقتصادی پیش میبره.
حتی در بهترین و شفافترین دولتها هم اصل معمول بر این هست که چرخش پول در ساختار دولتی کاهش پیدا کنه چون زمینه فساد فراهم میکنه!
نکته شگفت آور همینه که براساس مصوبات مجلس (تا اونجایی که میدونم) دولت اجازه داره تا ۲۰ درصد در هر سال قیمت بنزین رو افزایش بده و اون رو صرف افزایش یارانهها کنه. ولی ظاهرا با این دیدگاه که حالا چند سال افزایش ندادن و میتونن یک دفعه افزایش رو اعمال کنن، این اقدام رو انجام دادن. به شکل عمومی اینکار نباید انجام میشد، چون تمام فلسفه قانون ۲۰ درصد جلوگیری از همین افزایش ناگهانی بوده.
فکر میکنم که هنوز حرفم رو درست متوجه نشدین: افزایش قیمت بنزین چیزی هست که همه میدونن و هم میتونن! دولت که نباید «همه» باشه، حداقلهایی از مدیریت باید در این افراد وجود داشته باشه.
با تمام این تفاسیر من فکر میکنم انگیزه محرک پشت این حرکت، اقتصادی نیست و بازی بسیار خطرناک سیاسی هست که باید ردپای اون رو در تحولات چندماه اخیر جستجو کرد.
دولت ها چقدر باید این کارهای غلط رو ادامه بدن؟
حالا اعتراض و اعتصاب مردم فایده داره؟
مردم واقعا چی میخوان؟
وقتی اقتصاددان هایی حرفشون شنیده نمیشه، مردم عادی چه تغییر مثبتی میتونن ایجاد کنن؟ اقتصاددانها میتونن از اهرم مردم استفاده کنن، و حرفشون رو به گوش که نه به عمل مسوولین برسونن؟
امروز نصف مسیر رو تو برف و سرما پیاده اومدم، چون مردم ماشیناشون رو خاموش کردن و راهبندان بود.
من تا حد امکان از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنم ولی حتما گرونی رو زندگیمون تأثیر میذاره. مردم باور میکنن دولت بتونه جلوی افزایش قیمت سایر خدمات و کالاها رو بگیره؟
وقتی ظرفیت حمل و نقل عمومی کافی نیست، افزایش قیمت میتونه رو مصرف کمتر اثر بذاره؟. . .
بعد یک ساعت و نیم پیاده روی در برف و سرما بالاخره رسیدم خونه. نتیجه چی میشه؟
بنزین همونطور که زود آتیش میگیره، یه کم گرونیش هم آتیش به پا کرده، ولی واقعا بقیه گرانیها هم مردم رو اینقدر شاکی کرده بود؟
سؤال مهمیه. شاید مهمترین سؤال جامعۀ امروز ایران باشه، و متأسفانه جواب دقیق و کاملی براش وجود نداره. تصور میکنم اعتراض زنگ بیداری قدرت مدنی جامعهست، و شاید بهترین راهکار برای تغییر وضع موجود تقویت همین جامعۀ مدنی باشه.
اقتصاددانها کمترین طرفدار رو در میان مردم دارن؛ چون اغلب راهحلهای ناخوشآیند و بلندمدت دارن، البته در همۀ دنیا همینطوره. امّا شاید در ایران اگر اقتصاددانها که در فضای عمومی/رسانهای ظاهر بشن، نتیجۀ مطلوبتری داشته باشه. به جرأت میگم که کل زحمت آموزش عمومی اقتصادی افتاده گردن یک رسانه و چنداقتصاددان، مثل دنیای اقتصاد، پویا ناظران و حامد قدوسی و چند نفر مثل اینها.
خب چی باعث تقاضا برای حمل و نقل عمومی شده؟ اگر قیمت سوخت ارزان بود از حمل و نقل عمومی استفاده میکردند؟
- افزایش قیمت بنزین به این شکل نه فقط بهترین راهحل نبود بلکه خطرناکترین و مخربترین راهحل ممکن بود. منتها به نظر میاد که دولت امروز بیشتر دولتی عصبانی هست که به دنبال درس اخلاق دادن به مردم هست تا مدیریت اقتصادی و اجتماعی.
- افزایش قیمت بنزین تنها راهحل دولت هم نبود. انضباط بودجهای، مبارزه با فساد در داخل خود دولت، گرفتن مالیات از قشر مولتیمیلیاردر و … . منتها بنزین سادهترین راهحل هست چون بهای اون رو نه خود دولت و نه رفقای دولت بلکه مردم میپردازن!
تصور میکنم اینجا دولت [یا خود روحانی] تلاش کرد نشون بده حاضره هزینه بده، گرچه میتونست هزینۀ کمتری بده و راهحل معقولتری انتخاب کنه.
یک مسئله اینجا مغفول مونده. در بحث بنزین صرفاً بازتوزیع صورت گرفته، یعنی از دارندگان خودرو به جیب 60 میلیون ایرانی رفته. با حساب و کتاب ساده میتونید به عدد مورد نظر دولت برسید، و در واقع هیچی به جیب دولت نرفته. راهحلهای مورد نظر شما، تا حدی در حال انجامه، حداقل از ظاهر کلیات اصلاح بودجه 99 اینطور به نظر میرسه، امّا خب مالیات بر ثروت چیزی نیست که در ایران امکان وقوعش فراهم باشه، حداقل شبیه چیزی که زاکمن و کاندیدای دموکرات ادعاش رو دارن، در عین حال مالیات بر درآمد خانوار ممکنه، و شاید بهترین راه هم باشه امّا مخالفت نارضایتی فراوونی ایجاد میکنه، مثلاً خود شما به عنوان استاد دانشگاه احتمالاً در برخوردارترین دهک قرار میگیرید در صورتی که شاید به نسبت توانایی و درآمد مشابه در خارج از ایران، درآمد چندانی نداشته باشید؛ به هر صورت حاکمیت با پول نفتش قشر عظیمی از جامعه رو خریده، و طبقۀ برخوردار رو راضی نگه داشته، تحریم این تعادل رو به هم زده، حالا هم با کارهایی شبیه به مالیات تعادل بیشتری به هم میخوره و هر کی باشه میترسه. تصور میکنم سیاستگذار با توجه به تجربۀ تحریم قبلی به این نتیجه رسیده باشه که راه دیگهای نداریم، برعکس چیزی که مردم مدنظر قرار نمیدن.
واقعیت اقتصادی رو میخواین بدونین اینه که با کمی تحلیلهای اقتصادی و نگاه واقعگرایانه به دولت به عنوان عنصری انسانی، در یک کشوری که اقتصاد براساس مواد خامی مثل نفت باشه:
-
تورم با شدت بالا همیشه وجود خواهد داشت. دلیل به مفهوم پول و اثرات نقدینگی در اثر ورود پول به اقتصاد بدون تولید متناسب برمیگرده. حتی با مدیریت آشفته و پدرسالارانه، اشتباه بزرگی که معمول هست، کنترل مصنوعی تورم هست. بعد در اثر یک بحران داخلی یا خارجی این تورم سر باز میکنه و با شدت خودش رو نشون میده. اکثر مردم، تصور میکنن این اتفاق به دلیل بحران خارجی هست و نه به دلیل شکل اقتصادی کشور!
-
اقتصاد یا به مفهوم عملی وجود نداره (مثل کشورهای عربی) یا اقتصاد فشل و بی در و پیکری وجود خواهد داشت. دلیل هم به این برمیگرده که دولتها نیازی به ساختارهای اقتصادی برای چرخاندن مملکت ندارن. در واقع حساسیت و مدیریت درست در غرب اساسا به دلیل فرهنگ نیست به دلیل نیاز متقابل دولت به ساختارهای اقتصادی از طریق مالیات هست.
-
دمکراسی معنی خاصی نداره، چون استحصال منابع خام نیازی به فعالیت مردمی نداره و هر کسی که قدرت رو در دست داشته باشه، حتی بدون پشتوانه مردمی هم میتونه به کار خودش ادامه بده. نتیجه اینکه در نهایت یا دولتها مردم رو صرفا موجوداتی مزاحم می بینن یا به جیرهخوار کردن مردم رو میارن.
-
بالعکس مردم هم با این تصور که این همه منابع و پول هست نه فرهنگ کاری دارن و نه تصوری از این دارن که جامعه نیازی به کار کردن آدمها داره.
واقعیتهای این تیپ کشورها حتی جدا از نظریات اقتصادی و اجتماعی هم قابل بررسی هست.
مخربترین اتفاقی که افتاده و امروز شاید آدمهایی که کمی عمیق نگاه میکنن، بتونن حس کنن این مسئله رو، اینه که در طی ۵۰-۶۰ سال حکومت نفتی، با رویای کپی برداری از تمدن غرب به زور پول نفت، هزاران سال ساختار، فرهنگ، کشاورزی و اقتصاد مبتنی بر جغرافیا و اقلیم ویران شده و آدمها هنوز در رویای نیم-قرن پیش هستن که ما باید به چه چیز میرسیدیم.
شهرهای پرجمعیت، فرهنگ پرمصرف، کشاورزی نامتناسب با اقلیم، صنعت پرهزینه و دکوری، دولت حجیم و ناکارامد، آموزش نامتناسب با نیازهای جامعه، و … همه با این تصور نامناسب شکل گرفته و الان کمکم سوخت این توهم به پایان رسیده و مصایب خودش رو نشون میده!
این به شکل تاریخی، جوابی به این سئوال هست که:
حالا من که استاد دانشگاه نیستم و جز دهک فقیر هم به زور حساب میشم
ولی مالیات بر ثروت منظورم نبود. مالیات درست بر درآمد، یعنی اجرای قانونی که وجود داره، ابتداییترین روش هست. یه چیزی رو یادمون باشه که وقتی دولت میگه که این درصد از مالیاتهای امسال حصول شده، معمولا فقط مالیات کارمندی هست که صرفا از این جیب درآورده گذاشته اون یکی جیب!
نکته حرفتون رو میدونم و اصلا ایدهآلگرا نیستم. اتفاقا از منظر سیاسی، در شرایط بحرانی، همین نقص رو باید رفع کنین نه اینکه وارد فاز «از همه بگیر و دوباره پخش کن» بشین. احتمالا در شرایط بسیار بد، دولت ایران اینکار رو خواهد کرد ولی این «قربانی» معمولا دیر به خاطر قدرت ذبح میشه! تجربه تاریخی بسیار زیادی وجود داره!
حتی این هم بهترین راه نیست. با توجه به عملکرد دولتها در ایران و ساختارهای اداری، میشه حدس قریب به یقین زد که دولت صرفا با انضباط بودجهای قادر هست از این شرایط به راحتی عبور کنه. دقیقا مثل یک فردی که ولخرج هست و تازه وقتی دقت میکنه میبینه که خیلیها مقدار ریز و درشت رو از پولش کش میرن، دولت هم این وضعیت رو داره. با همین کار ساده میتونست از شرایط عبور کنه. یادمون هم باشه که ادعای دولت اینه که بنزین برای بودجه گران نشده. قانونا هم نمیتونه در بودجه وارد بشه دقیقا مثل داستان ارز.
تصور میکنم عمدۀ مسائلی که ذکر کردید، تقریباً بواسطۀ تجربۀ شخصی - حداقل در چند سال اخیر - برای اغلب مردم ایران عیان شده، کارشناسان بسیاری هم روی این نکات تأکید داشتند امّا قدرت نفت بیش از اینها بود. اتفاقاً منظور من مسائل غیرقابللمس برای جامعه بود، مفاهیمی مثل قیمت نسبی.
الان کمکم سوخت این توهم به پایان رسیده و مصایب خودش رو نشون میده!
گذار کمدرد و بدون خونریزی مسئلۀ اصلیایه که ذهن من رو به خودش مشغول کرده.
حالا من که استاد دانشگاه نیستم و جز دهک فقیر هم به زور حساب میشم
تصور میکردم عضو هیئت علمی باشید
نکته حرفتون رو میدونم و اصلا ایدهآلگرا نیستم. اتفاقا از منظر سیاسی، در شرایط بحرانی، همین نقص رو باید رفع کنین نه اینکه وارد فاز «از همه بگیر و دوباره پخش کن» بشین. احتمالا در شرایط بسیار بد، دولت ایران اینکار رو خواهد کرد ولی این «قربانی» معمولا دیر به خاطر قدرت ذبح میشه! تجربه تاریخی بسیار زیادی وجود داره!
حتی این هم بهترین راه نیست. با توجه به عملکرد دولتها در ایران و ساختارهای اداری، میشه حدس قریب به یقین زد که دولت صرفا با انضباط بودجهای قادر هست از این شرایط به راحتی عبور کنه. دقیقا مثل یک فردی که ولخرج هست و تازه وقتی دقت میکنه میبینه که خیلیها مقدار ریز و درشت رو از پولش کش میرن، دولت هم این وضعیت رو داره. با همین کار ساده میتونست از شرایط عبور کنه. یادمون هم باشه که ادعای دولت اینه که بنزین برای بودجه گران نشده. قانونا هم نمیتونه در بودجه وارد بشه دقیقا مثل داستان ارز.
به دو نکتۀ خوب و مهم اشاره کردید:
- در این شرایط، حاکمیت بهجای مشغولشدن به بازتوزیع منابع، باید فقط به رشد اقتصادی و استراتژی توسعه فکر کنه.
- دوستی از یکی از کارکنان دفتر اقتصاد کلان سازمان برنامه و بودجه شنیده بود با انضباط بودجهای به راحتی میشه تا 30 درصد از هزینهها کم کرد، بدون اینکه به دولت ضربهای وارد بشه.
با این موافق نیستم. عموم مردم هنوز به «منابع» در تعریف خودشون از ایران اشاره میکنن و نه به توسعه انسانی. این یعنی صرفا نفت از اهمیت افتاده نه نگاه به منابع. ولی یک نکته خوب هست: آدمها بیشتر به این نکته معتقد شدن که کار رو باید به متخصصین بسپارن هرچند اعتماد عمومی به تخصص بسیار ضربه خورده.
ببینید یکی از پنهانیترین ابزارهای اقتصاد که بسیاری از دولتمردان حتی در کشورها پیشرفته رو گیج میکنه، پول هست به معنی کاغذی و بانکی اون. این مفهوم بسیار خطرناکی هست که فهم اون و بازی درست با اون نیاز به تخصص بسیار بالایی داره.
مهار پول نباید در دست سیاستمداران بیوفته، وگرنه مملکت به فلاکت پنهان دچار میشه. در واقع به همین دلیل هست که حتی در ایران هم قدرت تصمیمات پولی و بانکی از دولت به شکل قانونی گرفته شده. هرچند در نهایت با تصمیمات فراقانونی معمولا مداخلاتی در اون انجام میشه.
در یک یا دوسال، بله. در واقع کسی مثل آذری جهرمی، جدا از پیشینه، چه به شکل نمایشی چه با حسن نیت، در ابعادی کوچک همین کار رو با فضای مجازی کرد. ولی حرکت قطع اینترنت تمام این تلاشها رو برباد داد.
کیک اقتصاد ایران یا باید به شکل مناسب تقسیم بشه (که از عهده دولت در حال حاضر خارج هست) یا باید به شکلی گسترش پیدا کنه. بنا به گفته همین وزیر تعداد بسیار زیادی امضا برای ایجاد یک کسب و کار نیاز هست، این یعنی
-
قسمت زیادی از دولت صرفا مزاحم هست و عدم وجود اونها باعث تسریع رشد کسب و کارهای کوچک میشه. در واقع این رو بزارین کنار همون خطر گردش پول در ساختار، هرچقدر تماس موثر آدمها با دولتها کاهش پیدا کنه امکان رشوهگیری و فساد اداری میاد پایین و امکان ردیابی نواقص هم بالا میره.
-
اکثر افراد ترجیح میدن یا تلاش کنن برای کار کارمندی یا به سمت کار غیرقانونی و قاچاق کشیده میشن. در نهایت خود دولت به تدریج بیشتر و بیشتر ضرر میکنه.
به عنوان یک نظر بسیار غیرعادی: من فکر میکنم اگر فردی بسیار شجاع در راس دولت بود میتونست به راحتی بیش از نیمی از دولت رو تعطیل کنه، کارمندها رو با حفظ حقوق بفرسته خونه. این هم مشکل بالا رو حل میکرد، هم هزینه محیطهای اداری نصف میشد و هم فضای فیزیکی در دسترس قرار میگرفت که میتونست به کسب و کارها اجاره داده بشه تا برای شروع مشکلی نداشته باشن.
به شهرهای ایران نگاه کنین، سهم بخشهای دولتی در برابر حجم بخشهای خصوصی بسیار عظیم هست. دقیقا اقتصاد رو میتونین از این توزیع عجیب فضای فیزیکی در شهرها ببینین. حالا شاید کسی مثل @Ali_Shakeri بتونه دقیقتر نظر بده، ولی مثلا در آلمان بعید میدونم توزیع بخشهای دولتی و خصوصی به این شکل باشه.
از نگاه اجتماعی اتفاق بدی بین دولت و ملت در این خصوص رخ داد. اعتماد عمومی که در پیشاگرانی بنزین مخدوش شده بود ، در پساگرانی بنزین ضربه سختی خورد. رفتار دولت ، رفتاری اربابمنشانه در قبال جماعتی رعیت ناچیز بود. هفته قبل لزوم گفتگو دولت و ملت طرحی دو فوریتی بود امروز با سه فوریت باید پیگیر شروع دیالوگ دولت و ملت باشیم.
اوضاع آرام ، مقامات مسئول را نباید فریب دهد زیرا کاملا مشهود است که جامعه ما به سمت یک جمعیت بیتفاوت حرکت میکند. نتیجه این رویداد از کارافتادن ساختارهای اجتماعی و توقف حیات جمعی است.
این طرح نوعی اضطرار و تعجیل را نمایش میدهد که علت آن نه در قاچاق و آلودگی هوا که باید در کسری بودجه و تبعات کاهش درآمدهای نفتی جستجو کرد. با این حال دولت هم چنان گزینه جدی اصلاحات ساختاری و مالی اقتصادی را روی میز دارد. علت رخ داد چنین مشکل مالی ، به این زودیها حل نمیشود.
کسی میدونه در فرانسه نرخ بنزین چگونه تعیین میشه؟
من شنیدم نرخ بازار آزاد به اضافه مالیات مربوط تعیین میکنه نرخ بنزین چقدر باید باشه .قصدم مقایسه نرخ بنزین بین ایران و ترکیه یا فرانسه نیست ها
درسته ما باید در نظر داشته باشیم فرانسه وارد کننده نفت و ما صادر کننده آن هستیم ولی در آمد فرانسه و آلمان و… از نفت بیشتر از کشورهای صادر کننده نفت است .
در ایران اگر اینقدر حساسیت نسبت به نرخ بنزین است بخاطر اینست که بیشتر مردم از راه مسافر کشی امرار معاش یا کمبودهای زندگی را تامین میکنند.
کاش بنزین بشه لیتری ده هزار تومن ولی در ازای آن حمل و نقل عمومی دیگر مشکل نباشد وبیکاری به صفر برسه و هوا اینقدر آلوده نباشه.
مشکل اصلی نبود مدیریت کار آمد هست نه نرخ بنزین!!!
باور کن یه زمانی بود میرفتیم سفر و برمیگشتیم عین خیالمون نبود هزینه ها.یعنی اون موقع هم هزینه ها زیاد بودا ولی خب با همون پولی که میبردیم با خودمون کلی تفریح میکردیم و برمیگشتیم. تازه مشکل تنگ بودن جا تو ماشین هم نداشتیم، چون معمولا دوتا ماشین میشدیم. الان که میخوایم مسافرت بریم، اول از همه دوری و نزدیکی سفر باید مشخص بشه. بعد از اون معمولا میشینیم تخمین میزنیم چندتا باک بنزین باید تو طول سفر بزنیم و چند نفر هم هستیم. بعد از اون همه راضی میشن حداقلش با یک ماشین بریم تا هزینه بنزین دوبرابر نشه ! خلاصه اینطور بگم که قبلن کسی به هزینه بنزین توجهی نمی کرد قبل سفر، ولی الان طوری شده که شاید هزینه بنزین مقصدو تعیین بکنه !!