همه ما یه درخت رو میشناسیم حالا یا تو حیاط خونه مادر بزرگ پدر بزرگمون یا تو کوچه یا هر جای دیگه که حسابی اون درخت رو دوست داریم و باهاش خاطره داریم . درخت خاطره های شما کدومه ؟
کودکی من تو یه حیاط بزرگ پر از درختای میوه سپری شد
اما درخت انگور رو بیشتر دوست دارم و تابستون ها همیشه تو سایه ی اون مشغول بازی و مطالعه بودم
درخت کنار (konar)، یک نوع درخته که تو خوزستان رشد میکنه و میوه خوشمزه ای هم داره هر سال میرفتیم 13 بدر و آویزون این درخت ها می شدیم.
من با درخت لوز(یا گاروم زنگی )که جنوب رشد میکنه میوه قشنگی داره و وقتی میخوری دست و زبونت قرمز میشه البته سبزشم هست ولی خب یادم میاد چطور تو مدرسه سر این لوز جنگ بود بین بچهه ا و هر کسی داشت یا خونشون یه درخت بود چقدر بهمدیگه فخر میفروختیم
در ختی بعدی هم انجیر معابد هستش که وقتی برگش به زمین میخوره یه ریشه کلی میزنه و دوباره همین روند رشد ادامه داره و ریشه ها در هم تنیده میشه و شکل زیبایی داره و منو یاد تارزان و بازی های کامپیوتری میندازه و کلا درخت دوستداشتنیه.(مخصوص جنوب هستش)
در خت کنار(کلا جنوب رشد میکنه) هم که ناصر گفت همیشه خونه بابابزرگم داشتند ومن فقط چند تا از درخت تا اونجایی که دستم میرسید رو میچیدم (هنوزم همینطورم)و همونجا میخوردم خوشم نمیادزیاد ازش اکا کافی بود و هست که چهارتا دونش تو دستت باشه بری بیرون یا میرفتی مدرسه و دانشگاه مثل مور و ملخ رو سرت خراب میشدن بچه ها از بس دوستدارن.اما من نه
نخل هم همه جنوب باهاش خاطره دارند خصوصا تصویری که از نخل و دریا همیشه کنج ذهنم هست با غروب آفتاب و گاهی یه لنگر
با درخت توت سفید خیلی خاطره دارم. توی روستا معمولا کنار جویهای آب به صورت عمومی قرار داشتن و بچه که بودیم توی تابستون کارمون این بود که بریم روی شاخه درخت و توت بزنیم. بعضی وقتها از بس میخوردیم همونجا چرت هم میزدیم الان که دارم نگاه میکنم باورم نمیشه که چقدر مهارت پیدا کرده بودیم توی بالا رفتن از درخت. حتی از درختی مثل چنار هم بالا میرفتیم!!!