من کلمه پشم رو انتخاب میکنم.
شم، یعنی حس ششم (خود ششم هم شد یه کلمه )
شِش، شُش، ششُم، شم هم که گفتم، مِش یعنی جدولطوری، مَپ، شپش!!! شپشم (دیگه به خاطر برنده شدن توی مسابقه حاضر شدم این کلمه رو هم بگم) شَمشَم اسم یه برنده که توی سال ۲۱۲۱ روانه بازار میشه
برای راحتی کار من بازی خودم رو انجام میدم؛
لَحم = در زبان عربی به معنی گوشت به کار میرود و شحم نیز به معنی دنبه گوشت است.
مِلح= هر نمکی. (ناظم الاطباء). نام عامی است گونه ای از عقاقیر ارباب صناعت کیمیا را که قسمی از آن را ملح عذب (شیرین ) و قسمی را ملح مرّ (تلخ ) خوانند و قسمی موسوم به ملح اندرانی است و قسمی احمر (سرخ ) باشد که از آن باطیه و سینی کنند و قسمی را ملح نفط گویند که بوی نفط کند و قسمی مسمی به ملح بیضی است که از وی بوی تخم مرغ آب پز آید و قسمی را ملح هندی نامند که به رنگ سیاه باشد و …
حِلم=
مترادف حلم: بردباری، حوصله، شکیب، شکیبایی، صبر، صبوری، عقل | خواب، رویا
متضاد حلم: تندی، ناشکیبایی |
برابر پارسی: بردباری، نرمش، آرامی
حلم. [ ح ِ ] (ع اِمص ) آهستگی. || بردباری. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : حلم شتر چنانکه معلوم است اگر طفلی مهارش بگیرد صد فرسنگ ببرد. (گلستان ). دو کس دشمن ملک و دینند یکی پادشاه بی حلم دوم زاهد بی علم. (گلستان ). || عقل. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و گران سنگ از صفات اوست. (آنندراج ). ج، احلام، حلوم. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) :
نرانده اند قلم بر مراد آدمیان
نداده اند کسی را ز حلم و علم خبر.
ناصرخسرو.
|| (اصطلاح علم اخلاق ) نوع پنجم از انواع تحت جنس شجاعت، حلم است و آن عبارت است از آنکه نفس را طمأنینتی حاصل شود که غضب به آسانی تحریک او نتواند کرد و اگر مکروهی بدو رسید در شغب نیاید. (از نفایس الفنون ). طمأنینه است هنگام شدت غضب. وگویند تأخیر در کیفر دادن ستمکار است. (تعریفات ).
مَحَل= علاوه بر مکان و اعتنا معنی اعتبار و فرصت هم میدهد.
حَمل= مترادف حمل : آبستنی، بارداری، حاملگی، بار، نقل، توجیه، تعبیر، تاویل، بردن، ترابری، جابه جایی، برداشتن | بره، فروردین ماه
لَمح=نگریستن و دیدن به نگاه خفی و پنهان. (منتهی الارب ). دیدن به نظر سبک. (منتخب اللغات ). لمذ. (منتهی الارب ). || درفشیدن برق. درخشیدن برق. (زوزنی ). درخشیدن برق و ستاره. (منتهی الارب ). درخشیدن.
مِلل= مفرد آن کلمه ملت است و علاوه بر معنی قوم و کشور و نظایر آن معنی مذهب نیز میدهد.
حَلَح =محلی است در آشور که اسباط عشر، بعد از اسیری بدانجا برده شدند.
لَمل =شهر لمل (به فرانسوی: Lommel) در شهرستان مزک در استان لمبورگ در منطقه فلاندری در کشور بلژیک واقع شده است.
بلژیک
لاقبول ، درسته که خط زبان عربی و فارسی یکی هستند. اما دو زبان از دو مادر کاملا متفاوت هستن.
مثل این هست که وسط زبان آلمانی از کلمات انگلیسی استفاده کنیم. درسته که هر دو از حروف انگلیسی استفاده میکنند. اما دو زبان مختلفن. تازه مادر انگلیسی و آلمانی یکی هست!
زبان عربی هم فرزند و زیرشاخه زبانهای سامی هست. اما زبان فارسی زیرشاخه زبانهای هند و اروپایی هست.
من جنگ را انتخاب میکنم:
۱. جَنگ
۲. جُنگ
۳. گنج
۴. ننگ
۵. گُنگ
۶. گَنگ: رودخانهای در هند
۷. نَنَج: نام روستایی در ملایر
۸. نَگَن: شکل محاوره «نگویند»
۹. : گِگِگِ (آوایی به نشانه تمسخر)
گر گنج خواهی جَنگ کن کنار رود گَنگ تا نَگن طرف گُنگ به نَنَج رفت تا ننگ برنامه جُنگ ورزش را به جان بخره. گِگِگِ!
آقایون و خانمها برای من یک نقطه مبهم پیش آمده.
در قاعده بازی چنین ذکر شده که
هر کس یک کلمه سه حرفی معنی دار انتخاب میکنه و باید 9 تا کلمه معنی دار سه حرفی از همون سه حرف بسازه
یعنی 9 کلمه دیگر باید حاوی 3حرف کلمه اول باشند. بسیاری از جوابها به طور کامل حاوی 3حرف کلمه اول نیست پس مقررات رعایت نشده آیا انتقاد و نکته بسیار ریز و ظریف اینجانب صحیح است؟