بیشترین ابزارآلات متناسب با قدرت دست راست طراحی شدن. یه سری وسایلی که در حوزه خیاطی و نجاری و کارای فنی دیدم مطابق و تنظیم شده با دست راست بودن و ما چپ دستها نمیتونیم خیلی خوب باهاشون کار کنیم. حتی اصول خیاطی و بافندگی کار با کاموا و … هم اینجوریه. مادربزرگ میگفت ننه تو نمیتونی یه بافتنی خوب ببافی چون چپ دستی کارت سخته! (البته حرفهای پیگیر خیاطی نشدم ببینم برای ما مشکل ایجاد میکنه یا نه)
اما مهمترین معضل ما «معضل صندلی» است. صندلی دست چپ در تمام دورانها جز اقلام قحطی بوده. من یادمه اول راهنمایی به سختی یه صندلی دست چپ پیدا میکردم بعد صبح روز بعد که میرفتم مدرسه میدیدم صندلیم نیست! همه روی صندلی خودشون نشستن ولی جای صندلی من خالیه. پ صندلی من کو با مکافات باید از این کلاس به اون کلاس دنبال صندلی اضافی میگشتم و آخرش هم معلم نصف درسش رو داده بود و تازه من وارد کلاس درس میشدم «ببخشید آقا صندلی ما رو برده بودن رفتم یه صندلی برا خودم بیارم» حالا نگو فکر میکردن کلاس رو پیچوندم! یا دیر مدرسه اومدم این ترفندم برای ورود به کلاسه
حالا زنگ تفریح برم سراغ ناظم و بگردم دنبال یه صندلی دست چپی! اونوقت چند روزی هوا آفتابی میشد تا اینکه دوباره یه روز میایی مدرسه میبینی صندلیت نیست!! جالبه صندلی ما توی هیچ کلاسی هم نبود آخه حرفهای بودیم روی صندلی علامت میگذاشتیم که این صندلی مال ماست
دیگه از ترم دوم اول راهنمایی ترجیح دادم روی صندلی دست راست بشینم و دچار مکافات و معضل صندلی نشم. هرکسی هم پیشنهاد میداد یه صندلی دست چپ هست برات بیارم ، میگفتم نه ما را به خیر این صندلیها امید نیست ، شر مرسان!!
دانشگاه وضع بهتر بود. میرفتم ته کلاس از دسته صندلی کناری استفاده میکردم!
حالا اینم جالبه (اکثریت مطلق چپ دستها تجربهاش کردن) که هنگام ثبت نام کنکور دست چپ بودن رو انتخاب میکردیم که شاید یه صندلی دست چپ سر جلسه برامون محیا کنن و راحت امتحان بدیم. ولی رفتیم سر جلسه دیدم صندلی دست راسته! خودم چندبار چک کردم شاید این صندلی من نیست ولی زهی خیال باطل
اینا گوشهای مصائب و مظلومیت ماست. حتی شنیدم چپ دستهایی هستن که به خاطر استفاده از دستگاههایی که برای راست دستها تهیه شده ، در حین کار کشته میشن!! مظلومیت تا کجا
چپ دستم و تنهایی که در دوران کودکی قبل از رفتن به مدرسه کشیدم شاید از بدترین تجربه هام بوده .یادمه که متوجه می شدم البته نه بطور دقیق که با دیگر اعضای خانواده فرق می کنم .و خوب چون از بقیه هم کوچکتر بودم و هم در اقلیت قرار گرفته بودم .فکر می کردم که لابد مشکل و نقطه ضعفی دارم .تا اینکه قبل از دوران مدرسه با اعداد اشنا شدم که از چپ نوشته می شدند و با نظام فکری من تطابق داشتند .چقدر خوشحال شده بودم که انها از چپ نوشته می شوند .انقدر این تجربه و اشنایی برام مهم و دوست داشتنی بودکه هنوز که هنوزه شدیدا عاشق اعداد هستم !!!
چپ دستم و بابت این موضوع خیلی خوشحالم😁 چون خاص بودنو دوست دارم.
بدترین تجربه منم از چپ دستی صندلی های دسته دار مخصوص راست دستاس، مخصوصا موقع امتحانا خیلی سخته برام و گاهی حس میکنم کتفم میخواد از جا در بیاد😑
تجربه بدی نداشتم حتی از صندلی راست دست ها لذت هم میبردم راستش عموما با مشکلات کنار میام
اما از لذت هاش اونجاییه که با دست راستت کار انجام میدی
وقتی دست چپی مجبوری با دست راستت خیلی کارا انجام بدی مثل کار با موس، استفاده از قیچی، استفاده از چاقوی یه لبه (دست چپا نمیتونن باهاش خیار پوست کنن ) و…
علم و تجربه ثابت کرده هرچقدر از ۵ حس اصلیمون بیشتر و بهتر استفاده کنیم توانایی مغزمون بیشتر میشه
پس واسه همینه چپ دست ها خفن ترن چون بیشتر از راست دست ها مجبورن از هر دو دست استفاده کنن
خب همین دو روز پیش روز جهانی چپ دستها بود و من فکر نمیکنم یک چپ دست تجربه بدی داشته باشد هرچند که ممکنه در استفاده از برخی وسایل نتواند حداکثر انرژی لازم را بکار گیرد چون مطابق با دست اصلی او ساخته نشدند ؛ بلکه فکر میکنم دلیل نامگذاری چنین روزی عقاید عجیب و ترسناکی بوده است که در خصوصا چپ دستی در ایامی نه چندان دور رواج داشت.
پس در جواب معکوس به سوال میشه گفت بهترین تجربه یک چپ دست اینکه در زمانهای زندگی میکند که چپدستی اهریمنی محسوب نمیشود و یک روز نمادین هم در تقویم سالیانه دارد تا به چپدست بودن افتخار کند.