بدین منظور از تمام دوستان پادپرسی ام درخواست میکنم که بیایید باهم چالشی را برگزار کنیم تا آهسته آهسته فرهنگ غنی ادبیات فاسی مان را در نوشتار و گفتار اصلاح کنیم.
اشتراک همه اعضای فرهیخته گرامی مفید و مثمر است، درین چالش میخواهیم از داشته ها و انباشته های ادبی خود نوشته و خودساخته خویش درین مکان بگنجانید، اگر چه اندک و کوتاه، نظم یا نثر ادبی باشد و یا هم اینکه یک بحث ادبی را راهاندزی کنیم.
فقط این نکته حایز اهمیت است که نهایت سعی مان را به خرج بدهیم تا از ادبیات فولکلور (عامیانه) و کلمات تحت الفظی و اصطلاحی استفاده نکنیم. چون این چالش ادبی است و ما کوشش مان هم این است که فرهنگ غنی ادبیات مان را حداقل کم کم در نوشتار اصلاح کنیم و کلمات ادبی فارسی مان را دوباره جایگزین کلمات تحت الفظی کنیم که در نوشتار جای گرفته است.
همه ما و شما شاید شاهد نکاتی باشیم که خیلی از ماها در نوشتار از کلمات روزمره مختصر و اصطلاحی مروج و یا هم بعضاً کلمات خارجی (انگلیسی، فرانسوی، ترکی و …) استفاده میکنیم. حداقل منظور این چالش این است که زبان نوشتارمان را ادبی بسازیم تا رفته رفته فرهنگ غنی اصیل مان کمرنگ نشود و به نسل های آینده به خوبی و با اصالت تمام منتقل شود. چون اگر از زبان و ادبیات مان حفاظت نکنیم سهل است که مورد تهاجم فرهنگی واقع شویم.
خیلی عالیه اما من میتونم فقط یاد بگیرم غیر از اینجا همه جا فینگلیش(injoori farsi neveshtan) مینویسم و حتی با زبان انگلیسی بیشتر ارتباط میگیرم بعضا البته ادبیات غنی فارسی رو به همه چیز ترجیح میدم چون با گوشت و خون معانی و مفاهیمش رو حس میکنم.
تنها عامل ایجاد شکاف بین مردم و ادبیات فارسی ناتوانی در فهم و درک لغات مهجور است اما این لغات مهجور شده اند به دلیل استفاده نشدن از آنها . هر شیئ که استفاده نشود نیز فراموش می شود و جایگزین آن چیز جدید و تازه ای می شود که کاربردی تر و مفیدتر خواهد بود؛ اما ما ایرانیان چه چیز را جایگزین واژه های دور افتاده ی فارسی خواهیم کرد؟
اینکه چه باید کرد از خودمان آغاز می شود که کتابهای کهن را باز کنیم بخوانیم واژه های پارسی را به ذهن بسپاریم آنگاه در خانواده و دوستان این واژه ها را به کار ببریم البته نه آنهایی که معنی بسیار دور دارند بلکه آنها که به راحتی جایگزین می شوند و زود درک می شوند .
به نظر شما
سهم گوش و قلب مردم از حرف و سخن های تلخ و گَس و یا زرد و سیاه در روز چقدر است؟ از اخبار ظلم ها و جنایت ها و یا حوادث تلخ طبیعی و یا جنایی در سراسر جهان تا حرف های زرد و بی اعتبار در معاشرت ها و ارتباطات حقیقی و مجازی روزمره اعم از ناسزا و غیبت و وسوسه و دروغ و… چقدر؟!
سهمِ گوش و جانِ توده مردم از حکمت های ناب و نصیحت های اخلاقی چقدر است؟
پاسخ روشن است و نگران کننده.
بیایید خودمان به شادابی و حیات قلب مان بیشتر توجه کنیم
یک پیشنهاد ساده دارم؛ پیشنهادی با فواید متعدد؛
در موارد متعددی به برخی دوستان توصیه کرده ام “کتاب شریف گلستان سعدی” را رونویسی کنند و از حکمت ها و نصایح و عبرت های آن استفاده کنند و عقل و جان خود را در پرتوی آن صفا بدهند.
این توصیه را این بار -عملیاتی تر- در 3 گام به شما پیشنهاد می کنم. اگر مایل بودید، بسم الله:
ابتدا یک دفتر مناسب انتخاب کنید دفتری که از لحاظ صحافی و جلد، محکم باشد (سیمی و منگنه ای نباشد) با قطع وزیری و یا یک سررسید استفاده نشده ی امسال یا پارسال.
گام اول: هر شب یک حکایت را در یک صفحه از این دفتر بنویسید و شب بعد حکایت بعدی تا آخرین حکایت باب هشتم.
از صفحه اول و با نوشتن دیباچه گلستان شروع کنید.
در مورد دیباچه به نوشتن یک صفحه در هر شب بسنده کنید و به اندازه دو سه سطر در پایین صفحه جا بگذارید.
در مورد حکایت های کوتاه حتی یک سطری به همان اکتفا کنید و در یک شب بیشتر از یک حکایت ننویسید.
در هر صفحه فقط یک حکایت بنویسید. و اگر حکایت به صفحه بعد می رسد تا پایین صفحه جا بگذارید و شب بعد از صفحه مابعد.
نوشتن تاریخ دربالای صفحه؛ گوشه سمت چپ فراموش نشود.
حتما عبارت ها و ابیات عربی را بنویسید و جدی بگیرید. عبارت های عربی گلستان اغلب آیه کریمه و یا روایت و حدیث و بعضا ضرب المثل هستند.
گام دوم: بعد از تمام شدن رونویسی به ترتیب هر شب یک حکایت را از دفتر خودتان بخوانید و با گلستان مقابله و تطبیق بدهید و در صورت لزوم نوشته ی خودتان را اصلاح کنید و با مراجعه به لغت نامه لغات دشوار آن را ترجمه کنید تا آخرین حکایت از باب آداب صحبت.
گام سوم: بعد از گام دوم و پایان نمونه خوانی و تصحیح و ترجمه هر شب یک صفحه از گلستان دستنویس خودتان را بخوانید و هرچه به ذهنتان می رسد از پند و اندرز و برداشت های اخلاقی و عرفانی و یا اشعار و ضرب المثل در پایین و یا حاشیه ی آن اضافه کنید.
ان شاءالله در آینده نه چندان دور این گلستان سعدی که به خط و حاشیه خودتان است را به یکی از فرزندان و یا یکی از نوه های دلبندتان هدیه کنید.
اما فواید:
افزون بر فوایدی که قبلا در آشتی با غزل بیان کردم:
انس و آشنایی بیشتر با سرمشق اصلی زبان فارسی در سده های اخیر
باسوادتر شدن؛ حتی برای شما دوست عزیز.
بی تردید این سبکِ خواندن و رونویسی و خواندن مکرر گلستان، موجب تامل و تعمق در حکمت ها و درس های اجتماعی آن می شود و باعث “فزونی خرد” و تقویت “رویکرد عقلانی” و “نگاه حکیمانه به مسائل” می گردد.
و …
«پند سعدی که مایه گرفته از معارف قرآن و حدیث است همواره نقش زرین خاطر پندآموزان، و زبان فصیح و صریح او، رازگشای گنجینههای معانی برای دلهای جوینده و مشتاق بوده است.»
بسیار روش پسندیده ای فرمودین .
حتی این روش با مثنوی هم مثمر ثمر خواهد بود .
من تعدادی فایل صوتی از گلستان سعدی با صدای مرحوم خسرو شکیبائی و تعدادی فایل صوتی غزلهای حافظ شیرازی با صدای استاد گرمارودی دارم که هر کدام از دوستان مایل باشند بشنوند می توانند ایمیلشان را بفرستند تا برایشان ارسال کنم حتما در درست خوانی و درک مطلب تاثیر دارد .
اگر منظور پیرایه ساختن فارسی از عربی و انگلیسی و … هست که کار بسیار سخت و به نظرم عبث هست . چون بین مردم جا افتاده . حتی همین فارسی قدیمی هم اگر به زبان اوستایی یا دوران هخامنشی بود فکر کنم که دستخوش تغییرات و ادغام با زبان های اقوام ایران میگردید. ولی اگر ادبیات رو به معنی یاد گرفتن آداب و فرهنگ مردمان ایرانی بدونیم میتونیم از قصه های کوتاه استفاده کنیم و مثلا از کلیله و دمنه و هزار و یک شب و کتاب هایی از این دست شروع کنیم. نیاز هم نیست هر روز باشه . مثلا هفته ای اگر تونستیم یک داستان یا حکایت رو بخونیم و متوجه بشیم. تا هم مطالعه تاریخی و ادبی باشه و یک سری برداشت ها و پندهای جالب از این داستان ها بگیریم. خیلی جالب میشه یه زمانی دوباره ما مردم برگردیم به این نوع سخن گفتن . داخل این فارسی قدیم و رسمی یک نوع صلابت خاصی هست که در زبان محاوره نیست.