چند روزی ست ذهنم درگیر ترجمه های مختلف از “برادران کارامازوف” داستایوسکی است.مشکلی که وجود دارد اینست که بین انتخاب ترجمه های مختلف گیج می شوم.این مشکل قبلا هم برایم پیش آمده و شاید در برخی از موارد من یا دوستانم را از مطالعه کتاب مورد نظر دلزده کرده است. مثلا در همین مورد اخیر، بعضی از دوستان می گویند برادران کارامازوفِ ترجمه ی مشفق همدانی متن سختی دارد و با ادبیات روان خودِ نویسنده در تعارض است. حال پرسش اصلی اینست:
معیار های شما برای انتخاب یک ترجمه ی مناسب چیست؟ خصوصا در مواردی که یک کتاب، چندین ترجمه داشته باشد.
در این مورد خاص متاسفانه ترجمه مستقیم از روسی وجود ندارد. خودم البته ترجمه مشفق همدانی را خواندهام و در اولین فرصت ترجمه دیگری را میخوانم. ترجمه مشفق همدانی خیلی قدیمی است (۱۳۳۵) و از زبان فرانسه به فارسی برگردانده شده است. بنابراین احتمال این که متن برای خواننده دشوار باشد بیشتر است.
کتاب ابله داستایوفسکی توسط سروش حبیبی از روسی به فارسی ترجمه شده است. من ترجمههای سروش حبیبی را خواندهام. به نظرم همگی روان هستند. شاید روزی برادران کارامازوف را هم ترجمه کند.
برخی از دوستان برادران کارامازوف ترجمه ی دکتر صالح حسینی را پیشنهاد کردند،من هم به تازگی تهیه اش کرده ام،هنوز ابتدای کار هستم اما به نظر خوب می آید.به اضافه ی اینکه در پایان جلد دوم یادداشتی از مترجم وجود دارد که باز به گفته ی دوستان! دید فرد را نسبت به کتاب، بازتر خواهد کرد.
ظاهرا نه کتاب اصلی را خوانده اید و نه ترجمه محمد قاضی… کتاب شازده کوچولو یک شعر منثور است یعنی زبانی کاملا شاعرانه دارد. در ایران هیچکس به جز اقای قاضی نتوانسته زبان اصلی کتاب را در بیاورد وقتی می گوید : آنچه اصل است از دیده پنهان است… خنده دار است که شاعری والا مقام مثل شاملو این جمله را ترجمه کرده :نهاد و گوهر را چشم سر نمی بیند. اصلا ببینید تفاوت از کجاست تا کجا… آنچه اصل است از دیده پنهان است/ نهاد و گوهر را با چشم سر نمی بینند… نویسنده کتاب گاهی برای اشاره به نام سیاره ها از کلمه سیاره و کاهی هم خرده سیاره ( آستروید) استفاده کرده است که معنی ستاره کوچک هم می دهد. اما با توجه به اینکه این کلمه هردو معنی( سیاره کوچک و ستاره کوچک) را می دهد و با تو جه به اینکه در زمان هایی از کلمه سیاره استفاده کرده است بنابر این وزنه به سمت سیاره یا سیارک سنگین تر است اما جناب آقای شاملو همه را اخترک ترجمه کرده( ستاره کوچک) بی آنکه به خودش زحمت فکر کردن بدهد که ستاره نمی چرخد و مثل سیاره نیست…
پیشنهاد می کنم ترجمه جناب قاضی را امتحان کنید.
اما ترجمه برادران کارامازوف اقای صالح حسینی که خودم چاپ اولش را خریدم هرچند با دقت ترجمه شده اما کمی قلمبه سلمبه است و بدبختانه در ویرایش های بعدی اقای حسینی وضعش بدتر و بدتر هم شده است. ترجمه های آقای سروش حبیبی هرچند مستقیم از زبان روسی ترجمه می شود اما ضعف هایی دارد و خوب البته الان بهترین گزینه است.
من همیشه یه تیکه از متنو با متن انگلیسی مقایسه میکنم. تو اینترنت خوشبختانه متن انگلیسی راحت پیدا میشه. بعد دو صفحه از متن وسط کتابو میخونم که ببینم نثر مترجم چطوره؟ (همیشه وسط کتاب و وسط فصلو چک کنین. اول و آخر کتاب و اول و آخر هر فصل معمولا از دست ویراستار و مترجم درنمیره و حتا ترجمه های بد اکثرا اول و آخرش عمق فاجعه رو نشون نمیده.)
ولی در کل سابقه مترجم از همه چی مطمئن تره. مثلا رضا رضایی، عبدا… کوثری، نجف دریابندری، کاوه میرعباسی، گلی امامی، مهری آهی، سروش حبیبی و … با خیال راحت میشه ترجمه شونو انتخاب کرد.
قطعا 3 ترجمه فقط قابل بحث هستند: ترجمه شهدی، صالح حسینی و احد علیقلیان
ترجمه پرویز شهدی خیلی روونه ولی به نظر یه خورده ناچیز از دو تا ترجمه دیگه کوتاهتره (بعضی جمله ها گویا تو ترجمه فرانسه کتاب که منبع شهدی بوده وجود ندارند.)
ترجمه صالح حسینی خیلی دقیقه ولی مثل اکثر ترجمه هاش حوصله سر بره (صالح حسینی خیلی نثر کسل کننده ای داره کلا)
ترجمه علیقلیان هم خیلی دقیقه هم خیلی راحت میشه خوندش. من خودم ترجمه علیقلیانو ترجیح میدم.
از این سه تا هر کدومو انتخاب کنی پشیمون نمیشی، خیالت راحت. ولی اصلا سراغ بقیه نرو که ناامید میشی.
که البته ظاهرا ترجمه ای از «برادران کارامازوف» ندارد.
به نظرم این کتاب باید دقیق ترجمه شود، دقیق تر از دیگران!
خواندن ترجمه ی صالح حسینی را خیلی وقت است که تمام کرده ام، البته ابتدا کمی کسل کننده بود ولی هرچه جلو می رفتم، از کسل بودنش کم و به سنگینی اش اضافه می شد! بیهوده نیست که می گویند این کتاب را باید چندین بار خواند، شاید لطف اش نیز به همین باشد!