اگه يه روز از هيچ اتفاقي نتونستيد لذت ببريد، بهترين درمان چيه؟؟؟
وقت هایی که آدم کسله خوندن کتاب، دیدن فیلم و کارهایی از این قبیل رو اغلب نمی تونه انجام بده چون حوصله آدم نمی کشه اما معمولا انجام یکار متفاوت آدمو سرحال میاره خصوصا اگر کاری باشه که برای اولین بار انجام می دی یا جایی که برای اولین بار می ری. تو همین شهر تهران چند جا هست که خیلی باحاله! مثلا موزه عروسک های خیابان سعدی، موزه نقاشی پشت شیشه، موزه دفاع مقدس (خیلی موزه باحالو مدرنیه) یا تجربه هایی مثل سورتمه تهران!
اگر فکر می کنید همه این ها سرحالتون نمیاره من یک پیشنهاد دارم که به طور اتفاقی باهاش آشنا شدم. دقیقا یک روزی که اصلا حوصله نداشتم با یه دوستی تو یه پاسا|ژ داشتم قدم می زدم که پیشنهاد داد بریم طبقه سومش که شهربازی داره. اونجا پر از بازی ها و سرگرمی هایی بود که در درجه اول خیلی جذاب به نظر نمیو مد اما تجربه دو سه تاشون باعث شد من کلی سرحال بشم. الان خیلی از پاساژای تهران ازین شهربازی ها دارن که بازی هاشون آدمو سرحال میاره.
پیشنهاد دیگه من بازی های رومیزی یا همون بردگیم هاست که الان خیلی از کافه ها دارنش. یکی از این کافه ها شبدیسه (میدون انقلاب، کارگر شمالی، نرسیده به نصرت، بن بست امین، پلاک 5) که این بازی ها رو رایگان در اختیارتون میذاره. میدونید بازی کردن اغلب آدمو سرحال میکنه. فکر آدمو باز و راحت می کنه و حتی اگر مسئله ای خیلی ذهنتونو درگیر کرده باشه کمک می کنه تا راحت تر فکر کنید.
میشه یکی از این راه ها رو انتخاب کرد؛
- انجام یه بازی جدید چه فیزیکی چه غیر از اون
- دیدن کلیپهای کوتاه و جالب
- پختن یا درست کردن یه چیز جدید مثل ژله و کیک
- بی هوا به خرید رفتن و خریدن اون چیزی که دوستش داری
- با دوستت قرار بذار و یه جای بکر برو و حرف بزن البته اگه حوصله شو داری
- یوگا و تمرکز
خواب! اولین راهکارمه! راه حل بعدیم هم شاید این باشه که کاری که بار روانی منفی شدیدتری از کسل کنندگی داشته باشه و بتونه باعث بشه بی حوصلگی خیلی خوب به نظر بیاد رو انجام بدم جوری که آدم بیحوصلگی رو ترجیح بده. مثلاً دعوا، جر و بحث، کل کل.
خسته نباشی با موسیقی ملو بخواب
اتفاقا این رو پیشبینی کردم و کاملا محتمل هست.
از آن جا که احتمالا در آینده فراموش میکنیم که چه کارهای جالبی میتوانیم بکنیم، پیشنهاد میکنم در یک دفترچه ایدههایمان را ذخیره کنیم و برای آینده نگه داریم. در نتیجه زمانی که پیر شدیم و کاری برای انجام دادن به ذهنمان نرسید به دفترچهمان رجوع کنیم.
سعی میکنم یه چیز جدید یاد بگیرم
من چند تا لیست از کلی کار دارم که منتظرم وقت کنم انجام بدم، همین الان آخرین لیستی که توی هفته گذشته (شایدم ده روز گذشته) تا الان نوشتم اینا بودن:
- یاد گرفتن exception handling توی زبان های برنامه نویسی پایتون، سی ++ و فورترن و درست کردن الگو برای استفاده های بعدی
- چطور در استفاده از git پیام های بهتری برای هر commit بذارم - فرم الگویی پیدا کنم برای گذاشتن پیام در گیت
- چطوری توزیع لینوکس مخصوص خودم رو درست کنم و ازش یه فایل iso درست کنم و بذارم روی اینترنت برای استفاده های بعدی
خیلی وقت ها پیش میاد که شما به یه سری ابزار ها نیاز دارین مثلن چند تا کامپایلر و یا چند تا کتابخونه از یه زبان خاص یا حتی یه نرم افزار خاص؛ یا اینکه پیش میاد که شما حتمن باید یه ابزار که به صورت پیشفرض روی توزیع های پایه هست رو نمی خواهید؛ به جای اینکه همه این کارا رو دستی انجام بدم دوست دارم یه نسخه ای درست کنم که دقیقن منطبق با خواسته من باشه و با نصب همون نسخه کارم حل شه. - در مورد درد مطالعه کن - در مورد نحوه احساسش، انتقالش و انتفاقاتی که در این مسیر میفته
- در مورد خواب مطالعه کن - چرا لازمه - فرقش با بیداری چیه و …
- در مورد انتقال اطلاعات در مدار های مغز مطالعه کن- بین نواحی مختلف مغز چطور اطلاعات منتقل میشه
- کتاب چنین کنند بزرگان ترجمه نجف دریابندری رو پیدا کن و بخون.
دسته بندی نسبتن مشخصی داره در حوزه کتاب خوندن - یاد گرفتن کامپیوتر و برنامه نویسی - مطالعه تخصصی خودم؛ بخاطر این بیماری که این روزا اذیت می کنه نمی تونم مواد اولیه لازم برای کار دستی بگیرم و معرق کاری کنم وگرنه احتمالن اونم توی این لیست میومد
و این لیست هیچوقت برای من تموم نمیشه - الان اگر بگردم ممکنه لیست ۶ ماه پیشم رو هم پیدا کنم که بعضی از کاراش رو انجام دادم - خیلی کم پیش میاد که حوصله هیچ کدوم از این کارا رو نداشته باشم معمولن از یکی خسته میشم و میرم سراغ یکی دیگه اما بوده روز هایی که هیچکدوم از کارای توی لیستم جذبم نکرده و اون وقت میرم پیاده روی، قدم میزنم ، موزیک گوش میدم با خودم حرف میزنم، خیال پردازی می کنم، برنامه ریزی می کنم، شنا می کنم، فیلم های تکراری می بینم( فیلم هایی که برام جذاب بودن)، میام سوالای توی پادپرس رو می خونم ببینم تو ذهن بقیه چی می گذره
خدا رو شکر راحت خودم رو سرگرم می کنم
خودمو با آهنگسازی سرگرم میکنم یا اینکه فیزیک میخونم
میخوابم؛ فرار موقت از همه ی مشکلات و حال بد و کسل کننده ای که توی بیداری اتفاق می افته.
برای یک روز کسلکننده به شرط اینکه کاری نداشته باشم (روز تحصیلی ، روز کاری ، روز مهمانی و … نباشه) ، فیلم نگاه میکنم. 3-4تا فیلم در ژانرهای مختلف. الزاما ممکنه احساس لذت نداشته باشم ولی احساس مطلق کسلی هم ندارم ، سرگرم میشم.