زکریای رازی رو که همه میشناسین دیگه. منتها علاوه بر پزشک و دانشمند قابلی که بوده، تو فلسفه هم دست خوبی داشته.
از این حرفش چه برداشتی میکنین و از این جمله چی میفهمین؟
«اگر خداوند خالق جهان است، پس چرا پیش از خلق جهان، جهان را خلق نکرد؟»
مشکل اینجاس شاید قبلن هم بوده جهانی و از اول شروع کردن ولی مثل الان ما قدر ندونستن و به کشتن هم پرداختن
این بحثها ، چه در تایید چه در رد موضوع ، ابترند. حرف اساسی رو کانت زده که با کمک عقل در این وادی نه چیزی اثبات پذیر است نه میتوان چیزی را رد کرد. برتراند راسل هم در نظام فلسفی خودش ، با وجود انتقادات دیگر به کانت ، این حرف رو قبول داره. میگه نه چیزی دیدم که عاقلانه رد کند ، نه حرفی که عاقلانه تایید کند. همه چیز معرفتی _ شخصی است و بستگی به نظام معرفتی شما داره تا این جمله و از این دست جملات فراوان چجوری تحلیل بشه.
من برداشت خاصی ندارم.
برهان تسلسل!! تا تهش این سوال تکرار میشه.
شاید بشه این جمله به دوصورت تفسیر کرد.
صورت اول اینکه رازی مفاهیم خلقت و جهان رو دو امر مجزا فرض کرده.چراکه مبتنی بر خالق جهان بودن خدا و تقدم صوری خلقت بر جهان،بنیان پرسش رو بر امکان تقدم جهان بر خلقت و برهنه زدن این توالی متمرکز کرده.
صورت دوم هم میتونه اینطور باشه که رازی سعی داشته با طرح این پرسش به نحو سلبی به اثبات نظریه اتقان صنع و غیرممکن بودن فرض حالتی مغایر با حالت حاضر به حکم تناقض مزبور،بپردازه.مشابه اون میتونه سوال«ایا خدا میتونه سنگی رو خلق کنه که خودش نتونه بلندش کنه؟»
تا حالا به چنین امکانی فکر نکرده بودم، جالب بود!
در صورت دومی که گفتین به برهان نظم اشاره کردین؛ مطمئنین که میتونه اشارهای به این برهان باشه؟
این سؤال سؤال منم هست. عالمای مذهبی در جوابش گفتن که چنین چیزی در ذات غیرممکنه و اون سنگ توانایی و ظرفیت این رو نداره که اینطوری باشه، و قدرت خدا به محالات تعلق نمیگیره؛ ولی باز سؤال من اینه که مگه برای قادر مطلق، غیرممکنی هم وجود داره؟ مگه میشه قدرتش به چیزی تعلق نگیره؟ در این صورت مگه قادر مطلقه؟ نمیدونم…
عالمهای مذهبی میگن تسلسل باطله. ولی من هنوز نفهمیدم چرا؟!
من صرفا برداشت های محتمل رو که بنظرم صحیح اومد گفتم.یعنی راستش مطمئن از بابت هیچکدوم از فروض نیستم!
مباحثی که در مورد عدم امکان تعلق قدرت الهی به امور محال وجود داره مبنای منطقی و اصولی دارند.علمای مذهبی علاوه بر صفات قادر و توانا،صفات دیگه ای مثل علیم و حکیم هم برای خدایی که از او یاد می کنند قائلند که دقیقا وجود همین صفات هست که منافی بروز فعل عبث و متناقض میشه.به بیان دیگه حکمت الهی بر تمامی صفات خداوندی نظارت و تقدم داره.
البته نمیدونم چی باعث میشه فکر کنی امکان بروز امر محال از ارادهی الهی وجود داره…
این به معنی فلسفی، نقدی بر دیدگاه در مورد «خالق بودن» به عنوان صفتی اصلی برای خداوند هست و نه الزاما تقدم و تاخر خلقت. در واقع، رازی این پرسش رو مطرح میکنه که اگر خداوند رو به عنوان خالق جهان میشناسیم، قبل از خلقت جهان که در زمانی مشخص رخ داده، به چه عنوان میشناسیم؟
نکته اینه که فرای زمان و مکان بودن، به معنی فلسفی در تناقض با خلق به معنی ایجاد معیاری برای زمان و مکان هست. همین حرف رو در مورد «علیت» هم میشه زد: خلق به معنی یک عمل، یا نیاز به دلیل داره یا از دلیل تهی هست. در هر دو صورت در تضاد با خصوصیات مبتنی کمال هست. در واقع از این نظر، به قول @NeginH مسئله به سئوالی شبیه به «خلقت سنگی فرای توان خداوند» منجر میشه.
آیا این رو میشه در این مرحله تناقض به حساب آورد؟ اساسا خیر. در مسئله قابل فهمتر «سنگ»، خلق سنگ میتونه همزمان با خلق توانی در خود برای غلبه بر اون باشه، یعنی مسئله رو به افزایش حد توان در قبل و بعد از این عمل تقلیل داد. ولی این به تناقض تحولپذیری منجر میشه که پیچیدگی خاص خودش رو ایجاد میکنه. در بعضی از گرایشهای فلسفی، ذات خداوند رو متکثر فرض میکنن که در عمل به این تناقضهای جواب میده ولی به اشکال دیگهای از تناقض منجر میشه.
سلام
خب ببین میتونی اینجور هم این جمله رو ببینی که خدا رو چجور میبینی،این جمله در اصل از دو بخش تشکیل شده یکی خدا و یکی هم چرا اینکار رو قبلش نکرده… بنظرت خدا مثل ما نیاز به چرا اینکار رو نکنم و… داره(اینکه خدا رو چجور ببینیم بستگی داره) چیزی که من میدونم اینه که زمان هم از قاعده ی خلق خدا جدا نیست و خلاصه احاطه کامل بر هر چیزی داره و خدا هم مثل ما فکر نمیکنه
و ما اینجور فکر میکنیم چون اگر کاری رو الان یا زمانی دیگه انجام بدیم تاثیرات متفاوتی داره ولی برای خدا(باشه که خودت چجور فکر میکنی درباره خدا)
من دنیا رو ۲ قطبی میبینیم
بود و نابود
وجود و ناوجود
هست و نیست
کاری که خالق کرده تبدیل نابود به بود، ناوجود به وجوده
اما ما فکر میکنیم که خالق توی ۷ شبانه روز و اندی! همه چیز رو ساخت و گفت ما رفتیم حسنی بمونه و حوضش!
خالق در هر لحظه ی ما در حال خلقته. گذر زمان برای ما انقدددددر نسبتش کمتره که شاید ما توی اون ۷ روز خلقت باشیم هنوز!
من حس میکنم زکریا گفته این مسخره بازیا چیه یه ضرب خلق میکردی ۲ تا جنس خوب دیگه چرا این همه ما باید زمان بذاریم توی این دنیا؟ البته خودشم جواب این سوال رو میدونسته و میرفته سراغ دیرینک که دنیا زود بگذره بره
اما عمیق تر که میشیم میبینیم ما قبل از این دنیا وجود نداشتیم ناوجود بودیم نابود بودیم
خالقی مسلط به بود و نبود ما رو به وجود آورده و قطعا میتونه دوباره وجود رو به ناوجود تبدیل کنه اما چرا باید اینکارو بکنه؟ چرا نباید بکنه؟ جواب های زیادی وجود داره براشون اما من فکر میکنم که ما به وجود اومدیم تا توی یک فرمول فوق پیچیده که خالق طراحی کرده تبدیل به چیزی بشیم که خوابش رو هم نمیتونیم ببینیم
فرایند تبدیل شدنمون به وجودی قدرتمند تر از این دنیا میگذره
مثل شمشیر! تا چکش نخوره که سفت نمیشه تا سمباده نخوره تیز نمیشه!
حرفم این نیست که این دنیا باید سختی بکشیم بدبختی بکشیم
حرفم اینه که باید تجربه کنیم تا درکی از وجود به صورت اولیه و پایه داشته باشیم
مثل بچه ای که تازه حروف الفبا یاد گرفته از این دنیا میریم به دنیای بعدی تا کلماتی رو بنویسیم
چرا؟ نمیدونم. چطور؟ نمیدونم اما میدونم بعد فیزیکی وجود نداره اونجا اما زمان چرا هست
زکریای کلک خسته بوده از اینکه توی فراینده و تحملش کم شده گفته چرا یه ضرب ۲ تا خوبشو نساختی این همه ساختی توی این همه زمان (برای ما، شاید برای اونا کل تاریخ بشر از اول تا الان نیم ساعتم نشده باشه ) ۲ تا خوب ازش در بیاد؟ بردار ببر مارو از این دنیا ببینیم چند چندیم و پلمب شیشه بعدی رو گشوده
به نظرم قبل از جهان میشه وقتی که هیچ چیز نبود یعنی زمان هم نبود پس قبل از جهان از نظر زمانی معنی نداره که یعنی هر موقع که اقدام به خلق جهان کرده (نیت کرده) جهان به وجود اومده پس چرا قبل از جهان جهان رو خلق نکرده یه کم به نظر من بی معنیه
من که مغزم هنگ کرد و درد گرفت از این گفته به نظرم خودشم نفهمیده چی گفته احتمالا تاثیر الکله
یک لحظه توجه کنیم که جمله گزاره درستی داره یا نه؟
این جمله از نظر من درست نیست چون هر طور دیگه بود باز هم سوال بود که چرا فلان موقع نه؟! از طرفی
زمان در آفرینش جهان شکل گرفت
و قبلش ازل یا همون بی زمانی بوده .
و جهان هم در ظرف زمانه و اقتضا این بوده یک زمانی خلق جهان آغاز شه و در این ظرف قرار بگیره. این سوال از جهاتی مثل این هست که بگیم چرا دایناسور ها در فلان دوران بوجود اومدن و قبل تر نبودن؟ یا چرا انسان قبل از یک میلیون سال قبل نبوده ؟
خب این جا سلسله مراتب به هم میخوره انسان نمی تونست زمان دایناسور ها باشه و دایناسورها هم نمیتونستن زمان بی مهرگان آغازین باشند در واقع فعلیت و امکان رو هم باید در نظر گرفت.