بزرگترین حسرتهای زندگی شما چیه؟ بهشون فکر میکنید؟ باهاشون چکار میکنید؟
چهکاری رو انجام ندادید که الان دوست دارید انجام بدید یا برعکسش؟
برخی حسرتهای مردم اینا هستن:
ای کاش سیستم آموزشی کشور . . .
اگر اونموقع اینکار رو نمیکردم . . .
باید حواسم به . . . بود
اگه این . . . مال من بود
چرا اینطور شد که . . .
بیشترین حسرتم اعتماد به آدمهاست
یکی از حسرت های زندگیم اینه که خیلی طول کشید تا مسیرمو پیدا کنم و مدام حسرت اون فرصت ها و زمان های از دست رفته رو میخورم
از بزرگترین حسرتای زندگیم فرصتاییه که برای یادگیری از دست دادم اینکه تا قبل از دانشگاه فقط بدنبال درس خوندن بودم، کم تر کتابای خوب خوندم… کمتر علایق دیگمو دنبال کردم مثلا دوست داشتم بعضی رشته های هنری رو اون موقع که وقتم آزادتر بود یادمیگرفتم.
یکی دیگه از بزرگترین حسرتام هم اینه که به خودم اعتماد نکردم، خیلی وقتا نتونستم نه بگم. خیلی وقتا هم بخاطر ترس از ناراحت شدن بقیه یا موضوعایی که اون موقع بنظرم مهم بودن کار درستو انجام ندادم یا یه وقتایی پا روی علایقم گذاشتم.
وقتی بهشون فک میکنم حس میکنم که خب از دست رفته دیگه نمیتونم که زمانو به عقب برگردونم. الان سعی میکنم بیشتر بخودم اعتماد کنم و کار درستو انجام بدم. همینطور الان دارم میدوئم که کتابایی که دوست دارمو بخونم و چیزایی که دوست دارم رو یاد بگیرم