به عنوان معلم برای اولین روز سال تحصیلی چه برنامه ای داری؟

اغلب در جلسه یا جلسات اول مهرِ ما (مدارس متوسطه معمولی)، بچه‌ها و معلم برنامه ندارند و فقط تا حدودی پایه تدریس مشخص است پس اولین جلسه من به آشنایی و صحبت از قوانین و مرور و بررسی کتاب درسی می‌گذرد، گزارش امروز (ریاضی پایه هفتم):

خودمو معرفی کردم
نوبت معرفی بچه‌ها: یک برگه (امسال دفتر کلاسی سال قبلم رو برداشتم چند صفحش خالی بود، بعضی سال‌ها هم دفتر مدرسه لیست چاپی در اختیارمان می‌گذارد ) در حالی که بچه‌ها یکی یکی با دست خط خودشان اسامی را می‌نوشتن، درباره قوانین کلاس با هم حرف زدیم.

وقتی نوشتن اسامی و صحبت از قوانین تمام شد، بچه‌ها رو در گروه‌های چهارنفری قرار دادم ( هر دو میز پشت هم یک گروه، گروه‌بندی اصلی را باید در جلسات بعد انجام دهم) و هر فصل کتاب رو به یک گروه سپردم تا ببینن چی داره و از چی صحبت می‌کنه، تا اینجا ۴۰ تا ۵۰ دقیقه از وقت کلاس رفته بود، حدود ۱۰ دقیقه هم برای بررسی فصول به گروه‌ها وقت دادم یکی دو دقیقه نشستم یا بدون اینکه حرفی بزنم نگاه کردم یا مشغول رفع ابهام برای بعضی گروه‌ها بودم.

وقت کار گروهی تمام شد و حالا گروه‌ها به نوبت (انتخابم اغلب تصادفی بود ) شروع به صحبت کردن، و اینجا خواستم بچه‌ها قبل صحبت اسم خودشونم بگم. تمام گروه‌ها و اغلب اعضای هر گروه صحبت کردند و در بین حرفاشون هم حرف‌ها و کمک‌ها و نقدهای من. تقریباً ۲۰ تا ۳۰ دقیقه زمان صرف شد.
کلاس ۸۵ دقیقه‌ای با جمع‌بندی من به پایان رسید:

نکته‌ها:
به جز تشویق و حمایت کلامی امتیاز دیگه‌ای در کار نبود، حتماً طراحی مناسب سیستم امتیاز دهی باعث اثربخشی بیشتر است.

تأکید شد که هدف تمرین کار گروهی است و واقعاً هم مشارکت دیده شد و انگیزه‌ها تغییر کرد، یکی از اعضای گروهی که توضیح خوبی ارائه نداد علت را عدم همکاری اعضا اعلام کرد و همین باعث شد اعضای گروه پاداش روانی مثبت دریافت نکنند، به فرد تخریب کننده و افراد متهم به عدم همکاری تذکر دادم که کار هر دو خوب نبود، و چند دقیقه بعد با مشاهده ناراحتی‌شان به گروه دلخوشی دادم که در کارهای بعدی جبران می‌کنند، اما هنوز حس ابهام برایم باقی است.

در خلال کار یا جمع‌بندی تأکید کردم که هدف آشنایی با کتاب است و این که نسبت به درسی که برای بسیاری دشوار است، حس بهتری پیدا کنند. اما واقعاً به کمک من نیاز بود چون صحبت درباره یکی دو فصل برایشان دشوار بود یا بچه‌ها از حرف‌های هم چیز زیادی نمی‌فهمیدند. همین ممکن است حس بدی در دانش‌آموزان ایجاد کند، یعنی باید معلم هوشمندانه کار را به بچه‌ها بسپرد وگرنه حس بیهودگی و اتلاف وقت ممکن است به اصل کار لطمه وارد کند، و به جای افزایش مهارت‌ها باعث پیامدهای منفی و طرد طرح یادگیری گروهی شود.

زنگ اول دیرتر شروع شده بود و زنگ آخر بچه‌ها خسته بودند، بنابراین بنظرم زنگ وسط بهتر از وقت استفاده کردیم. در کل مدیریت زنگ آخر خود چالشی مجزاست.

نکته مهم : همیشه وقت کم داریم و بچه‌ها هم هرچه کم‌سن‌تر باشند زودتر خسته می‌شوند.

6 پسندیده