یهکم لحن سؤال تنش آفرینه، نیتام هم شرمآوری نیست ولی اگر نسل بعدی از شما پرسید چرا؟ چی دارید که بگید؟ اصلاً فرض کنید که قراره به نسل بعد نامه بنویسی. بهشون چی میگی؟
چرا باید توضیحی به نسل بعدی بدیم؟ مگه نسلهای قبل به ما توضیح دادن؟
ولی اگه بخوام چیزی بگم، این قطعه رو که اخیرا از @Pourya_Darnihamedani شنیدم (در توییتر از ایشون دیدم)، میگم:
آهای آيندگان، شما که از دل توفانی بيرون می جهيد
که ما را بلعيده است
وقتی از ضعف های ما حرف می زنيد
يادتان باشد
که از زمانه سخت ما هم چيزی بگوييد
به ياد آوريد که ما بيش از کفشهامان کشور عوض کرديم
و ميدانهای جنگ طبقاتی را با يأس پشت سر گذاشتيم
آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود
اين را خوب می دانيم:
حتی نفرت از حقارت نيز
آدم را سنگدل می کند
حتی خشم بر نابرابری هم
صدا را خشن می کند
آخ، ما که خواستيم زمين را برای مهربانی مهيا کنيم
خود نتوانستيم مهربان باشيم
اما شما وقتی به روزی رسيديد
که انسان ياور انسان بود
درباره ما
با رأفت داوری کنید!
از قطعه «به آیندگان» اثر برتولت (برتولد) برشت
این و میگم :
برو بچه اینجا واینستا
من چیزی برای گفتن ندارم. به هر حال هر نسلی شرایط مکانی زمانی منحصر به خودش رو تجربه می کنه. حالا اینکه نسل ما میخواد درس عبرت باشه یا الگو، به تعبیر نسل بعدی بستگی خواهد داشت. امیدوارم نسل اینده ایران بیشتر تغییر پذیر باشند و نتیجه این تغییرات هم به زندگی این نسل کمک کنه.
من خواستم ملودرام قضیه رو زیاد کنم :)) و نیتام همین متنهای ادبی بود. ولی خب آره، خیلیهاشون جواب دادن، عذرخواهی کردن، سعی کردن اشتباهاتشون رو جبران کنن. اینکه ثروت نسل بعد رو بسوزونیم، مثل نفت و آب. نیازی هم به پاسخ نبینیم یهخورده ناراحتکنندهست.
من اعتقاد دارم هر نسلی سرنوشتش را خودش رقم می زند و این هیچ ربطی به پدران او ندارد با توجه به قانون ده به نود که می گوید" کنترل ده درصد زندگی از دست ما خارج است اما نود درصد دیگر زندگی را خود ما تعیین کننده هستیم" پس هر فردی و درنتیجه هر نسلی می تواند سرنوشت خود را رقم بزند بی آنکه مسئولیت را بر دوش پدرانش بگذارد.