۵۷ تجربهای که هر کسی پیش از تشکیل زندگی مشترک و ازدواج باید داشته باشه، چی هست؟
نمی دونم چقدر ممکنه حرفهام درست و غلط باشه ولی با چرخش بین کشورهایی مختلف و البته تجربیات خودم چند مورد که به نظرم می رسه رو این نصفه شبی میگم.
۱- حداقل به یک نفر قبل از ازدواج گفته باشه دوستت دارم ( اینطوری یعنی مزه رابطه عاطفی و طبعات و حتی نوع علاقه رو تو خودش شناخته)
۲- حداقل به یک نفر گفته باشه بهتره از هم جدا بشیم ( اینطوری یعنی میفهمه کجا رابطه اش جواب نمیده)
۳- حداقل یکی دو روز به واسطه شکست عشقی که خورده تو اتاق خودش رو حبس کرده باشه یا اصلا با صدایی بلند یه موسیقی رو گوش کرده باشه.
۴- خودش رو به یه رستوران دعوت کرده باشه و بهترین غذای سر اشپز رو سفارش داده باشه
۵- بهترین لباسی که مورد علاقه اش هست رو برای خودش و با پول خودش خریده باشه
۶- حداقل چند ماه با حقوق خودش مستقلا زندگی کرده باشه
۷- تجربه سفرهایی مختلف با ادمهایی مختلف رو داشته باشه.
۸-با ویژگی های جنسی خودش و جنس مخالف و روابط جنسی اشنا باشه ( این الزاما میتونه تجربه نباشه)
۹- تجربه زندگی خوابگاهی یا خونه مشترک داشتن مستحبه
۱۰- اشپزی، خانه داری و خرید کردن بزای زندگی روزمره رو هم تجربه کرده باشه.
پاسختون جالب و متفاوت بود انتظار شنیدن این مدل تجربه ها رو پیش از ازدواج حقیقتا نداشتم. انگار که دارین میگین پیش از ازدواج فرد باید زندگی فردی و مجردی سالمی رو تجربه کرده باشه، در عین حال که تجربههای زندگی مشترک رو هم در مقیاس کوچک تر یه رابطه دوستانه به دست آورده باشه.
این دو تا برام جالبه. این طوری تعبیرش میکنم که «خودش رو دوست داشته باشه». برداشتم درسته یا منظور دیگه ای پشت این تجربه ها هست؟
اره من حقیقتا فکر کردم باید فرد یه زندگی مجردی سالم و مستقل رو چشیده باشه که بتونه برای مشترک شدن با دیگری ادامه بده.
بله دقیقا هر فازی از زندگی مهمه و باید تمام و کمال زندگی بشه البته تغیر فازم مهمه. اینکه خیلی از ادمها زندگی نکرده تو هر فازی رو بخوان تو فاز دیگه تجربه کنند مثل اینکه شما رفتید یه هتل پنج ستاره که بهترین سفره هایی غذا رو فراهم میکنه ولی شما از ترس اینکه مثلا نهار سیر باشید و نتونید غذا بخورید از چیزهایی که براتون تو صبحانه اماده شده نمی خورید و به همین صورت برا نهارم از ترس اینکه برا شام سیر باشید خیلی دست به غذا هایی متفاوت نمی زنید. وقتی نوبت به شام می رسه حسرت دو وعده گذشته باعث میشه پرخوری کنید و درنتیجه تا صبح نتونید راحت بخوابید. اما اگر تو هر وعده در عین خویشتنداری بیشترین بهره رو از سفره برده باشید اخر شب هم حسرتی تو دلتون نیست هم لذت تمامی وعده ها رو چشیدید و اخر شبم سر راحت به بالین میذارید یا بلعکس .
به نظر میرسه تمام این تجربه ها،تازه کمک میکنه تا بتونی خودتو با همسرت بهتر هماهنگ کنی و عملاً کافی نیست.یک چهار چوبهایی هست که باید رعایت بشود و در غیر اینصورت احتمال بروز ناسازگاری زیادتر خواهد شد.عواملی همچون؛
ضریب هوشی،فرهنگ خانوادگی،سطح درآمد،سطح تحصیلات,قومیت ،ایدئولوژی و از این دست که ممکنه در نگاه اول خیلی برای دل مقبول نیو افتد،در واقع شروع دیالوگ های ناسازگاری را رقم میزند.
اختلاف سنی که قدیما4 تا 7 سال بود و الان نمیدونم چند ساله،یه آیتم عقلانی است و بهتره بهش توجه بشه همانند آیتم فامیلی و از این قبیل.
عاشقی هم از هر نوعش که باشه،آیتم پر ریسکی هستش و معمولاً در تصمیم عقلایی گرفتن فرد رو به اشتباه و مخاطره می اندازد.
خیلی خوبه که دوستان نظرات و تجربه هاشون رو مطابق با شرایط و قوانین فعلی عنوان کنند،یا اگر نقص هایی و یا راهکار هایی در قوانین مربوطه می بینند عنوان نمایند.
1- به نظر من هر فرد باید قبل از ازدواج با یک جنس مخالف بوده باشه تا تصور و درکی از جنس مخالف و دنیای زنانه داشته باشه و این جمله دوستت دارم به یک دختر اولین بارش نباشه
2- با دوستای مجرداش چندین تا سفر دورهمی رفته باشه یعنی تفریح و کارهای دوره مجردی رو انجام داده باشه چون خیلیا رو میبینم که این تفریح در زندگیشون شیفت پیدا کرده به دوره متاهلی شون یعنی بجای اختصاص وقتشون به خانمشون در دوره متاهلی مجردی میکنن و هنوز نقششو بعنوان یه همسر نپذیرفته
3-خودش با خودش به تعادل رسیده باشه یعنی شخصیش برای ازدواج به حد کافی اماده پذیرش باشه و اعتماد به نفس داشته باشه چون ادمی که خودشو دوست نداره ازدواج کردنش اشتباه هس از نظر من
اما در جامعه ایران اکثرا به خاطر فشارهای جنسی و عاطفی تن به ازدواج میدن این درسته که در ازدواج به بعضی از نیازهای انسان پاسخ داده میشه ولی اگه بگوین که در کشور ما محدویت روابط دختر-پسری نداریم به نظر من خیلیا ازدواج نمیکنن چون ازدواج یک انتخاب برای مسئولیت پذیرشدن و پذیرفتن نقش همسر پدر و غیره هس من خودمم خیلیا چیزاس که تجربه نکردم مثل یک چایی ساده خوردن با یک دختر در یک کافه