فرض کنین با حفظ مردم و ساختار دو کشور، دولت ایران به طور کامل با دولت ژاپن عوض بشه. به نظرتون چه اتفاقی میوفته؟ برای اقتصاد، تکنولوژی و اجتماع دو کشور چه آیندهای پیشبینی میکنین؟ اگر که مرجع خاصی برای پیشبینی بگید خیلی خوب میشه.
قاعدتاً همۀ دولتیها به هاراکیری رو میآوردن.
مدیر عامل شرکت Panasonic یه جمله خیلی قشنگ داره که میگه » (متن دقیقش یادم نیست یه چی تو همین مایه ها بود ولی … )
خدارو شکر میکنم که به کشور من منابع نفت گاز یا زغال سنگ نداد و به جاش ثروتی رو داد که هرگز تموم نمیشه و اون نیرو های متخصص و متعهد کشورم هست .
آیا اگه دولت ژاپن بیاد ایران به نیروی انسانی متعهد و مدیران کارآمدی که با فرهنگ دزدی و اهمالکاری خو نگرفته باشن دسترسی داره ؟
فکر میکنم این فرهنگ با روح و خون مردم کشور ژاپن یکی شده و ژاپنی ها به تمام معنا اینو قبول دارن که این مردم هستن که باید برای کشورشون کاری انجام بدن و ارزش آفرینی کنن . نه این که صبر کنن تا کشورشون براشون آستین بالا بزنه …
به نظر من تا فرهنگ قربانی بودن و منتظر معجزه بودن تو ما ایرانی ها درست نشه هر دولتی رو کار بیاد یه مدت خوب عمل میکنه و بعدش دوباره همون آش و همون کاسه
هیچی مدیران(دولتمردان) ژاپنی فاسد میشن و مردم ژاپن مدیران بنجل ایرانی رو وادار به استعفا میکنن و همچنان ایران ایران میمونه و ژاپن ژاپن
یعنی هیچ شانسی برای تغییر رفتار موثر وجود نداره؟ مثلا سیاستهای بلندمدتی باعث بشه که ایرانیها بفهمن که سود بیشتری در رفتارهای مناسب اقتصادی و اجتماعی هست؟ یا آموزشهای موثر و مفیدی نیست که شانسی برای تغییر مثبت ایجاد کنه؟
یا در حالت عکس، سیاستمدار تشنه قدرت، مجبور نمیشد که یاد بگیره که از فکر جمعی استفاده کنه و سیاستهای درستی رو اعمال کنه؟
منظور اینه که براساس این حرفها باید بشینیم منتظر ترکیدن نهایی مملکت باشیم البته الان هم کم نترکیده!
از شوخی گذشته، تصور میکنم بخش عمدهای از مشکلات ما نهادیه. از جنس نهادهای کتابهای داووداغلو. من اینجا دولت رو به معنای State میگیرم. بهنظرم ایران یک کشور با استعداده، چه از نظر اقتصادی و چه اجتماعی ولی شرایطی برای ابراز وجود نداشته. نرخ بالای شاخصهای توسعه انسانی بخشی از این استعداد رو عیان میکنه. سیاستهای اقتصادی دولت همیشه پوپولیستی بوده برعکس چیزی که از ژاپنها تصور میشه. همین الآن سیاستگذاری درست پولی انجام بشه، تجارت تسهیل بشه، یارانههای پنهان به شکل عمومی بین مردم توزیع و قیمتها تعدیل بشه، محیط کسبوکار آزاد بشه. نفرین نفت برداشته بشه. رشد اقتصادی بالایی خواهیم داشت. و این رشد اثرش رو روی سیاست هم خواهد گذاشت. از لحاظ اجتماعی هم تصور میکنم اگر سرکوبها برداشته بشه بخش عمدهای از استعدادها شکوفا میشه، هنر و هنرمندهای رانتی هم برداشته میشن. زندگیها قانونمند میشن، جنسی از رفاه میآد و جنسی از رفاه میره.
نه دیگه بی انصافیه . مثل اینکه بگی هر مربی بالا سر یه تیم فوتبال باشه تغییری پیش نمیاد خودشون باید دست بکار شن ! قطعا تاثیر مربی زیاده . و به همون نسبت تاثیر حاکمیت هم زیاده. اگر شرایط فرق میکرد احتمالا مردم اینطور نبودن . یا لا اقل فرهنگ کمی تغییر میکرد. ولی چیزی که واضحه ایران هیچ وقت ژاپن نمیشد چون اعتقادات و عادت های خاصی غالبه که تو ژاپن اینطور نیست
احتمالا اتفاق خاصی رخ نمیده. وضع همانی که هست در هر دو کشور باقی میماند.
در دانش علوم سیاسی جایگاه جامعه (توده مردم) بالاتر از دولت قرار میگیره به طوری که دولت را نماینده (آیینه تمام نمای) جامعه مینامند. در نتیجه یک جامعه سالم و آگاه میتواند یک دولت معیوب را تصحیح و بازسازی کند ولیکن یک جامعه معیوب نمیتواند یک دولت موفق و پیشرو بسازد. به همین این تغییر دولتین تاثیری روی وضعیت دو کشور نمیگذاره.
اما گاهی یک جامعه دولت معیوبی دارد ولی در گذر زمان به درک ، شناخت و ظرفیت بیشتری دست پیدا کرده در نتیجه اگه در چنین جامعهای دولت معیوب با دولت موفق تغییر پیدا کنه ، دولت نقش کاتالیزور رو بازی میکنه و جامعه سریع رشد میکنه. شناخت میزان این آگاهی اجماع در اثر اتفاقات کوچکی که رخ میدهد قابل مشاهده است.
چنین ظرفیتی در ایران شکل نگرفته در نتیجه در قالب فعلی بروز یک دولت موفق و نخبه نمیتواند مشکلی را حل کند مگر اینکه دو اتفاق رخ دهد 1- سه قوه در دولت ادغام شود (دولت تصمیم بگیرد ، اجرا کند و افراد نافرمان را مجازات کند) 2- عمر این دولت بدون هیچ گونه خلل بیش از 10 سال باشد تا بتواند برنامه خود را در بلندمدت اعمال کند. (کشورهای پیشرویی مثل کرهجنوبی ، اندونزی ، تایوان ، سنگاپور ، مالزی و … در برههای از زمان شاهد دیکتاتوری تمام عیار یک دولت آیندهنگر بودند)
این پیش بینی رو خیلی واقع بینانه میبینم!
یه مشاهده ی شخصی: ۲۰ سال پیش رفته بودیم آبادان، یه شهر جنگ زده و نسبتا ویران. در همین شهر ویران، خونه های معلم این شهر ویران خیلی خوب و مهندسی ساز (یوزر فرندلی!) بود؛ برعکس خونه های معلم خیلی از شهرهای سالممون. حدس بزنین این خونه های قدیمی رو کی ساخته بوده؟! انگلیسی ها!
مشابه این مشاهده رو جاهای دیگه ی ایران هم میشه داشت. مثلا ساختمون های قدیمی اکباتان که توسط مهندسهای ایتالیایی ساخته شده، و اگه بخوای تو اکباتان خونه بگیری، ترجیح میدی از واحدهای قدیمی ساز گیرت بیاد! با اینکه عمر بیشتری داره.
این مشاهدات رو که میذارم روی هم، میبینم که با نظر حسام و امیرعلی موافق نیستم:
ما مدیریت کم داریم. و اگه مدیر حرفه ای بالای سرمون باشه، اتفاقا کارگرها یا سرمایه های انسانی خوب و باپشتکاری هستیم! و ژاپنی ها هم در مدیریت و تفکر سیستمی نشون دادن که حرفه ای هستن. پس اگه دولتهامون عوض بشه، پیش بینیم اینه که:
همه دولتی های ژاپن به هاراکیری رو میارن
و
دولتی های ایران از استرس های بیخودی زندگی خلاص میشن و شروع میکنن به زندگی کردن!
فسادی که توی ذات ایرانیها تعبیه شده ناشی از چشیدن طعم فقر و دیدن بیتفاوتی حکومت در مورد بیعدالتی هست… مردم ایران از زمان اسلام یاد گرفتهان خودشون نباشن و با دروغ زنده بمونن … کافیه یک نسل جوون آموزش درست ببینن و به وجدان کاری تشویق بشن توی مدرسه و خانوادهها به دست رهبری دلسوز و باکاریزما که تفکرش تنها کمک به وطنشه انگیزه پیدا کنن … فساد رو میشه راحت از بین برد … کافیه مردم عواقبش رو ببینن … اگر ببینن شخصی به علت فساد در ملا عام اعدام شد عوض این که ۱۴٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ جلسه دادگاه بینتیجه بذارن براش به سمت کار صادقانه پیش میرن … اگر ببینن از کار صادقانه نتیجه میگیرن و با درس خوندن توی رشتهی مهندسی میتونن به جایی برسن قطعا علاقه نشون میدن همونطوری که توی پزشکی موفق هستیم … سیستم فاسد = ملت فاسد
و ضمنا تصور نکنین که ژاپنیها و آلمانیها و کرهای از فضا اومدهان یا ما کج به دنیا میآیم … همین نیروهای متخصص ایرانی خیلی جاها مشغول به کار هستن و بسیار موفق… چرا توی ایران کار نکنن اگه امثال اپل و مایکروسافت و اینتل و مرسدس بنز و زیمنس و سامسونگ و الجی و… رو توی ایران داشته باشیم؟
به تاریخ قبل از اسلام نگاهی بکنید … فرهنگ دروغ و چاپلوسی و آدم فروشی برای ارباب و شاه چیزی نیست که مربوط به اسلام باشد … این گونه تقسیمها مغرضانه هست و جامعه را کمک نمیکند
ژاپن گفتی کردی کبابم
به نظرم مقداری برگرده به نوع حکومتی که باشه: یعنی اگر انتخاب و نفوذ ایرانی جماعت توش نباشه یا دولت واقعا کارکرد داشته باشه (احتمالا از نوع “دیکتاتوری”) بشه امیدوار بود.
اما اگر نفوذ به دولت ژاپنی با فشارهایی نظیر مجلس ایرانی ممکن باشه یا از طریق انتخابات ایرانی ها بتونن نفوذ کنن شخصا امیدی به ژاپن شدن ندارم.
نمی دونم چرا حس می کنم همین منابع مثلا خدادادی برای عده ای انقدر هدف هست و رسیدن بی زحمت همچنین، که دولت سقوط کرده یا به قول دوستمون خودکشی دسته جمعی می کنن یا میشن
مگه سرنوشت آدمایی نظیر “امیرکبیر” یا “مصدق” یا آدمای درستی که تو تاریخ بودن چی بوده؟
حکومت هم از دل مردم بیرون میآد و تا زمانی که بر مردم حکمفرماست این حرف که مردم از حکومتشون راضی نیستن یاوهای بیش نیست چون مردم هستند که قدرت رو در دست دارن و هر وقت بخوان با تلفات کم میتونن حکومت رو برانداز کنن… وگرنه چرا چین و روسیه و ژاپن حکومتشون رو اسلامی نمیکنن؟
کسی از شکم مادرش متخصص به دنیا نمیآد… سیستم آموزشی دست حکومته و تکنولوژی دست شرکتهای خصوصی…
توی ایران به محض این که شرکت بزنی و بگیره نهادها و ارگانهای کلفت دولتی میآن از کفت درش میآرن و در یک کلام، حکومت ایران تمامیتخواهه… یعنی همهچیز رو میخواد واسه خودش… مثل ژاپن نیست که از تویوتا و میتسوبیشی تا سونی و پاناسونیک و نینتندو همه و همه خصوصی باشن و دین اجباری و روابط بینالمللی که خودش یه داستان جداست…
الانه فکر میکنم که این سوال رو با بررسی دوران صدارت امیرکبیر میشه جواب داد. امیرکبیر و اقداماتش بسیار از زمانه خودش جلو بود. به طوری که میتونیم امیرکبیر رو یک فرد رادیکال و تندرو بدونیم. نتیجه آن هم عمر 3ساله دولت بود. من فکر میکنم اگر امروزه هم یک دولت و دولتمردی سرکار بیاید که از زمانه اجتماع ایران خیلی جلوتر باشد ، به عنوان یک تندرو و رادیکال سرنوشت مشابهای با امیرکبیر پیدا خواهد کرد (حالا نه لزوما به همان خشونت.)
راحت بگویم، دولت (ابزار قدرت کارا) در ساختار بدون نخبه دوام نخواهد آورد، یعنی اگر بهترین مدیران جهان را هم به ایران بیاورید، شاید در کوتاه مدت گشایشی حاصل شود اما این گشایش پایدار نخواهد بود، یعنی توسعه پایدار نخواهد بود.
در ضمن نیازی به آوردن ژاپنی ها به ایران نیست، اگر چند دهه به عقب برگردیم، در دهه ی 40 تا میانه ی 50 مدیران شایسته ای در بخش صنعت و مدیریت در ایران وجود داشتند(مانند دکتر عالیخانی) و همین ها نیز باعث ایجاد زیرساخت های صنعتی (به نظر من رویایی) آن دوران شدند اما این رشد در ساختار تک بعدی بله قربان/چشم قربان(!) پادشاهی مطلقه (که بعضی ها به اشتباه امروز و با اهداف خاصی مشروطه اش می نامند!!) به تدریج محو و سپس با نظام تک حزبی به کلی حذف شد، شاید برخی درآمد بالای نفتی را دلیلش بدانند و الخ اما به نظر من آن اتفاق نتیجه ی عدم توسعه ی سیاسی و نبود مثلث مردم، نخبه و سیاستمدار بود.
وقتی کسی از توسعه در ایران حرف می زند و آن را به مسئله ی سو مدیریت ارتباط می دهد یک جمله ی دکتر مصدق مدام در ذهنم رژه می رود: « در مملکت ما افرادش رشد برای تشکیل حزب سیاسی ندارند و به محض اینکه حزب تشکیل شد، همه متوقع واگذاری شغل و مقام به آن ها می باشند و چون محال است بتوان موجبات ارضای خاطر همه را فراهم کنیم، مخالفت شروع می شود و آن وقت است که حزب هرقدر قوی باشد، متلاشی می گردد »
در ضمن به نظرم قیاس ساختار کاپیتالیستی ژاپن که طبعا بر اتاق فکر مدیرانش تاثیر می گذارد با ساختار عجیب کشور ما (که برخلاف نظر بعضی ها، به نظرم کوچکترین ارتباطی با سوسیالیسم ندارد) راه به جایی نخواهد برد و از اساس ایراد دارد!