نظرتون درباره خودارزیابی چیه؟
چه ایدههای مثبت و اثربخشی طرحهای خودارزیابی رو حمایت میکنه؟
چه آسیبهایی این اثربخشی رو تهدید میکنه؟ چگونه نتایج خودارزیابیها واقعیتر و قابل اعتمادتر میشوند؟
در سازمان ما (آموزش و پرورش) سالهاست که معلمان فرمهای کاغذی (تابستان امسال اینترنتی) خودارزیابی رو پر میکنن و عادت شده که به خود بالاترین امتیاز عملکرد را نسبت میدهند، بیتوجه به نیاز به توجیه، یا با این توجیه که با شرایط و نقصهای سیستم موجود بهترین هستند. اگر هدفهای خودارزیابی رو شناخت و اصلاح و تغییر بدونیم با این وضع فقط اتلاف وقت و هزینه است و رشدی در آن نیست.
یه شکل دیگه خودارزیابی باز هم تو سیستم ما اینه که معلم به شاگرداش امکان بررسی خودشون رو بده و نظرشون درباره پیشرفت خودشون رو با توجه به راهکارهایی به خودشون یا فرد یا افرادی از خودشون بسپاره. در زمینههای تربیتی و روانشناسی هم توصیه به پرکردن چک لیستهایی برای کنترل رفتار هست. در مراقبات مکتبی و مذهبی باز نظارت بر خود و ارزیابی خود توصیه میشه.
تازگی شنیدم که در سنجش کیفیت در سطح جهانی به خودارزیابی اعتماد میکنند، طوری که شرکتی که در سطح استانداردهای جهانی با همین اعتماد امتیاز بالایی آورده وقتی تحت بررسی سازمان ملی استاندارد کشور خودمون قرار گرفته رتبش پایینتره!
نظرتون چیه؟ خودارزیابی چقدر مهمه و چطور میشه ازش بهترین بهره رو برد؟ چقدر و چگونه باید از افراد و زیرسیستمها درباره خودشون بشنویم؟ و چقدر غفلت از خودارزیابی باعث خطا میشه؟
راستش رو بخواهید من به دلیل تجربههای منفی سازمانیم، تازه داره نگاهم به ارزشهای خودارزیابی مثبت میشه، شما چطور؟
چه دانش و تجربهای دارید که این نگاه مثبت رو تأیید و تقویت کنه؟
نکته مهمی که به ذهن خودم اومده اینه که مستندسازیِ تلاشها و تجربههای فردی به اشکال مختلف میتونه در تقویت خودارزیابی مؤثر باشه. نظر شما چیه؟ چطور ثبت و جمعآوری مستندات به منظور خودارزیابی رو بهینه کنیم؟